Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
Subscribe to RSS - گزارش هاى چندرسانه اى
گزارش هاى چندرسانه اى

گزارش هاى چندرسانه اى

نبی بهرامی

مدتی بود که در بارۀ سنتور و این که چه‌گونه آن را می‌سازند، کنجکاو شده بودم. به فکر افتادم تا در این باره کمی جستجو کنم. گرچه سنتور در یکی دو قرن اخیر محبوبیت بیشتری یافته، اما سابقۀ آن دراز است.

باید گفت  که سنتور از سازهای زهی- مضرابی  قدیمی است که نخستین تصویرهای آن را می‌توان در حجاری‌های قدیم آشور و بابل دید. بعضی منابع موسیقی همانند بهجت الروح نوشتۀ عبدالمؤمن وشمگیر جرجانی، اختراع سنتور را به فارابی نسبت داده‌اند. این درحالی است که عبدالقادر مراغه‌ای که پس از فارابی می‌زیسته، در کتاب مقاصد الالحان خود از ساز سنتور و اختراع آن توسط فارابی یاد نکرده‌است. نقاشی‌های کاخ چهل‌ستون اصفهان نشان می‌دهد که در دورۀ شاه عباس صفوی ساز سنتور در بزم‌های شاهانه استفاده می‌شده‌است؛ اگرچه در کتب آن عصر از نوازندگان مشهور سنتور نام برده نشده‌است.

امروزه سازهایی مشابه آن در کشورهایی چون چین، هند، کره، اوکرائین، ویتنام، عراق، ترکیه، مصر، پاکستان و حتا انگلستان نواخته می‌شود.

تکه ای از تکنوازی سنتور علیرضا مرتضوی از آلبوم گاه و بی گاه
قدیمی‌ترین نوازندۀ شناخته‌شدۀ سنتور، "حسن‌خان"، در دورۀ قاجاریه می‌زیسته و ملقب به "سنتورخان" بوده‌است. او از نوازندگان مشهور و بنام دربار محمدشاه بود و در روزهایی که شاه مبتلا به پادرد و نقرس بود و از شدت درد خواب نداشت، در اتاق مجاور استراحتگاه شاه برای او سنتور می‌نواخت. "محمد صادق خان" ملقب به "سرورالملک" از دیگر نوازندگان شهیر دورۀ ناصرالدین‌شاه و از تربیت‌شدگان سنتورخان بود. در توصیف شیوۀ نوازندگی او گفته شده که او با پهن کردن دستمال بر روی سیم‌های سنتور صدای بسیار دلنشینی از آن تولید می‌کرده، در جوار خوابگاه ناصرالدین‌شاه قبل از ساعات خواب او ساز می‌نواخته‌است. پس از سرورالملک، "میرزا علی‌اکبر" معروف به "شاهی" در دربار شاه سنتور می‌نواخت. از دیگر نوازندگان صاحب‌نام سنتور می‌توان از " حبیب سماع حضور" نام برد. یادگار هنر نوازندگی او "حبیب سماعی" فرزند اوست. همچنین دیگر نوازندگان برجستۀ سنتور همچون اسدالله‌خان اتابکی، منوچهر جهانبگلو، رضا ورزنده، فرامرز پایور، پرویز مشکاتیان، حسین ملک نیز از خود آثار به یادماندنی برجا گذاشته‌اند.

در کنار نوازندگان سنتور سازندگان این وسیلۀ موسیقی نیز قابل ذکر هستند. مشهورترین سازندۀ معاصر سنتور مهدی ناظمی است که از کودکی به این ساز علاقه‌مند شده بود.

ناظمی در سن ۲۵ سالگی نزد استاد حبیب سماعی سنتورسازی را شروع کرد و در طول زندگی خود ۲۵۰ سنتور ساخت. تمرکز ناظمی بیشتر بر روی صدای سنتور بود. شیوۀ کار او چنین بود که نجارهای ماهری برای وی ساز را می‌ساختند و استاد ناظمی، پل‌ها را که وظیفۀ آن تقسیم و تنظیم خرک‌هاست و موجب زیبایی حجم صدا می‌شود، نتظیم می‌کرد. اما به گفتۀ داریوش سالاری، متأسفانه استاد ناظمی، که در سال ۱۳۷۶ درگذشت، راز آن را با کسی در میان نمی‌گذاشت.

پس از اندکی پژوهش در سابقۀ سنتور به فکر پیدا کردن یکی از سازندگان آن افتادم. یک روز در گشت‌وگذارهایم در اینترنت به تارنمایی برخوردم که به همت یکی از شاگردان استاد ناظمی پدید آمده‌است. در این‌جا با نام امیرحمزه رضایی، ساکن یزد آشنا شدم. پیدا کردن او کار چندان دشواری نبود. سراغ او را از یکی از آموزشگاه‌های موسیقی گرفتم. پرسان پرسان به خانه‌اش رسیدم. مرا به کارگاه کوچکش در زیرزمین خانه‌اش دعوت کرد. وارد کارگاه که شدم، مشامم پر از بوی چوب شد.

در ورودی چند کُندۀ قطور توجهم را جلب کرد. هنوز نپرسیده، گفت: "الآن ده سال است خوابانده‌ام. همین روزهاست که برود زیر اره." دستی به چوب‌ها زد و ادامه داد: "ساخت سنتور از اعماق جنگل‌ها یا دل یک روستا شروع می‌شود. از کنار یک درخت گردوی پیر و سال‌خورده که سال‌ها صبوری کرده و رشد کرده‌است." لبخندی زدم و گفتم: "استاد، طبع شاعرانه هم که دارید." خنده‌اش گرفت و گفت: "باید عاشق بود و شاعر تا از تکۀ چوبی و چند رشته سیم این صدا را بسازی."

کف کارگاه پوشیده از براده‌های چوب بود و میزی که در وسط پر بود از ابزارهای ساخت. اره‌مویی، سمباده، اره، چکش و ابزارهایی که نمی‌دانم نامشان چیست. استاد ابزارها را جابجا کرد و انگار از شلوغی آن‌جا شاکی بود، گفت: "سازسازی اگر تجاری نباشد، هنر پیچیده و پرهزینه‌ای‌ است. علاوه بر اینکه به مواد اولیۀ مرغوب و ابزارهای زیادی نیاز داری، مشکل اصلی بر سر این است که الفبای کار مشخص است، اما نکات ظریف و اصلی کار را هیچ‌جا به تو آموزش نمی‌دهند و خودت باید تجربه کنی. و به خاطر همین معمولأ افراد گوشه‌نیشین که تجربی کار کرده‌اند، سازهای قابل قبول‌تری می‌سازند. چون از نظر من این یک هنر است و باید با احساسات شخصی ساخته شود و آفت آن سریع‌سازی است."

پرسیدم: "پس شما سالی چندتا ستنور می‌سازید؟"

گفت: "اگر ابزارها جور باشد و همه چیز به‌راه، سالی چهار پنج تا می‌سازم و هر کدام هم حدودأ دو و نیم تا سه ملیون تومان قیمت دارند."

پرسیدم: "پس چطوری با استاد ناظمی آشنا شدید؟"

گفت: "راستش من از سال ۱۳۵۷ در ادارۀ فرهنگ و هنر آن زمان نوازندگی سنتور را شروع کردم. بعد یک مدت کشیده شدم به سمت ساختن ساز. اما خب، واقعیتش هر کاری می‌کردم، صدایش خوب نمی‌شد. چون اطلاعات کافی نداشتم، تا اینکه سال ۶۷ با استاد ناظمی آشنا شدم و شاگرد ایشان شدم. اما مشکل کار این‌جا بود که باید هر چند روز یک‌ بار از یزد می‌رفتم تهران. به خاطر همین من هم به عشق سنتور رفتم تهران تا بیشتر پیش استاد باشم. و تا اول خرداد ۱۳۷۶ خدمت ایشان افتخار شاگردی داشتم."

روی کندۀ درخت پیری نشستم و از استاد امیرحمزه رضایی خواستم کمی برایم سنتور بزند و سپس از او خواستم که ساختن سنتور را توضیح ‌دهد که حاصلش در گزارش تصویری این صفحه است.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
رویا یعقوبیان

شمارش معکوس برای آغاز سال نو میلادی معمولا از چند هفته پیش شروع می‌شود.

مهم نیست که آغاز سال نو نخستین روز فصل بهار باشد یا اوایل زمستان؛ شادمانی حاصل از آغاز سال نو و تعطیلات پس از آن در همه احساس می‌شود.

سال‌هاست که لندن یکی از درخشان‌ترین و موفق‌ترین مراسم تحویل سال نو در اروپا را داشته‌است. کرانۀ رودخانۀ تیمز لندن و بناهای شاخصی چون "بیگ بن" و "لاندن آی" (چشم لندن) هر سال هنگام تحویل سال نو میزبان صدها هزار تن از مردم لندن و دیگر شهرهای انگلستان و همین‌طور مسافران کشورهای دیگر به مناسبت جشن تحویل سال است.

مردم خوشحال و منتظر از ساعت‌ها قبل در کنار رودخانه به رقابت در پیدا کردن جایی مناسب که بهترین دید ممکن را به چرخ‌ وفلک غول‌پیکر و ساعت قدیمی شهر داشته باشد، می‌پردازند. از آنجایی که امروزه دسترسی به دوربین‌های عکاسی و فیلم‌برداری و ثبت تصاویر از لحظه‌های مهم آسان شده‌است و حتا اغلب گوشی‌های تلفن همراه مجهز به دوربین عکاسی هستند، ثبت لحظه‌های این جشن خود تبدیل به بخشی از مراسم شده. جوان‌ها با لباس‌هایی متنوع و جذاب به نوشیدن و خواندن آوازهایی دسته‌جمعی و هم‌آوازی با گروه‌های موسیقی می‌پردازند. سرمای زیر صفر سی و یکم دسامبر هم  موفق به خانه‌نشین کردن آنها و تماشای مراسم از طریق تلویزیون نمی‌شود.

همزمان با  شتاب و هیجان مردم و انجام کارهای آخر سال، گروه‌های متخصصی هم به طراحی مراسم آتش‌بازی سال نو می‌پردازند. این گروه‌ها معمولاً شامل افرادی  با تخصص‌های مختلف از مهندسان سازه، طراحان فنی و هنری آتش‌بازی‌اند. حتا آنهایی که مخالف افکار سنتی هستند هم در این مناسبت خاص برای انجام  مراسم سال نو اشتیاق نشان می‌دهند.

حضور در مراسمی که سابقۀ دیرینه دارد، هر فرد را به گذشته و نیز خاطرات آن پیوند می‌دهد. چه دید و بازدید خانوادگی و چه شمارش معکوس دسته‌جمعی در کنار رود تیمز و انتظار زمان تحویل سال در نیمه شب با زنگ ساعت بیگ بن و تماشای مراسم آتش‌بازی در کنار مردم دیگر باشد و چه جمع شدن همۀ اعضای خانواده در محیط گرم خانه. این حس ارتباط با گذشته و خاطرات آن و نیز این حس مشترک برگزاری آیین جمعی، و امنیتی که از جمع آمدن فیزیکی خانواده در زیر یک سقف برای هر آدمی به‌ وجود می‌آید، در زمانه‌ای که ارتباطات مجازی جای دید و بازدیدهای مرسوم را گرفته‌است، باعث می‌شود آیین‌ها و جشن‌های سال نو در همه جای دنیا در طول سالیان سال پابرجا بماند و از بین نرود.

در گزارش مصور این صفحه شماری از مردم لندن توضیح می‌دهند که در روزهای پایانی سال سرگرم چه کارهایی هستند.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
داريوش رجبيان

چشمه‌ها، پیام‌آوران ژرفای زمین، و برف و باران و شبنم،  سروش اوج آسمان‌هایند. و آب نه تنها زمین و آسمان را به هم می‌پیوندد، بلکه علم را هم با افسانه‌ها  و باورها آشتی داده‌است. این فرضیه که ممکن است زیر لایه‌های یخ سیارۀ بهرام (مریخ) همچنان آب جاری باشد، برخی را متقاعد کرده‌ که در لایه‌های زیرین آن سیاره، حیات هم وجود دارد. چون آب، مایۀ زندگی است.
 
آب، به مانند سه "آخشیج" یا عنصر بنیادین دیگر زندگی – خاک و باد و آتش – در کیش زرتشتی همچنان جزء مقدسات است و یک باورمند این کیش باید از آلودگی آن جلوگیری کند. در آموزه‌های مزدیسنی آناهیتا به عنوان "ایزدبانوی آب‌ها" معرفی می‌شود.

توران شهریاری (بهرامی)،  با الهام از باورهای مزدیسنی می‌گوید:

آب، آغاز نام آبادی‌ست / آب، پاکی و سبزی و شادی‌ست
آب را مایۀ حیات بدان / نعمتی هست دادۀ یزدان

در قرآن هم آب جایگاه مشابهی دارد. در سورۀ نور آمده‌است: "هر جنبنده‏ای را ما از آب آفریده‏ایم". و در سورۀ انبیا می‌خوانیم: "هر زنده‏ای را ما از آب قرار داده‏ایم". پس بنا به دیدگاه اسلام هم آب، منبع و منشأ حیات است.

در "عهد جدید" جایگاه آب مقدم بر روان است: "کسی وارد قلمرو ربانی نخواهد شد، مگر این که از آب و از روان زاده شده باشد".

مجموعه قوانین شرعی و عرفی یهود هم برای آب جایگاهی بس رفیع در نظر گرفته‌ و آب را همسنگ و همپایۀ تورات دانسته‌است.
 
ریگ‌ودای هندی سرودی دارد در ستایش آب با نام "آب حیات" که می‌گوید: "ای آب‌ها که به ما نیروی زیستن می‌دهید و اسباب تغذیۀ ما را فراهم می‌کنید، تا ما در شادی به سر بریم... بگذار که ما هم به سوی خانۀ کسی بشتابیم که به خاطر او آب‌ها به ما زندگی داده‌اند؛ شما که ما را به دنیا آورده‌اید".
 
پس آب و زندگی، چه در علم و چه در باورها، مترادف همند. هستی جانوران، از جمله انسان‌ها، به اندازه‌ای وابسته به آب است که نبود آب، به معنای نبود زندگی است. عنصر ترس هم می‌تواند از دلیل‌های تکریم آب باشد. زیرا آب، به همان شیوه که بخشندۀ زندگی است، می‌تواند در شکل سیل و طوفان، منادی مرگ و نابودی هم باشد.
 
از اینجاست که فرهنگ‌های مختلف در سراسر جهان به آب و نیروی فوق‌العادۀ آن ارج بسیار قایلند و برای پاسداری‌اش جشن‌ها دارند. در گاه‌شماری ملت‌ها به آب همانند دیگر عنصرها جایگاهی داده‌اند و گاه طبیعیت انسان‌ها را نیز بر پایۀ نزدیکی آنها یه یکی از عنصرها رده‌بندی کرده‌اند.

در گاهنامۀ زرتشتی روز چهارم آبان‌ماه یا آبانگان به ارج‌گذاری به آناهیتا، ایزدبانوی آب‌های روی زمین، اختصاص دارد. روایتی هست که ایران به مدت هشت سال گرفتار خشک‌سال بود و سرانجام در آن روز (چهارم آبان) باران آمد و مردم به جشن و شادی پرداختند و آن را آبانگان نامیدند.
 
آبانگان با گذشت زمان از ایران رخت بربست، اما نام "آبان" در گاه‌شماری این سرزمین ماندگار شد.
 
ولی جشن‌های مشابهی برای تجلیل و گرامی‌داشت از آب اکنون هم در سرزمین‌های دیگر انجام می‌گیرد. "لوی کراتونگ" Loy Krathong از زیباترین جشن‌های ستایش آب است که امروزه در تایلند برگزار می‌شود. با توجه به مذهب بودایی اغلب مردم تایلند، می‌توان به ریشه‌های آریایی این جشن پی برد که همانا در ماه آبان صورت می‌گیرد. امسال روز سی‌ام آبان‌ماه، برابر با ۲۱ نوامبر، زمانی که ماه پر بود و خوش می‌درخشید، صدها هزار تن از مردم تایلند کنار رودخانه‌ها رفتند، تا با زمزمه‌های باستانی آب‌ها را بستایند و آرزوهایشان را در شکل قایق‌های کوچک ساخته‌شده از برگ موز در آب‌ها رها کنند. گزارش مصور این صفحه، ساختۀ فرزانه عبدالقیس، از همین جشن ستایش آب در تایلند است.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
فرزانه خالق‌زاد

زائور داخته رستم‌ویچ سال ۱۹۳۶در منطقۀ داغستان روسیه به دنیا آمد. سال ۱۹۶۴ از رشتۀ فیلم‌برداری فارغ شد و تا زمان بازنشتگی در استودیوی تاجیک‌فیلم کار می‌کرد. وی تا کنون ۱۳ فیلم هنری و حدود ۷۰۰ فیلم مستند فیلم‌برداری کرده‌است. "انسان پوستش را عوض می‌کند"، "شیرک دلاور"، "جستجوی ببر" و "رستم و سهراب" از جملۀ مهم‌ترین آثار فیلم‌برداری زائور داخته است که تا کنون از طریق شبکه‌های تلویزیونی تاجیکستان پخش می‌شوند. در این میان فیلم‌هایی که "باریس کیمیاگرف" با فیلم‌برداری زائور داخته ساخته بود، همگی بدون استثنا پرطرفدار بودند و هستند.

در اتحاد شوروی پیشین که همه‌ساله استودیو تاجیک‌فیلم چندین فیلم هنری تحویل مسکو می‌داد، تأکید فیلمسازان بر کیفیت حرفه‌ای فیلم‌برداری بسیار زیاد بود. امکاناتی که فیلمسازان آن دوره در اختیار داشتند، با امکانات فعلی تاجیک‌فیلم قابل مقایسه نیست. کارگردان برای ساختن فیلمش به هنرمندان و هنرپیشه‌های سراسر اتحاد شوروی دسترسی داشت. در فیلم‌های شاهنامۀ باریس کیمیاگرف هم هنرپیشه‌ها از تاجیکستان و روسیه و اوستیا و ازبکستان گرد هم آمده بودند تا آثاری را بیافرینند که تا کنون بر تارک سینمای تاجیکستان می‌درخشد. زائور داخته می‌گوید که یکی از هدف‌های ساختن فیلم‌های شاهنامه، در کنار بزرگداشت فردوسی و آفریدۀ جاودانه‌اش، تجلیل از صلح و تقبیح جنگ بوده‌است.

باریس کیمیاگرف، کارگردان یهودی‌تبار تاجیک که به فردوسی علاقۀ بسیار داشت و پرخرج‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای تاجیکستان را بر مبنای شاهنامه ساخته‌است، می‌خواست این سلسله را با فیلمی در بارۀ شخص ابوالقاسم فردوسی به پایان ببرد که عمر به او وفا نکرد و این طرح بزرگ نافرجام ماند. جنگ داخلی در پی استقلال تاجیکستان و هرج و مرج و بینوایی متعاقب آن امکان تولید فیلم‌های پرهزینه را از تاجیک‌فیلم سلب کرده‌است.

این گرفتاری‌های سراسری که سینمای تاجیکستان را در کنار دیگر عرصه‌های هنری و صنعتی زمین‌گیر کرد، افراد بااستعداد و بنامی چون زائور داخته را هم به گردابی از حوادث انداخت. او برای چندین سال دوربین عکاسی را جایگزین دوربین فیلم‌برداری‌اش کرد و رویدادهای تاریخی تاجیکستان و زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم آن را ثبت تاریخ کرد.

زائور داخته در عرصۀ عکاسی هم خوش درخشید. نخستین نمایشگاه عکاسی وی سال ۲۰۰۴ در کاخ وحدت شهر دوشنبه برگزار شد. در پی آن راه زائور داخته به خارج از کشور، به عنوان عکاسی که تاجیکستان را معرفی می‌کند، هموار شد. وی تا کنون در چین، فرانسه، روسیه، آلمان، ژاپن و هند نمایشگاه‌های عکس برگزار کرده‌است. او توسط عکس‌هایش در نمایشگاه‌های برون‌مرزی خارجی‌ها را با نماهایی از طبیعت، مردم و پوشش‌های سنتی تاجیکستان آشنا می‌کند.

زائور داخته امروز هم مقیم شهر دوشنبه است و برای نشریه‌های تاجیکستان عکاسی می‌کند.

در گزارش مصور این صفحه زائور داخته در بارۀ تجربیاتش، به ویژه در مورد فیلم‌برداری فیلم‌های شاهنامۀ باریس کیمیاگرف، صحبت می‌کند.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

بریتانیا امسال در سردترین زمستان ۳۱سال اخیر به پیشواز جشن میلاد مسیح می‌رود. اما برف سنگین کم‌سابقه و سرمای سوزناک هم مانع از رونق کریسمس نشد. خیابان‌های مرکز لندن چون سال‌های گذشته در این روزها شلوغ‌تر از همیشه بود و شهر برای تجلیل از مهم‌ترین جشن کشور آذین‌بندی و آراسته شده‌است. فروشگاه‌های بزرگ زنجیره‌ای این بار هم تخیل و سلیقه به خرج داده‌اند تا تزیینات متفاوت و مختلف را به نمایش بگذارند. نماهایی از لندن در جشن میلاد امسال را می‌توانید در نمایش تصویری نخست این صفحه ببینید که فرانک کیاسرایی تهیه کرده‌است.

اما فارسی‌زبانان مقیم لندن در این روزهای جشن و شادی و مرخصی چه کار می‌کنند و کجا می‌روند و آیا جایی می‌روند؟ رویا یعقوبیان در گزارش دوم این صفحه جویای پاسخ به این پرسش‌ها شده‌است.

و اما هيجان و تکاپوی جشن را می‌شود این روزها در دیگر شهرهای بزرگ اروپا هم دید که گویی در نمایش تنوع آرایش‌ها و برنامه‌های ویژۀ کریسمس با هم به رقابت پرداخته‌اند. یکی از شگرف‌ترین آنها یک نمایشگاه نیمه‌علمی تجربی است که این روزها در شهر برلین آلمان برپاست. محل برگزاری آن  Hamburger Bahnhof ایستگاه سابق راه آهن است که اکنون به موزۀ هنرهای معاصر تبدیل شده. در مزارع موقت سالن موزه که با راهروی از وسط بریده شده، دوازده رأس گوزن شمالی، شبانه‌روز (تا روز ششم فوریه ۲۰۱۱) می‌چرند. بنا به افسانه‌های مربوط به کریسمس، پاپا نوئل سوار بر سورتمه‌ای که گوزن‌های شمالی آن را می‌کشند، سال نو را به ارمغان می‌آورد.

اما گوزن‌های این نمایشگاه در عین این که اسباب سرگرمی بازدیدکننده‌ها هستند، مورد یک آزمایش شبه‌علمی هم قرار می‌گیرند. خوراک عمدۀ آنها قارچ روان‌گردان به‌خصوصی است که در زبان علمی آن را با نام "آمانیتا" می‌شناسند.

سال ۱۹۶۷ رابرت گاردن واسن، پژوهشگر آمریکایی، پس از تحقیق این نوع قارچ در سیبری روسیه در کتابش "سومه: قارچ یزدانی جاودانگی" این فرضیه را مطرح کرد که به احتمال زیاد، "آمانیتا" همان گیاه باستانی "سومه" یا "هوم" است. "سومه" soma (در زبان سانسکریت) و "هوم" یا "هئومه" haoma (در زبان اوستایی) نام نوشابه‌ای مقدس و مسکر است که هندوان و زرتشتیان باستان از گیاهی با همین نام تهیه می‌کردند و می‌نوشیدند. بنا به روایاتی، پس از نوشیدن همین نوشابه بوده‌ که راز آفرینش به اشو زرتشت وحی شده‌است.

کارشتن هولر (Carsten Höller)، سازمان‌دهندۀ نمایشگاه در عین معاینۀ گوزن‌ها و ۲۴ قناری و هشت موش و دو مگس آزمایشی که "آمانیتا" می‌خورند، پیشاب گوزن‌ها را هم در یخچال نگهداری می‌کند. بازدیدکنندگان نمایشگاه می‌توانند در صورت تمایل آن "هوم" فرضی را بچشند. خود آقای هولر می‌گوید که هنوز جرأت نوشیدن پیشاب گوزن‌ها را نداشته‌است، اما هر بار که قارچ "آمانیتا" را خورده، اتفاقات شگفت‌انگیزی با او افتاده و حتا یک بار پس از بی‌هوشی ممتد، به زمزمه کردن چیزهایی به سبک راهبان تبتی پرداخته‌است.

اگر شما مقیم برلین هستید و اگر گذارتان به این نمایشگاه خارق‌العاده افتاد، بد نیست مشاهدات‌تان را با تعدادی عکس برایمان بفرستید. این را هم بگوییم که قیمت یک روز اقامت در هتل قارچ‌گونۀ این نمایشگاه، بر فراز "مزرعۀ هوم" یک‌هزار یورو است.

نمایشگاه "سومه" (هوم) که در روزهای جشن میلاد مسیح در برلین برپاست

 

جدیدآنلاین طی سال‌های گذشته به ابعاد گوناگون جشن میلاد مسیح پرداخته‌است. گزیده‌ای از آن کارها را در زیر برای شما گلچين کرده‌ايم.

سبز زمستانی
در فرنگستان جشن کریسمس بدون کاج آراسته قابل تصور نیست. کاجی که از زیر خاکستر تاریخ باستان سر بلند کرد و مزین و آراسته در کانون یک جشن مسیحی قرار گرفت.

پیشینۀ این آیین چندان تیره و تار نیست و مربوط به تاریخ معاصر است، اما ریشه‌های آن به ژرفای تاریخ باستان می‌رسد. و نه در اروپا که اکنون پرچم‌دار این آیین به شمار می‌آید، بلکه در خاور میانه، که اکنون سنت درخت‌آرایی برایش غریب است.

در این گزارش مصور به یک خانوادۀ ایرانی در لندن سر می‌زنیم که ایام کریسمس‌شان با کاج آراسته، مزین است.

بازار کریسمس
موسم کریسمس و سال نو مسیحی که برای خیلی‌ها در کشورهای غربی از آرام ترین دوره‌های سال محسوب می‌شود، برای فروشگاه‌ها از شلوغ‌ترین دوره‌هاست. یکایک فروشگاه‌ها تلاش می‌کنند با تبلیغات و آگهی‌های رنگین، تخفیف قیمت‌ها و آرایش پر زرق و برق ساختمان‌هایشان تعداد هر چه بیشتر مشتری را جلب کنند. مشتری‌ها هم در دورۀ کریسمس بیشتر از هر دورۀ دیگری به خرج مبالغ هنگفت برای هدایا آماده هستند. یعنی کریسمس در کنار شور و شادی و فضای جشنی که ایجاد می‌کند، دارای جنبۀ تجاری هم هست که سال به سال در حال پررنگ‌تر شدن است. این گزارش مصور از حال و هوای کریسمس آن سال در فروشگاه‌های لندن می‌گوید.

کتاب، هدیۀ کریسمس
کریسمس از مناسب‌ترین ایام براى خریدارى کتاب در لندن است. براى نمونه، همۀ هفت جلد رشته‌داستان‌هاى هرى پاتر را که در روزهاى معمولى به قیمت ١٨٥ پوند مى‌خریدید، در روزهای کریسمس ۲۰۰۷ مى‌توانستید در واتراستونز با سى و هفت پوند تخفیف بخرید.

برخى از کتاب‌ها به مثل "اروپاى نوین" مایکل پیلین، در ایام کریسمس درست پنجاه درصد تخفیف خوردند و به احتمال زیاد تا پایان دورۀ حراجى حتا یک نسخه از این کتاب‌ها روى قفسه‌هاى کتاب‌فروشى باقى نمی‌ماند.

در این گزارش مى‌توانید صحنه‌هایى از کتاب‌فروشى‌هاى لندن در ایام کریسمس آن سال را ببینید.

از یلدا تا میلاد
مراسم گذار از پاییز به زمستان تا به امروز در ایران و برخی کشورهای مجاور به نام شب یلدا برگزار می‌شود. برگزاری این مراسم در کشورهای دیگر چون روسیۀ جنوبی و چین نیز در کانون خانواده گزارش شده‌است.

از هزاران سال پیش تغییر فصول سال مورد توجه انسان بوده و در مقاطع زمانی مربوط به آن آیین‌هایی برگزار می‌شده‌است. سپری شدن پاییز و آغاز زمستان، زمانی  که به‌تدریج از طول شب کاسته و به طول روز افزوده می‌شده، موجب شادی انسان‌ها بوده‌است. مردم  آن روزگار به‌خاطر این تغییر هستی‌بخش به نیایش خدایان می‌پرداخته‌اند.

در این گزارش مصور پرویز ورجاوند، پژوهشگر ایران باستان، بهرام بهرامی، پژوهشگر و نویسندۀ زرتشتی و کشیش دانیال پطروسیان امکان وجود پیوندی بین کریسمس و یلدا را به اختصار بررسی می‌کنند.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
امیر جوانشیر

کمتر درختی را می‌توان یافت که چنین در تاریخ و فرهنگ و مذهب مردم جهان ریشه داشته باشد. این امر در مسیحیت بیش از هر فرهنگ و مذهب دیگر است. واژۀ "مسیح" در عبری، یعنی کسی که با روغن زیتون مسح شده باشد یا روغن زیتون بر او مالیده باشند. مسیح آخرین لحظات خود را نیز در زیتونستان گذرانید. نیز برای مسیحیان بهره گرفتن از این روغن مقدس، بخشی از مراسم دینی و مایۀ آرامش دل‌ها محسوب می‌شود.
 
کتاب مقدس پر است از اشاره به این درخت. برگ آن نشانۀ امید، شاخۀ آن نشانۀ صلح و آشتی و روغن آن نشان روشنایی است.

 از هر زاویه که به زیتون بنگریم، برای این درخت کهنسال نکته‌ای نوشته‌اند. در سفر پیدایش در کتاب مقدس آمده‌است که برگ زیتون در منقار کبوتر برای نوح که درکشتی‌اش سرگردان بود، مایۀ امیدواری شد. برای مردم بیت‌المقدس یا اورشلیم (شهر آشتی) زیتون مظهر صلح شد. و عیسی مسیح نیز پیوسته در کوه زیتون در رفت و آمد بود و آخرین اندرز خود را نیز از فراز کوه زیتون بیان کرد.

پیش از آن که در مذهب‌ها به دنبال ریشۀ زیتون باشیم، بد نیست بدانیم که باستان‌شناسان آثاری از درخت زیتون را در یونان یافته‌اند. نخستین باری که در زمان باستان به زیتون اشاره شده، ۵۵۰۰ هزار سال پیش است در آثار باستانی جزیره کریت.

 در یونان باستان و ادبیاتش از زیتون یاد شده که نشان می‌دهد یونانی‌ها زیتون را گرامی می‌داشته‌اند و به برندگان ورزش‌های المپیک در یونان باستان تاجی از شاخۀ زیتون می‌داده‌اند. بهره گرفتن از برگ و شاخه و درخت و دانه و روغن زیتون از یونانی‌ها به رومی‌ها رسید و در متون مصری سه هزار سال پیش اشارات بسیاری در بارۀ زیتون و روغن آن هست.

البته این در ساحل شرقی مدیترانه و در سرزمین شام و فلسطین است که کتاب مقدس از باغ‌های زیتون یاد کرده‌است. چرا که هنوز هم در میان مردمان این منطقه زیتون جایگاه مقدسی دارد و در بسیاری از مراسم آنها به‌کار می‌رود.

 در قرآن نیز به زیتون و انجیر سوگند یاد شده‌است. عبارت "نه شرقی و نه غربی" که در سال‌های اخیر بسیار ورد زبان‌ها بوده، در اصل در قرآن در بارۀ درخت مبارک زیتون به کار رفته که نور آن روشنایی می‌آورد.
 
زیتون در ایران هم سابقۀ دراز دارد. زیتون در برخی از مناطق ایران می‌روید و در شمال ایران، به‌ویژه در رودبار زیتون رشد می‌کند و روغن و میوۀ آن تولید می‌شود. گونه‌هایی از زیتون وحشی در بلوچستان ایران نیز هست که برخی به همین دلیل گمان می‌برند زیتون از آن‌جا برخاسته‌است.

اشارات بسیاری به زیتون در شعر فردوسی و ناصر خسرو و فرخی می‌توان یافت. پاییز فصل برداشت میوۀ زیتون است و از همین رو فردوسی می‌گوید که در مهرگان شاخه‌های زیتون پرمیوه است:
ز زیتون و انگور و هر میوه دار/که در مهرگان شاخ بودی به بار

زیتون درختی است که همیشه سرسبز است. در بهار گل می‌دهد و در پاییز میوه. خود درخت زیتون هم عمر دراز دارد. هنوز در یونان درختانی را می‌شود دید که می‌گویند هزار سال عمر دارد. 

زیتون به عنوان درختی زینتی هم این روزها در غرب محبوبیت یافته و در شهرهایی همچون لندن که زیتون میوه نمی‌دهد، در بسیاری جاها این درخت را در گلدان‌ها و یا کنار خیابان می‌توان دید.

در کنار انگیزه‌های مذهبی و افسانه‌ای زیتون، آن چه که در جهان امروز زیتون را محبوب‌تر کرده‌است، ارزش طبی و پزشکی آن است.  با بالا رفتن بیماری‌های قلب وعروق و گسترش ایست‌های قلبی ومغزی، روغن زیتون در غرب محبوبیت بسیار یافته، زیرا به نظر پزشکان، روغنی که از درخت زیتون به دست می‌آید، از همه روغن‌های حیوانی و بیتشر روغن‌های گیاهی برای سلامت بهتر است.

در بررسی‌هایی که شده، خوردن روغن زیتون را یکی از عوامل بالا بودن عمر مردم منطقه مدیترانه شمرده‌اند. از همین رو روغن زیتون بخشی از اقتصاد کشورهای اروپایی شده و تولید آن هر سال در حال گسترش است.

در گذشته روغن زیتو ن را بادست می‌گرفتند ویا با اسب در عصاری‌های سنتی. اما امروزه بیشتر آسیاب‌های روغن‌گیری مدرن شده‌اند.

در گزارش تصویری این صفحه شما را به دیدن یک روغن‌گیری در جزیرۀ پاروس در یونان می‌بریم.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
فرشید سامانی

در تابستان ۱۳۸۳ خورشیدی پس از یک وقفه ۲۴ ساله، مجموعه تاریخی تخت سلیمان در فهرست میراث فرهنگی جهان ثبت شد و تحت حمایت بین‌المللی قرار گرفت. پس از سال ۱۳۵۷ که سه اثر زیگورات چغازنبیل، تخت جمشید و میدان نقش جهان در این فهرست جای گرفتند، این چهارمین اثر ایرانی بود که مطابق کنواسیون۱۹۷۲م/۱۳۵۱خ برای "حمایت از میراث فرهنگی و طبیعی جهان" به ثبت می‌رسید.

تخت سلیمان اگرچه اثری سترگ و بزرگ‌ترین مجموعه مذهبی بازمانده از ایران باستان است اما هیچ‌‌گاه به اندازه ارزش و اهمیت خود مورد توجه ایرانیان قرار نگرفته است؛ شاید از آن رو که پس از فراگیری اسلام در ایران، برای قرن‌ها در قلب کوهستان‌های جنوب آذربایجان غربی، دور از دید و دسترس عموم بود و نیز بدین دلیل که آثار معماری آن در گذر زمان به شدت آسیب دیده و شکوه ظاهری خود را از دست داده‌اند.

توضيحات علي همداني، پژوهشگر تاريخ درباره فلسفه احترام به آتش در آيين زرتشت
این که حتی امروزه نیز این آتشکده را با نام تخت سلیمان می‌شناسند، گواهی است بر این که هویت واقعی‌اش به عنوان جایگاه برافروختن آتش شاهان و جنگاوران ساسانی در زوایای تاریک تاریخ پنهان شده بود و لاجرم بقایای سازه‌های عظیم آن به سلیمان نبی نسبت داده می‌شد.

همچون بسیاری دیگر از آثار تاریخی، بازشناسی تخت سلیمان در دوران جدید را وامدار باستان شناسان اروپایی هستیم. آن‌ها بودند که ابتدا با خواندن کتاب‌های مورخان رومی یا نوشته‌های جغرافیدانان و سیاحان اسلامی، به وجود آتشکده آذرگُشنَسب(۱) در آذربایجان پی‌بردند و سپس برای یافتن آن به تکاپو افتادند.

تخت سلیمان به عنوان یک مجموعه مذهبی ساسانی، نخستین بار در سال ۱۸۱۹م/ ۱۲۱۷خ توسط سرروبرت کرپورتر(۲)، شرق شناس انگلیسی، کشف شد و خیلی زود مورد توجه شرق شناسان دیگر قرار گرفت. یک قرن بعد در ۱۹۳۷م/۱۳۱۶خ آرتور پوپ(۳) آمریکایی گمانه‌زنی‌های باستان شناسی در تخت سلیمان را آغاز کرد و نهایتا در ۱۹۵۹م/۱۳۳۸خ مؤسسه باستان شناسی آلمان به کاوش گسترده در این منطقه پرداخت. این کاوش‌ها تا ۱۹۷۹م/۱۳۵۷خ ادامه داشت و آگاهی‌های پربهایی را نه فقط درباره آتشکده آذرگشنسب، بلکه به طور کلی درباره دین و دولت در عصر ساسانی در اختیار نهاد.

با پیروزی انقلاب ۵۷ کاوش‌های باستان‌شناسی در تخت سلیمان به حال تعطیل درآمد اما از سال ۱۳۷۲خ از سرگرفته شد. این بار جدی‌تر از گذشته؛ چرا که دولت ایران می‌خواست این اثر را برای ثبت در فهرست میراث فرهنگی جهان به سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) معرفی کند و تحقق این خواسته مستلزم تهیه و ارایه یک پرونده دقیق علمی بود.

اکنون به یاری داده‌های باستان شناسی می‌دانیم که تخت سلیمان چند دوره تاریخی مهم را پشت سرگذارده و آثاری از هریک را در خود جای داده است:

نخست، دوران پیش از ورود آریایی‌ها که آثار مربوط به آن در پیرامون تخت سلیمان، خصوصا در کوه معروف به زندان سلیمان یافت شده است.

دوم، دوران پس از ورود آریایی‌ها که از این دوران نیز آثار یک دهکده کوچک هخامنشی در لایه‌های زیرین آتشکده بدست آمده است.

سوم، دوران ساسانیان (سده سوم تا هفتم میلادی) که روزگار شکوه تخت سلیمان است و مهم‌ترین آثار موجود مانند برج و بارو و دروازه‌ها، ایوان خسرو، جایگاه نگاهداری آتش مقدس، معبد آناهیتا، فضاهای خصوصی شاهان ساسانی و غیره متعلق به آن دوران است.

چهارم، دوران ایلخانان مغول (سده دوازدهم و سیزدهم میلادی) که این منطقه به عنوان اقامتگاه موقت ایلخانان مورد توجه ایشان قرار گرفت. آن‌ها بدون آسیب رساندن به آثار ساسانی، بناهای موجود را مرمت کردند و بناهای  خود را کنارشان ساختند. پایه و دیواره بناهای ایلخانی هنوز باقی است.

هنگام سفر به تخت سلیمان، آن چه بیش از همه، بیننده را مسحور خویش می‌سازد، طبیعت زیبا و گیرای منطقه است؛ طبیعتی که در گذشته، مرموز و پرابهام به نظر می‌رسید. برای مثال، کوه آتشفشانی موسوم به زندان سلیمان به سبب دهانه بزرگ و عمیق خود، بسی خوف انگیز جلوه می‌کرد و گمان می‌رفت که سلیمان نبی بدکرداران را در آن به بند می‌کشیده است!

همچنین دریاچه واقع در مرکز مجموعه تخت سلیمان جایی گیرا و پررمز و راز تلقی می‌شد. آب دریاچه که بر فراز تپه‌ای به بلندای ۶۰ متر قرار گرفته از عمق ۱۱۲متری زمین می‌جوشد؛ گاه نیلی و گاه سبز است؛ قابل خوردن نیست اما برای کشاورزی مناسب است؛ املاح زیادی در آن وجود دارد و رسوبات ضخیمی را پیرامون خود پدید آورده، اما همچون اشک چشم زلال است.

اگرچه دست کم دو نهر پرآب از دریاچه منشعب می‌شوند اما تقریبا در همه فصول سال آب آن در سطح یکسانی قرار دارد، تا کنون عمق دریاچه مشخص نشده؛ اما شاقول اندازی باستان شناسان آلمانی عمقی بین ۵۸ تا ۶۴ متر را نشان داده است.

همه اینها به کنار، زیبایی و گیرایی دریاچه، خصوصا زمانی که تن به نوازش باد می‌سپارد و مواج می‌شود یا هنگامی که در پسین‌گاه، واپسین تلألؤ خورشید را بر زلال نیلی خویش منعکس می‌سازد، بیرون از شرح و وصف است.

بی‌شک وجود آتشکده آذرگشنسب در این ناحیه از آذربایجان، بی‌ربط به وجود این دریاچه نیست. می‌دانیم که آب نیز همچون آتش، نزد ایرانیان باستان از احترام بسیار برخوردار بوده است و وجود معابد آناهیتا (ایزد بانوی آب و باران) در جای جای ایران و از جمله در تخت سلیمان نشانه‌ای از این احترام است.

به بیان دیگر، در تخت سلیمان، این آب است که زمینه ساز حضور آتش مقدس شده؛ چرا که در فرهنگ ایرانی، آب نیز به سان آتش مظهر روشنایی است.

موقعيت تخت سليمان در استان آذربايجان غربي و پلان اين مجموعه تاريخي (درياچه و آثار ساساني)

در فایل صوتی این صفحه توضیحات آقای علی همدانی، پژوهشگر تاریخ، درباره فلسفه احترام به آتش و پدیداری آتشکده در آیین زرتشت را می‌شنوید و آن گاه در گزارش تصویری، همراه با توضیحات ایشان درباره تخت سلیمان، تصاویری از طبیعت پیرامونی و آثار تاریخی این مجموعه جهانی را می‌بینید.

۱- در اصل آذر گُشن اسب (به ضم گ و سکون ش) به معنای آتش اسب نر است.
۲- Sir Robert Ker Porter
Arthur U. pope -۳


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
بهار نوایی

گرچه ما آگاهی چندان گسترده‌ای  از هنر موسیقی در ایران باستان نداریم، آن چه که برای ما از گذشته به یادگار مانده، نشان می‌دهد که در ایران باستان به هنر موسیقی  بسیار توجه می‌شده و خنیاگران و موسیقی‌دانان در دربار شاهان ارج بسیار داشته‌اند.

قدیمی‌ترین اثری  که بر اهمیت موسیقی در سرزمین‌های ایرانی گواهی دارد، مُهری است استوانه‌ای‌شکل که در "چُغامیش" نزدیک دزفول کشف شده و کهن‌ترین همنوازی جهان را در ۵۵۰۰ سال پیش در ایلام باستان نشان می‌دهد.

تکه‌ای از داستان سیاوش با صدای بهمن فرسی و آهنگسازی فرنوش بهزاد
به  نوشتۀ حسن مشحون در کتاب "تاریخ موسیقی ایران"، در عصر هخامنشیان سازهایی همچون طبل، دهل، گاودم (نوعی نی)، سنج و کرنای در مراسم مذهبی و جنگ نواخته می‌شد. اما اوج شکوفایی هنر موسیقی در دورۀ پیش از اسلام  گویا در دورۀ ساسانیان بوده‌است. صحنه‌های گوناگون نواختن موسیقی و رقص بر دیوار کاخ‌ها، بر سنگ‌نوشته‌ها و بر جدار ظروف نشان از راه یافتن موسیقی به دربار شاهان آن سلسله و ارج نهادن به این هنر دارد. در همین زمان است که اردشیر بابکان موسیقی‌دانان را در طبقۀ ویژه‌ای قرار داد و از همین زمان است که نام موسیقی‌دانانی همچون باربد، سرکش، نکیسا و رامتین به یادگار مانده‌است.

شعر و موسیقی درفرهنگ ایران در طول  تاریخ  پیوندی نزدیک داشته‌اند و این دو همواره به توسعه و تکامل یکدیگر یاری رسانده‌اند. به نظر می‌رسد هر زمان که در ایران به موسیقی بی‌مهری شده، شعر فارسی همواره به یاری موسیقی شتافته، آن را در دل خود نگهداری کرده‌است.

شاهنامۀ فردوسی از جملۀ منابع ارزشمندی است که علاوه بر اهمیت شعر و ادبیات ایران، گواه بر رونق هنر موسیقی در دوران باستان است. فردوسی با داستان‌پردازی‌های حماسی و بیان شاعرانه، تاریخ بخش بزرگی از فرهنگ و هنر ایران را هم به تصویر کشیده‌است.

داستان‌های شاهنامه پر است از اصطلاحات و نام  ابزار موسیقی که در زبان روزمره ما کمتر به کار می‌بریم و شاید بتوان گفت که شاهنامه با به کار بردن این واژه‌ها از آنها نگهداری کرده‌است.

حماسه را بدون موسیقی به دشواری می توان تصور کرد. از همین رو در شاهنامه کمتر مبحثی  وجود دارد که در آن نام ساز موسیقی و یا واژگان موسیقایی به کار نرفته باشد. گاه آوای رود، چنگ، رباب و آواز رامشگران رونق‌بخش بزم‌های پرشور است:

نیامد سر مرغ و ماهی به خواب/ از آن بزم و آواز و چنگ و رباب

و در جشن پیوند زال و رودابه می‌خوانیم:

بفرمود تا زنگ و هندی درای / زدند و گشادند پرده‌سرای

در هنگام تولد رستم و دیدار سام از رستم:

همی‌خورد هر کس به آوای رود/ همی‌گفت هر کس به شادی سرود

گاه خروش کوس و تبیره همراه‌کنندۀ‌ رزم‌هاست:

برآمد خروش از در پهلوان /ز کوس و تبیره زمین شد توان

و آنگاه که نوای ساز همراه‌کنندۀ سوگ‌هاست، مانند سوگ سیاوش:

خروش تبیره ز میدان بخاست / همی خاک با آسمان گشت راست
از آوای سنج و دم کرّنای/  تو گفتی بجنبید میدان ز جای
سیاوش برانگیخت اسب نبرد/ چو گوی اندر آمد به پیشش به گرد

تقی بینش در کتاب "تاریخ مختصر موسیقی ایران" می‌گوید که  فردوسی ساخت بعضی از سازهای ایرانی را به شهریاران باستانی نسبت می‌دهد؛ از آن جمله انتساب طبل بزرگ به هوشنگ و نای سفید به افراسیاب و منوچهر. 

انگاره مُهر چُغامیش که قدیمی‌ترین همنوازی جهان را نشان می‌دهد

با دقت در شاهنامه می‌توان دید که سازها یا در بزم نواخته می‌شوند و یا به هنگام  رزم.  سازهایی مانند رباب، چنگ، بربط، رود و تنبور در بیشتر موارد همراه‌کنندۀ بزم‌هایند و سازهایی چون تبیره، رویینه خم، جلب، جرس، زنگ، سنج و طبل بیشتر در رزم‌ها حضور داشته‌اند؛  اگرچه،  بخشی از سازها همچون نای هم در بزم و هم در رزم به‌کار گرفته می‌شدند. به نظر می‌رسد سازهایی چون درای (زنگ شتر) و چلب یا جلب (نوعی سنج) و کوس، روزگاری برای ایجاد ترس در دشمن هم به کار می‌رفته‌است.

فرنوش بهزاد، آهنگسازو رهبر ارکستر مقیم لندن، سال‌هاست که در ‌بارۀ ساز و موسیقی در شاهنامه پژوهش می‌کند. حاصل تلاش او آهنگسازی بر  پنج داستان شاهنامه – رستم و سهراب، سیاوش، کی‌خسرو، فرود و شغاد است که با صدای "بهمن فرسی" همراهی شده‌است و در یک مجموعه شامل پنج لوح فشرده با نام "برخوانی شاهنامه" انتشار یافته‌است. 
 
در گزارش تصویری این صفحه فرنوش بهزاد گوشه‌ای  از تجربیات و یافته‌های خود در زمینۀ ساز و موسیقی در شاهنامه را بیان می‌کند.

از مریم هاشمی هم سپاس‌گزاریم که با خیال‌آفرینی خویش برخی از صحنه‌ها و سا‌زها را برای این گزارش به تصویر کشیده‌‌است.

 

در نوشتن این متن از کتابهای زیر بهره گرفته‌ایم:
تقی بینش، تاریخ مختصر موسیقی ایران.- تهران: انتشارات آروین، ۱۳۷۴
حسن مشحون، تاریخ موسیقی ایران.- تهران: انتشارات سیمرغ و فاخته، ۱۳۷۳
عبدالرفیع حقیقت، تاریخ هنرهای ملی و هنرمندان ایرانی.- تهران: انتشارات مولفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۹
کتایون صارمی و فریدون امانی، ساز و موسیقی در شاهنامۀ فردوسی.- تهران: انتشارات پیشرو،
۱۳۷۳

Musical Instruments of the World: An Illustrated Encyclopedia with more than 4000 original drawings, NewYork: Sterling Publishing Co., 1997

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
پرویز امینف

موی بلند زنان پیش ایرانیان باستان پسندیده بوده‌است. شاید بارزترین نمونۀ آن داستان زال و رودابه باشد که زیباترین لحظۀ عاشقانه‌‌اش به کمند گیسوان رودابه برمی‌گردد:
 
کمندی گشاد او ز سرو بلند
 که از مشک از آن سان نپیچد کمند 
خم اندر خم و مار بر مار بر
بر آن غبغبش نار بر نار بر 
بدو گفت بریاز و برکش میان
بر شیر بگشای و چنگ کَیان 
بگیر این سیه گیسو از یکسوام
ز بهر تو باید همی گیسوام
نگه کرد زال اندر آن ماه روی
شِگِفتی بماند اندر آن روی و موی...

البته، زال با آن بازو و یال، خیال نداشت که به آن گیسوان بلند به منظوری جز عشق و مهر دست بیازد. کمندی بر افکند و بر فراز بارو رفت تا به رخ و گیسوی رودابه بوسه زند.

علاقه به موی بلند بانوان در ادبیات شوروی تاجیکستان هم مبرهن بود. روایتی هست که باقی رحیم‌زاده، از شاعران بنام دوران شوروی، روزی یکی از دخترانش را در مقابل آیینه در حال کوتاه کردن مویش می‌بیند و بداهتأ می‌سراید:

التجا دارم که مویت را مَبُر      کاکلان مشک‌بویت را مبر...

این شعر را جوره‌بیک مراد، آوازخوان مشهور آن دوران، تبدیل به ترانه‌ای ماندگار کرد که امروز هم در گوشه و کنار تاجیکستان شنیده می‌شود.

و این تنها نمودار علاقه به موی بلند بانوان در تاجیکستان نیست. همه‌ساله در این کشور مسابقه‌های موی بلند برگزار می‌شود که در آنها نه تنها طول موی، بلکه نحوۀ آرایش آن هم ارزیابی می‌شود. چون موی بلند از صاحبش در کنار حوصله، هنر و توانایی آرا دادن را نیز می‌خواهد.

اخیرأ در تاجیکستان جشنوارۀ سراسری "چکامۀ گیسو" برگزار شد که هدف عمده‌اش نمایش موی بلند آراسته بود. در این مراسم، دختران و زنان از مناطق مختلف، آرایش موی بلند را به نمایش گذاشتند. آرایش عمدۀ موی بلند میان زنان تاجیک موسوم به "میده‌بافی" است، به معنای "ریزبافی". ("ميده" mayda واژۀ پارسی است و در فرهنگ‌های لغات وجود دارد، اما امروزه بيشتر در آسيای ميانه رايج است). مادران یا مشاطه‌ها می‌کوشند موی دختران را به چهل باریکه بخش کنند و هر کدام را جداگانه ببافند. "چهل کاکل" در ادبیات فولکلوریک تاجیکستان یکی از توصیف‌های دختر زیباست.

در جشنوارۀ "چکامۀ گیسو" هم بخش‌هایی از مسابقه به همان عدد مرموز چهل اشاره می‌کرد، به مانند "عروس خوش‌قد چل‌کاکل من" و "صنم چل‌کاکله"، در کنار بخش‌هایی چون "طراوت موی" و "عالم شب‌رنگ". دختران در کنار نمایش و آرایش موی، هنرنمایی هم می‌کردند؛ آواز می‌خواندند و می‌رقصیدند و صحنه‌هایی از مراسم عروسی را به نمایش می‌گذاشتند.

گزارش تصویری این صفحه صحنه‌هایی را از جشنوارۀ اخیر "چکامۀ گیسو" در شهر دوشنبه نشان می‌دهد.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
قمر احرار

تا سخن از جایگاه زن در ایران باستان می‌رود، به‌ناخودآگاه نام و کارنامۀ گردآفرید به یاد می‌آید؛ زنی دلربا و در عین حال دلاور و دلیر که با رزم و افسون و نیرنگ در صدد دفاع از زادبومش برمی‌خیزد و برآشفته از شکست برادرش هژیر به دست لشکر تورانیان به نبرد سهراب می‌شتابد:

زنی بود بر سان گردی سوار / همیشه به جنگ اندرون نامدار
چنان ننگش آمد ز کار هژیر / که شد لاله رنگش به کردار قیر
بپوشید درع سواران به جنگ / نبود اندر آن کار جای درنگ
نهان کرد گیسو به زیر زره / بزد بر سر ترگ رومی گره
فرود آمد از دژ به کردار شیر / کمر بر میان بادپایی به زیر
به پیش سپاه اندر آمد چو گرد / چو رعد خروشان یکی ویله کرد
که گردان کدامند و جنگ‌آوران / دلیران و کارآزموده سران

این ابیات فردوسی در داستان رستم و سهراب شاهنامه و توصیف آن پیکار، گردآفرید را جاودانه کرده‌است. و برای بسیاری از مردم اتحاد شوروی پیشین، سَیرم عیسایوا، هنرپیشۀ تاجیک بود که نام و یاد گردآفرید را زنده کرد و سیمای او را به نحوی ستودنی روی پردۀ سینما برد.

در سال ۱۹۷۱ که باریس کیمیاگرف، معروف‌ترین کارگردان تاجیک آن دوران، در جستجوی بازیگری برای نقش گردآفرید در فیلم "رستم و سهراب"اش بود، سیرم عیسایوا بیست و نه سال داشت و هنرپیشه‌ای جوان بود. اما تا سَیرم بر زین اسب نشست و حالت و وجاهت گردآفرید را به خود گرفت، کیمیاگرف فریاد درکشید که "گردآفرید همین است!" طول مدت فیلم‌برداری سیرم بارها از اسب افتاد و برخاست و یک بار هم زخمی شد، اما سرانجام نقشی را آفرید که وارد درخشان‌ترین برگ‌های تاریخ سینمای تاجیکستان شد. امروزه در تاجیکستان و دیگر کشورهای شوروی پیشین، گردآفرید را در سیمای همان سیرم جوان متجسم می‌کنند که بی‌باکانه سوار بر اسب، با کلاه‌خود و جوشن مردانه با سهراب شمشیر می‌زد، از اسب افتاد و موی بلندش افشان شد و با نیرنگ از چنگ سهراب رها شد و از فراز بارو او را به ریشخند گرفت.

سیرم عیسایوا ۶۸ سال پیش در شهر دوشنبه زاده شد. در دانشکدۀ تئاتر شهر تاشکند تحصیل کرد و سال ۱۹۶۴ به جمع هنرپیشگان تئاتر کمال خجندی شهر خجند که آن وقت نام پوشکین را داشت، پیوست. در نمایشنامه‌های بسیاری نقش آفرید و سرشناس شد، اما اوج فعالیت هنری‌اش همانا بازی در فیلم "رستم و سهراب" بود.

سیرم عیسایوا تا دوران بازنشستگی در عرصۀ تئاتر و سینمای تاجیکستان، ازبکستان و روسیه فعال بود و محبوبیت گسترده‌ای داشت و دارد. فرزانۀ خجندی، از شاعران سرشناس تاجیکستان، در توصیف سیرم عیسایوا می‌گوید:

"نبرد انسان‌ها در مقابل تقویم همیشه با شکست آنها انجام می‌پذیرد، زیرا مولای وقت هرگز تسلیم اراده و ادارۀ آدمی نبوده‌است. اما وقتی که هنر با تقویم جهاد می‌کند، به‌ویژه هنری که مترادف معجزه است، وقت با تمام شهامت کیهانی‌اش عاجز می‌ماند. در صحنۀ رزم سهراب و گردآفرید (در فیلم باریس کیمیاگرف) تجلی نبوغ سیرم پدیدار است. سیرم جوان چه اذیت‌هایی کشیده‌است که گردآفرید آفریند. گردآفرید که چون شهسوار اسبی برق‌جولان برخاسته‌است، زنی آرمانی‌است که نیاکان‌مان طول هزارساله‌ها می‌ستودند؛ زنی که روح ملت را در وجودش پناه داده‌است. من می‌اندیشم که اگر تندیس گردآفرید در سینما و تئاتر سد بار دیگر آفریده شود، همه سایۀ خیره (مات) گردآفرید ِ سیرم خواهد بود... سیرم تمثال همه را می‌آفریند، ولی خودش به عبارت فروغ فرخزاد، "کسی‌ست که مثل ِ هیچ کس نیست". او بی‌نمونه‌ترین هنروری است که با سبک نامکرر همه‌روزه خود را تجدید می‌کند".

سیرم عیسایوا در سال ۱۹۷۵ در تئاتر کمال خجندی استودیوی هنرپیشگان نوجوان را تأسیس کرد، تا اندوخته‌ها و هنرش را با نسل جوان قسمت کند. اکنون بسیاری از هنرپیشگان این تئاتر از شاگردان همان استودیوی سیرم هستند.

در این روزها سیرم عیسایوا همراه با فرزندان و نوه‌هایش در خانه‌ای کوچک در شهر خجند به سر می‌برد. همسرش اسلام‌جان سلامف از کارگردانان تئاتر است و دخترش سعادت سلاموا، هنرپیشۀ سرشناس تئاتر و سینماست.

در گزارش مصور این صفحه سیرم عیسایوا روزهای فیلم‌برداری فیلم "رستم و سهراب" را به یاد می‌آورد.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.