Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
Subscribe to RSS - گزارش هاى چندرسانه اى
گزارش هاى چندرسانه اى

گزارش هاى چندرسانه اى

شهاب میرزایی

خماس یعنی زاده پنج شنبه. پدر بزرگش پنج شنبه روزی به دنیا آمد. نی انبان می زد. از دیر تا دشتی و خورموج و بردخون او را به این نام صدا می کردند، بعد پدرش را و حالا خودش را.

روزی که سراغش را می گیریم می گویند شانس بیاورید که آن طرف آب نباشد. با دلهره زنگ می زنم، می گوید گمرگ دیرهستم و بار خالی می کنم. ایام بدی است. یکی دو روز مانده به عید. همه گرفتارند و مشغول. نوازنده ما از دوبی اسباب بازی آورده تا درایام نوروز برایشان مشتری پیدا کند.

با ترس و لرز می گویم وقت داری؟ می گوید چرا که نه. جنوبی و نه؟ جنوبی که تلفنش را مثل شما روی پیام گیر نمی گذارد که به بعضی ها جواب بدهد و به بعضی ها نه. با آن صدای گرم دریایی اش بله می گوید و ما را که سال هاست در خماری نه گفتن و نه شنیدن غوطه وریم،  سرمست می کند.

چند دقیقه بعد زنگ در به صدا در می آید. خماس است. خوشحال و خندان همراهش می شویم برای شنیدن موسیقی جنوبی در نخلستان های خرما.

میانه راه تعریف می کند از روزگاری نه چندان دور که  باران با زمین قهر نبود، دشت همه اش سبز بود و پر از آهو و آبادانی، چنان که آهو ها بر سقف خانه ها گذر می کردند.

می پیچیم به باریکه راهی  و وارد نخلستانی می شویم که خشکی، کمر نخل هایش را شکسته است. از صدای ماشین، شترهای سپید سراسیمه  دور می شوند و درآفتاب ظهر سراپا گوش می شویم برای نیوشیدن ترنم نی انبان.

پوست خشک شده مچاله خوش رنگی را باد می کند و می نوازد و می نوازد و آنقدر خوب می نوازد که ذهنمان دربست تسلیم می شود. می گوید باید گروه همراهیش کند تا همگی به رقص درآیند، اما به تنهایی جورهمه نبودن ها را می کشد.

می دمد و باز می دمد و و خیس عرق که می شود برای استراحت، لختی گوشه ای زیر درختی می نشیند. از روزگار رفته حکایت می کند. روزگاری که نوای سحر انگیز نی انبانی جادویش کرد و بعد عشقی زمینی، زمین گیرش. روزگاری که پسرعمویش راهی آن سوی آب شد  و او که عاشق این ور آب و خاک و مردمانش بود، ماند.

پسرعمو هربار که در ابوظبی و دوبی برای شیوخ عرب می نوازد ده هزار درهم می گیرد و او برای آن که چرخ زندگیش بگذرد، سوار لنج می شود و می رود و از جایی که تا دیروزمردمانش زیرخیمه ها بودند، و امروز در برج های شیشه ای، جنس می آورد برای مردمی که هنوز همانجا هستند که بودند.

رهتوشه نی انبان نواز دیری از این سفرآبی چند کیلوبرنج است و اسباب بازی هایی که باید به بچه ها بفروشد. و بعد اگر وقتی بود و حالی،  برود در جایی برای دلتنگی دلی بنوازد. این جا از درهم خبری نیست. این جا برای جانی که زیرسنگینی زندگی خم شده، گاهی پنجره کوچکی باز می شود برای کمی نفس کشیدن.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

تا چند دهه پیش نمی توانستید به روستایی بروید بی آنکه زنانی را با لباس های رنگارنگ ببینید که سبد به دست از مزرعه و بازار برمی گردند ویا مردانی که زنبیل به پشت دستاورد خود مثل میوه و سبزیجات را به خانه می برند. و هنوز هم در پاره اى از نقاط وضع بر همین منوال است.

در آن روزگاران و پیش از رشد گردشگری، سبد از دست بافت هایی بود که مصرف زینتی نداشت بلکه  بخشی بود از زندگی روزمره و وسایلی که روستائیان دائما با آن سروکار داشتند مثل جای نان یا آبکش برای شستن سبزی و میوه و برنج.

هنوز هم بسیاری از اشیای خانگی از سبد است. طبعا استفاده از سبد بسته به این که از ساقه گیاهان ویا شاخه درختان بود فرق می کرد.

 با آمدن صنایع چوب و الیاف و ابزار ارزان پلاستیکی گرچه مصرف سبد در روستا کمتر شده اما سبد به عنوان یک شئی مصرفی زینتی، پا به شهر گذاشته و جای خود را باز کرده است؛ چون سبد با هرچه و از هرچه بافته شود زیباست.

امروزه سبد در سوغات فروشی ها و فروشگاه های صنایع دستی کشور بویژه در شهرهای شمالی که توریست بیشتری دارد به وفور عرضه می شود. 

بسیاری هم هنوز سبد را می خرند برای آبکش برنج، زنبیل، جا سیب زمینی و پیاز، جای نان، سبد میوه ( بخصوص توت فرنگی را در سبدهای کوچک عرضه می کنند ) و بسیار چیزهای دیگر. 

در تهران و شهرهای بزرگ برای زینت بخشیدن به گل یا در واقع قرار دادن گل در ظرف مناسب از آن استفاده می کنند و گل فروشی ها پر از سبدهای گلی است که هر روز به مشتریان عرضه می شود.

امروزه که صنعت گردشگری به فروش صنایع دستی رونق بخشیده، سبدبافی مانند حصیر بافی و بافتنی های دستی دیگر به شکل یک حرفه درآمده.  آستانه اشرفیه در شمال و طرقبه در نزدیکی مشهد به بافتن سبد شهرت یافته اند.

اما هیچ استانی نیست که از سبد و سبد بافی بی بهره مانده باشد و ناحیه و ولایتی نیست که مهر خود را بر سبد و سبد بافی نزده باشد.

 سبد از قدیم ترین بافته های بشر است.  همان زمان که بشر با تنیدن ساقه ها و شاخه های نازک درهم آشنا شد، سبد بافی نیز آغاز گشت. در آثاری که از مصرباستان بدست آمده، زن های مصری را می بینید که سبدهای میوه روی سر و آهوبره ای در بغل دارند.

در بیشتر کشورهای دنیا و تمدن ها چنین بوده و هست.  به همین جهت است که در هر ناحیه و ولایتی سبد و سبد بافی رنگ خود را گرفته است.

  در جنوب ایران، آن را بیشتر با برگ خرما می بافند، در برخی شهرهای خوزستان از نی و قیطان، در آذربایجان که درخت میوه فراوان است از شاخه های نازک درختان آلبالو، و سنجد، در خراسان از شاخه های ارغوان ( به همین جهت به ارغوان بافی شهرت دارد )، و این اواخر بیشتر از شاخه های بید مشک.

طرقبه  به تولید شاخه های بید مشک برای سبد بافی شهرت دارد. در شمال که سبد بافی به مروار بافی مشهور است پیش از این از شاخه های درخت مروار ( بید و سرخ بید ) بافته می شد و اکنون که به صورت حرفه در آمده، از ترکه ها و شاخه های نازکی استفاده می کنند که از تهران و کرج و همدان و ملایر و مراغه و جاهای دیگر می آید.

مروار بافان پس از تهیه ترکه آن را در پاتیل های بزرگ می جوشانند و پوست آن را می گیرند و خشک می کنند و سبد می بافند. رنگ مروار زرد است و نوع مرغوب آن بیشتر سیاه و سبز. آنها که به رنگ زرد است با روغن جلا طلایی می شود و آنها که سبز و سیاه است در معرض آفتاب می گذارند تا بر اثر تابش آن طلایی شود.

سبد مشخصاتی دارد که آن را محبوب همگان می کند: سبک، خوش رنگ، زیبا و مقاوم است و شکل های گوناگون به خود می گیرد.

با وجود این سبد بافان در سال های اخیر مانند دست اندرکاران هر حرفۀ دیگری از کار خود راضی نیستند و فکر می کنند مواد صنعتی و پلاستیکی کار و بار آنها را کساد کرده است. سبدهای آبکش فلزی و پلاستیکی، و سبدهای پلاستیکی کوچکی که معمولا توت فرنگی در آنها عرضه می شود گویای آن است که بیراه نمی گویند.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

عينى و نيما
رستم وهاب*

اين روزها تاجيكستان صد و سى امين سالگرد تولد صدرالدين عينى را جشن مى گيرد. عينى چه در شعر و چه در داستان نويسى معاصر تاجيک پايه گذار شناخته مى شود. اقدام هاى ادبى او در آغاز سده ٢٠ ميلادى خط سير آينده ادبيات تاجیک را طراحى و تعيين كرد. در همه بخش هاى ادبيات معاصر تاجيک آثارى از عينى را مى توان مشاهده كرد.

صدرالدين عينى سال ١٨٧٨ در روستاى ساكتره در حوالى  شهر بخارا به دنيا آمد. او نخست در مكتب كهنه روستاى خود تحصيل كرد كه بعدا موضوع داستان مكتب كهنه عينى شد.

سپس به بخارا رفت و در مدارس سطوح بالاتر تحصيلش را ادامه داد. عينى در آغاز بيشتر شعر مى نوشت و از تازه پردازان شعر پارسى محسوب مى شود. اما رفته رفته او بيشتر به داستان نويسى رو آورد و نخستين داستان هاى كوتاه و بلند معاصر فارسى در آسياى ميانه را نوشت.

آدينه، جلادان بخارا، مرگ سودخور، يتيم، داخونده و غلامان از داستان هاى معروف عينى اند. نمونه ادبيات تاجيک عينى كه تذكره آثارى از شعراى كلاسیک پارسى بود، در تعيين هويت تاجيكان در اتحاد شوروى نقش مهمى داشت. 'يادداشت ها' كتاب خاطرات صدرالدين عينى، از آخرين آفريده هاى او بود كه سال ١٣٦٢ خورشيدى با كوشش سعيدى سيرجانى به خط پارسى در ايران منتشر شد.

آغاز قالب شكنى ها

در ادبيات شناسى تاجيک، ابتداى نوآورى در وزن عروض با شعر "مارش حريت" (سرود آزادى) استاد صدرالدين عينى تعيين شده است. در حقيقت، در نظم تاجيک اين اثر اولين نمونه كامل و موفق شعرى است كه با سنت هاى قديمى و قانونى عروض مطابق نيست، اما در عين حال امكانات بزرگ و نامحدود عروض را برملا مى كند.

سوالى به ميان مى آيد كه آيا پيش از اين اثر كامل و استادانه در هيچ مورد ديگر كوشش استاد عينى براى بيرون رفتن از قالب هاى سنتى عروض مشاهده شده است؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت كه در كليات استاد عينى شعرى با تاريخ ١٩٠٧ ميلادى وجود دارد كه از نظر ساختار به آنچه ديرتر "شعر نو" ناميده شد، شباهت دارد:

سبحان الله!
امروز به ما حادثه صعب رسيد
از گردش چرخ فلک دولابى
پرسند ز سال
آه بى پايان كش
برگو بد حال...

همچنين در همين جلد (هشتم) كليات استاد عينى با ذكر تاريخ "١٩ مه سال ١٩٢٨" يک پاره شعر موجود است كه در قالب قطعه سروده شده، ولى با افزوده شدن يك عبارت جداگانه در آغاز آن با قطعه معمولى تفاوت دارد:

اى وطن!
غير از خرابى تو دگر نيست كارشان
آنها كه ادعاى ولاى تو مى كنند
گر خدمتى كنند به نام تو فى المثل
از بهر نام خود، نه براى تو مى كنند
آنان كه از حريم تو مهجور مانده اند
چون عينى غريب دعاى تو مى كنند

اگرچه در اين شعر عامل تفاوت به سنت در يک عبارت خلاصه مى شود، ولى اين فرق ناچيز نيست. با وجود اين عبارت شدت فوق العاده احساس و ژرفاى درد و حسرت وطن پرست بزرگ به صراحت محسوس مى گردد.

اين عبارت مثل آه سوزناک بى اختيارى است پيش از بيان درد و حسرت كه خيلى طبيعى و واقعى است. به همين اعتبار مى توان گفت كه شدت وضع روحى، صميميت بزرگ، واقع بينى و دقت احساسات شاعر را ناخودآگاه سر اقدامى آورده است كه خيلى ديرتر به سنت هاى شعرى پيوست و از جهت نظرى به شناسايى رسيد.

مارش حريت و افسانه

چنان كه ذكر شد، نخستين نمونه باموفقيت شعر نو "مارش حريت" استاد صدرالدين عينى بود كه آن هم در زمينه وزن عروض با آميزش دادن اركان بحر رمل با بحر متدارک نوشته شده است.

در نتيجه اين آميزش وزنى ايجاد شده است كه در نظم بيش از هزارساله فارس و تاجيک سابقه و نام و نشان نداشته است. به گفته خود استاد عينى، وزن اين شعر زير تاثير آهنگ مارسيز، سرود انقلابيون فرانسه، به وجود آمد و هدف از آن تامين آهنگ انقلابى بوده است.

پژوهشگر ايرانى على اصغر باوندى شهريارى در رساله دكتراى خود تحت عنوان "سير تحول شعر در تاجيكستان" (سال ٢٠٠٢) به اعتبار قطعه هاى فوق الذكر استاد عينى را نخستين سراينده شعر نو در ادبيات فارسى عنوان كرده است.

اما محقق ديگر ايرانى، شاعرمعروف شمس لنگرودى، در پژوهش جامع خود تحت عنوان "تاريخ تحليلى شعر نو"  ابو القاسم لاهوتى را نخستين كسى مى داند كه در سال ١٩٠٠ شعر نو سروده است.

موضوع سهم استاد عينى در تحول عروض و شعر نو تاجيک بى شک قابل تحقيقاتى جداگانه و مفصل است، ولى در اين جا نمى توان از يك نكته جالب و مهم صرف نظر كرد.

منظور اين است كه منظومه "افسانه" نيما يوشيج كه در ايران او را "پدر شعر نو" ناميده و زمان سروده شدن آن را "مبدا تاريخ شعر نو در ايران" قرار داده اند، در همان وزن بى سابقه "مارش حريت" است كه پنج سال پيش از آن يعنى در سال ١٣٠١ هجرى خورشيدى (١٩٢٣ ميلادى) توسط استاد عينىسروده شده بود.

مى سزد كه براى اثبات گفته هاى فوق دو پاره از اين شعر ها مقايسه شود.

از مارش حريت:
اى ستمديدگان، اى اسيران!
وقت آزادى ما رسيد
مژدگانى دهيد، اى فقيران!
در جهان صبح شادى دميد...

هر ستمگار دون خرم و شاد
سالها جام عشرت چشيد
در شب تيره جور و بيداد
هر ستمديده محنت كشيد...

(فاعلن / فاعلن/ فاعلاتن     فاعلن / فاعلن/ فاعلن
فاعلن / فاعلن / فاعلاتن      فاعلن / فاعلن / فاعلن) 

از افسانه:
در شب تيره ديوانه اى كو
دل به رنگى گريزان سپرده
در دره ى سرد و خلوت نشسته
همچو ساقه گياهى فسرده
 مى كند داستانى غم آور.

(فاعلن / فاعلن / فاعلاتن    فاعلن / فاعلن / فاعلاتن
فاعلن / فاعلن / فاعلاتن    فاعلن / فاعلن / فاعلاتن
فاعلن / فاعلن / فاعلاتن)

آن گونه كه مى بينيم، از نگاه فنى نوآورى استاد عينى در وزن "مارش حريت" نسبت به نوآورى نيما يوشيج برجسته تر است؛ به اين دليل كه اگر نيما يوشيج با وجود استفاده از وزن نو، برابرى شمارهجا هاى اركان عروض را در ابيات شعرش رعايت كرده است و به اين وسيله انطباق شعر خود با يكى از ويژگى هاى سنتى عروض را كه همين برابرى هجاهاى اركان مى باشد، حفظ كرده است؛ استاد عينى در اين مورد نيز دست به نوآورى زده و در اركان اخير مصراع هاى دوم و چهارم هر بند نسبت به مصراع قبلى يك هجاى دراز را حذف كرده است. از سوى ديگر مى توان حدس زد كه نيما يوشيج از شعر مارش حريت آگاه بوده است.

معلوم است كه مطبوعات انقلابى بخارا به حروف فارسى منتشر مى شد و به ايران نيز مى رسيد. به خصوص وجود عبارت مشترک "در شب تيره" در صدر يكى از بيت هاى مارش حريت و در آغاز منظومه افسانه اين احتمال را تقويت مى كند.

ولى صرف نظر از اين تشابه ها تفاوت اصولى در آن خلاصه مى شود كه منظور استاد عينى پيش از هر چيز ديگر تامين آهنگ انقلابى و انجام خدمت به انقلاب اجتماعى بود، در حالى كه نيما يوشيج "افسانه" را با هدفى مشخص و به طور برنامه ريزى شده نوشت تا انقلابى ادبى بياورد.

نيما يوشيج زندگى آينده خود را وقف اين كار كرد و به جايى رسيد كه سرانجام در ايران اصطلاح "شعر نيمايى" جايگزين "شعر نو" شد.

*رستم وهاب، شاعر و پژوهشگر تاجيک

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

زخم های فراموش شده جنگ

منسا یوان درسال ١٩٨١ میلادی در کشوراسلونى (که پیش تر بخشی از یوگسلاوی بود) متولد شد. بعد از پایان تحصیلات در مدرسه عکاسی اسلونی،  از سال٢٠٠٠ میلادی به عنوان عکاس آزاد به فعالیت پرداخت.

یوان با  دلو Delo، بزرگ ترین روزنامه اسلونی همکاری می کند و وظیفه ویرایش ضمیمه شنبه های روزنامه را بر عهده دارد. همچنین او با ژانا Jana، هفته نامه زنان در اسلونی، همکاری می کند. منسا یوان در سال ٢٠٠٧  به عضویت آژانس خبری کوربیس درآمد.

خانم يوان در سه سال گذشته به عنوان عکاس برگزیده اسلونی انتخاب شده و از سوی انجمن روزنامه نگاران اسلونی به علت حضور در افغانستان مورد ستایش قرار گرفته است.

نمایشگاهی از سی و هشت عکس منسا یوان با نام  پیدا و پنهان افغانستان از شنبه بیست و چهار فروردین تا جمعه سی ام فروردین ماه در تالارانتظامی خانه هنرمندان برپاست. متن زیر، نوشته او درباره عکس های این نمایشگاه است:

سه روايت

روایت اول. سلامت روحی و روانی مردم، در دوران پس ازجنگ:

گروهی بعد از چند سال، گروهی دیگربعد از چند دهه و گروه آخرهیچ وقت به حالت عادی باز نمی گردند. زندگی حداقل دو نسل از مردم افغانستان در طول بیش از دو دهه جنگ داخلی از بین رفته است. این عقیده تنها روانشناس افغانی است که در سال ٢٠٠٤ میلادی در افغانستان به طبابت مشغول بود. دکتر سعید عظیمی این عواقب وحشتناک را یکی از پیامدهای بی شمار بیست و پنج سال جنگ در افغانستان می داند.

دکترکاکر، مدیر مسئول تنها بیمارستان روانپزشکی درکشوری بیست و پنج میلیونی بسیار صریح و روشن در مورد  بی توجهی به مسائل و مشکلات روانی در حال و گذشته مردم افغانستان می گوید: "ازهر پنج نفر افغان یک نفر از چنین مشکلاتی رنج می برد. ویران کردن آسان است ولی بازسازی مشکل. برای هر یک سال جنگ به ده سال بازسازی نیازداریم.  به این معنی افغانستان بعد از دویست و پنجاه سال به موقعیت پیش از جنگ  خود بازمی گردد."

هم اکنون سی و پنج درصد از مردم افغانستان از مشکلات روانی به طور جدی رنج می برند. بیماری هایی هم چون افسردگی حاد، تشنج اعصاب، اسکیزوفرنی، بی خوابی، کمبود تمرکز از جمله نتایج زندگی در شرایط سخت و غیرانسانی هستند.

روایت دوم. زنان، زندانیان زمان:

زنان افغان به دلایل مختلفی در زندان های این کشور با حداقل امکانات زیستی به سر می برند. بسیاری از آن ها در زندان با کودکانشان در وضعیت بسیار بدی دوران محکومیت خود را  می گذرانند. 

بسیاری از این زن ها حتی در مورد پرونده های خود اطلاعی ندارند و هیچ گونه آشنایی با مسائل حقوقی برای رفع مشکلشان ندارند. بسیاری از زنان زندانی افغان حتی کسی را ندارند که بیرون از زندان برای آزادیشان تلاش کند.

روایت سوم. کشت خشخاش، منبع درآمد زندگی مردم:

یکی از بزرگترین تهدیدها در برابر صلح و آرامش، کاشت و رشد و تولید مواد و محصولات مخدر دار است. 

بیش از نیمی از درآمد مردم افغانستان از راه مشاغل و کارهای غیرمجاز به دست می آید. از کشاورزان فقیری که بدون کاشت خشخاش نمی توانند زندگی خود را بگذرانند تا بعضی از مسئولین دولتی که سود زیادی از این تجارت به دست می آورند، درقاچاق مواد مخدر دست دارند.

به گفته سازمان ملل متحد ، حدود نود درصد تولید تریاک و هروئین افغانستان به بازاراروپا وارد می شود. هم اکنون برای نجات کشورازاین بحران و براثر فشارهای بین المللی ، دولت افغانستان تلاش زیادی برای مبارزه با تولید و فروش مواد مخدر را آغاز کرده است

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.
 


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

لندن، ميزبان فرهنگ عرب
داريوش رجبيان

نمايشگاه کتاب لندن همه ساله توجه بيشترى را به خود جلب می کند و علاقه مندان از کشورهای دور و نزديک هم به ديدن آن می آيند. اين برنامه فرهنگی هر سال با موضوع ويژه ای برگزار می شود و کشور خاصی در کانون آن قرار می گيرد. اين بار جمع کشورهای عربی شرکت کنندگان افتخاری نمايشگاه کتاب لندن اند.

صدها ناشر از سراسر جهان عرب بهترين آثار نويسندگان و شاعران و دانشوران خود را در کاخ ارلز کورت لندن به نمايش گذاشته اند. غرفه های عربی ای که با فراوانی محتوا بی درنگ جلب توجه می کنند، متعلق به ناشران مصر و اردن اند.

غرفه عربستان سعودی نيز بازديدکنندگان زيادی دارد، اما دليل تجمع آنها بيشتر تماشای ماکت بزرگ کعبه و پيرامون آن و استفاده از مهمان نوازی سعودی هاست که ميان بازديد کنندگان شيرينی پخش می کنند. تعداد کتاب هايی که در اين غرفه به نمايش گذاشته اند اندک است و موضوع آنها نيز عمدتا به علوم اسلامی و گردشگری محدود می شود.

دکتر فاروق مجدلاوی، مسئول غرفه اردن و حله حسين عمر، از ناشران مصری هر دو می گويند که با اميد پيدا کردن خريدار حق طبع و نشر کتاب هايشان به لندن آمده اند و در عين حال تلاش می کنند ضمن شرکت در نمايشگاه، حق نشر کتاب های جالب خارجی را برای انتشارات خود بخرند.

ناشران عرب امسال را برای انتشارات عربی سال خوش يمنی می دانند، چون به گفته آنها نمايشگاه کتاب لندن توجه غرب به کتاب های عربی را خواهد افزود.

دکتر مجدلاوی عضو شورای انجمن ناشران کشورهای عرب نيز هست و معتقد است که اکنون انتشارات عربی دوره ای بهتر از دوره های پيشين را طی می کند و کامگاری آنها روزافزون است.

اما به باور کارشناسان غربی، ادبيات عربی با موانع فراوانی روبروست که سانسور، کمبود ترجمه و تبعيد نويسندگان از مهم ترين آنهاست.

در واقع، در نمايشگاه کتاب لندن نسخه های انگليسی آثار عربی کمتر به چشم می خورد و دامنه موضوعات کتاب های عربی نيز چندان گسترده به نظر نمی رسد. اسلام موضوع اصلی بيشتر كتابهائى است که در غرفه های عربی موج می زند.

اما احمد عليدی، يک داستان نويس مصری، معتقد است که با وجود معضلات سياسی و اقتصادی در مصر انتشارات مستقل بيداری راستينی را تجربه می کنند که شش سال پيش با انتشار کتاب "ساختمان يعقوبی" آغاز گرفت.

کامگاری علا الاسوانی، نويسنده اين داستان، باب تازه ای را در داستان نويسی عربی گشود که نمی توان آن را ناديده گرفت. نتيجه آن روی آوردن شمار هر چه بيشتر جوانان عرب به کتاب خوانی بود.

خود علا الاسوانی نيز در گفتگو با روزنامه گاردين چاپ لندن از موفقيت خود و برگردان آثارش به ٢١ زبان جهان اظهار خوشنودی کرده، اما افزوده است که استبداد حاکم در کشورهای عربی همچنان مانع از رشد ادبيات آنهاست.

او می گويد که نمونه های اندکی از ادبيات کلاسيک و معاصر عربی به زبان های غربی ترجمه شده است و از ترجمه برخی از آن آثار عمدا جلوگيری می شود.

وی می افزايد: "ابو نواس، شاعر همجنس گرای عرب که هزار سال پيش زندگی کرده، يکی از بهترين شاعران ماست، اما سروده های او ترجمه نشده است. اين حالت تصوری را ايجاد می کند که فرهنگ عربی فرهنگی تنگ نظر است. "الجاحظ" هم که از مهم ترين نويسندگان در فرهنگ عرب محسوب می شود، در همان دوران زندگی می کرد و آثار او هم ناديده گرفته شده است."

اما مريد برغوتی، شاعر و نويسنده فلسطينی، در کم آوازه ماندن ادبيات عربی بيشتر تمدن غربی را مقصر می داند که به گفته او، فرهنگ های ديگر را همسنگ خود نمی داند.

شايد توجه ويژه به ادبيات عرب در نمايشگاه لندن را بتوان تلاشی در جهت اصلاح اين تصور ارزيابی کرد. و شايد هم اين امر باعث تلاش بيشتر انتشارات عربی در عرضه آثار بيشتر خود به زبان های غربی شود.

در نمايشگاه کتاب لندن کشورهای پارسی زبان حضور نداشتند و مسئولان نمايشگاه از پاسخ به پرسش ما در اين باره خودداری کردند.

بيشتر کشورهای غربی و شمار زيادی از انتشارات آسيايی نيز در نمايشگاه کتاب لندن حضور دارند. گزارش مصور اين صفحه شما را برای چند لحظه به اين نمايشگاه، که از ١٤ تا ١٦ آوريل برپاست، خواهد برد. 

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید 


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

كاتوزيان، آخرين ديدار

شوكا صحرائى

روزسه‌شنبه ٢٠ فروردين خبر برگزارى نمايشگاهى از ٥٠ سال نقاشى هاى عباس كاتوزيان را دريافت كردم و بلافاصله فكر تهيه گزارش از استاد به ذهنم خطور كرد و درضمن به دليل علاقه وافرى كه به نقاشى داشتم فرصت مناسبى ديدم كه با يكى از بزرگترين چهره هاى نقاشى معاصر از نزديك آشنا شوم.

از طريق يكى از دوستان موفق شدم با استاد تماس بگيرم. با روى خوش مرا پذيرفت. قرار شد روز افتتاحيه به نمايشگاه بروم و ضمن ديدار با او زمان تهيه گزارش را نيز تعيين كند.

پنجشنبه ٢٢ فروردين ساعت ٥ عصر نمايشگاه نقاشى هاى عباس كاتوزيان در فرهنگسراى نياوران لبريز از جمعيت بود. اغلب اين افراد شاگردان و دوستاران او بودند و به سختى مى توانستى استاد را بين جمعيت ببينى. چهره اى سرشار از صلابت و سرزندگى.

مدت زمانى از دور نظاره گر او شدم . با شور و شعفى خاص در بين دوستارانش در جنب و جوش بود، لحظه اى با يكى خوش و بش مى كرد و لحظه اى ديگر عكس مى‌گرفت و يا در گوشه اى مشغول امضا بود.

به ديدار آثارش رفتم. ابتدا به سراغ تابلوى "دختر كرد" رفتم كه بسيارى عباس كاتوزيان را با اين اثر مى شناسند. بعد تابلوهايى كه استاد از چهره خودش ساخته و بهلول ها.

ساعتى گذشت اما جمعيت همچنان اجازه نزديك شدن به او را نمى‌داد تا بالاخره از طريق يكى از نزديكان استاد موفق شدم نزد او بروم . خود را معرفى كردم به گرمى مرا پذيرفت و بعد از لحظه اى احوال پرسى، روز دوشنبه  بيست و ششم را مقرر كرد كه براى تهيه گزارش به منزلش بروم.

ساعت ۸ شب بود اما همچنان نمايشگاه به همان سبك وسياق زمان شروع.  بالاخره دقايقى بعد استاد در حالى كه شاگردانش دوره اش كرده بودند نگارخانه را ترك كرد.

روز شنبه عصر در فكر ديدار او در منزلش بودم و اين كه بايد بتوانم در حين گفتگو او را به سال ها قبل ببرم، زمانى كه در هنرستان كمال الملك تحصيل مى‌كرده و بعدها كه به نايب رئيسى همان مدرسه منصوب شده و يا زمانى كه به عنوان اولين نقاشى كه آثارش در كنار آثار استاد كمال الملک در مجلس شوراى ملى به نمايش در آمده.

در اين فكرها بودم كه ناگهان خبر بسيار عجيب و دردناكى به دستم رسيد. استاد عباس كاتوزيان شب گذشته در سن ٨٥ سالگى در منزلش چشم از جهان فروبست. باورم نشد. به منزلش تلفن زدم اما كسى جواب نداد تا بالاخره موفق شدم با پيشكارش تماس بگيرم. متاسفانه خبر حقيقت داشت.

استاد كاتوزيان در ابتداى مجموعه برگزيده آثارش مى‌نويسد:

"غير از هنر كه تاج سر آفرينش است
دوران هيچ سلطنتى پايدار نيست
در مرداد ١٣٠٢ در تهران متولد شدم و تا آنجا كه ياد دارم نقاشى كردم و نقاش بودم. در تمام دوران كودكى و در روزگار نوجوانى و تا امروز مشتاقانه جستجو كردم و در حال تحصيل و تجربه بودم. هميشه در تار و پود طراحى تلاش مى كردم و غرق در رنگ ها ... و به شكرانه الهى همواره دلم خوش بود و لبريز از اميد.
دوران شيرين هنرجويى در هنرستان كمال الملك آنچنان سرگرمم كرده بود كه گذشت زمان برايم محسوس نبود، از آن جهت كه بيشتر كارهاى ملهم از زندگى مردم سخت كوش من روى مجلات به چاپ مى‌رسيد تا مورد استفاده نقاشان نيز قرار مى‌گرفت به آرزوى خدمتى فرهنگى نائل مى‌شدم.
سپاس خدايى را كه در طول زندگى پر كار هنرى خود هرگز نيازى به عرضه آثارم براى فروش نداشتم زيرا همواره از رفاهيات مالى كامل برخوردار بودم.
اكنون با تواضع اين چند رقم را به مردم عزيز هم وطنم هديه مى‌كنم و به تاريخ سرزمينم سر احترام دارم."

آرزو داشتم در دوران حياتش گزارشى از او تهيه كنم كه بخت يارم نبود.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

اويسى، از ايران تا اسپانيا
فواد نيک زاد

ناصر اويسى از اولين نقاشان نوگرا و از مشهورترين وپركارترين نقاشان ايرانى  است كه كارهايش با اقبال هنردوستان و منتقدان روبرو شده است.  

جواد مجابى، نويسنده و هنر شناس، در باره اويسى مى نويسد: "اويسى بيش از هر نقاش ايرانى آثار خود را در كتاب هاى نفيس با مقدمه نويسندگان و منتقدان معروف ايرانى و خارجى منتشر كرده  و در آنها نوعى نگاه به زندگى آرمانى را ارايه كرده كه در آن صلح و زيبايى و عشق در شكوه نهايى اش متجلى است."

از نظر سبك و روش كار، اويسى از شيوه هاى قديمى نقاشى و نگارگرى در ايران بسيار تاثير گرفته.  يكى از تم هاى نقاشى اويسى زيبا رويان و زنانى هستند كه بيشتر نشسته يا لميده اند.

شكل اين زنان ياد آور نگاره هاى دوران ساسانى و سلجوقى در ايران است و گويى يكى از هنرمندان آن زمان است كه اكنون دوباره با همان حسن زيبايى شناسى به خلق آثار تازه پرداخته است.

اما از ويژگى هاى كارهاى او نسبت به آثار پيشينيانش مى توان به دقت بسيار زيادى كه اويسى در خلق چشم هاى شخصيت هايش به كار مى برد اشاره كرد.

بيشتر آثار اويسى دو بعدى است و تاثير گرفته از سنت مينياتور كشى ايرانى، اما به يك باره در اثرى تمام گرافيكى و سمبوليک كه در آن نه حجم وجود دارد و نه نور و سايه (با ديدگاه واقع گرايانه و رياليستى)، چشم زنان و اسب هاى اويسى جلب توجه مى كند گويى همه زنده اند.

درون اين چشم ها كه به دقت ترسيم شده اند بازتاب نور بيرون ديده مى شود.  اين شيوه حالتى بسيار جاندار به شخصيت هاى كارهاى اويسى مى بخشد كه انگار موجودى خيالى و افسانه اى زنده است و از درون چارچوب نقاشى دنياى ما را مى نگرد! 

جالب اين جاست كه اسب ها و زنان در آثار اويسى چشم هايى همسان دارند و همين موضوع سبب مى شود كه آنها با وجود خطوط محيطى بسيار متفاوت بسى يكسان و شبيه يكديگر ديده شوند،  انگار كه يک موجودند با دو جلوه نمايشى گوناگون!

از ويژگى هاى اويسى استفاده از موتيف ها و سمبل هاى خاصى در بسيارى از نقاشى هايش است.  برخى از اين نمادها مانند انار، سمبل ايران قديم و بعضى ديگر  مانند خط نستعليق كه در پس زمينه بسيارى از نقاشى هاى اويسى ديده مى شود، ياد آور ايرانيان پس از اسلام است. 

'جوليو كارلو آرگان' هنر شناس مشهور ايتاليايى در باره اويسى  مى نويسد: "سبك نقاشى اويسى شعر گونه است و آن را در حد فاصل نقاشى و خط معلق نگه مى دارد."

از ديگر نماد هاى اويسى كبوترهايش است كه شايد اشاره اى به صلح باشند.

ناصر اويسى در سال ١٣١٣ (١٩٣٤ م) در تهران به دنيا آمد.  تحصيلات خود را در رشته حقوق و علوم سياسى در دانشگاه تهران به سال ١٣٣٥ به پايان رساند.  وى سپس در ايتاليا به تحصيل نقاشى پرداخت. 

اويسى از سال ١٩٥٧ ميلادى تا امروز در نمايشگاه هاى گروهى و انفرادى بسيارى از كارهايش را به نمايش گذاشته و تقريبا هر سال دست كم يک نمايشگاه برگزار كرده است. 

اين نقاش تا كنون جايزه هاى بسيارى از بى ينال ها (دو سالانه ها) ونمايشگاه هاى بين المللى دريافت كرده است و كارهاى او هم اكنون در كلكسيون ها و موزه هاى هنرى ايران، ايتاليا، اسپانيا، امريكا، يونان، فرانسه، سوئد، تركيه،  اردن و مراكش نگهدارى مى شود.

گالرى هما از نگارخانه هاى نسبتا تازه تاسيس شده تهران است كه اكنون چهارمين سالگردش را با ارائه نقاشى هائى از اويسى جشن مى گيرد.

از ويژگى هاى نمايشگاه جارى گالرى هما عرضه تعدادى از كارهاى اويسى است كه مربوط به دورانى است كه او در اسپانيا اقامت داشته.  

بسيارى دوره اسپانياى اويسى را يكى از شاخص ترين و ماندگارترين دوره هاى زندگى هنرى او مى دانند كه در طى آن به ثبت آيين ها و آداب جنوب اروپا و مخصوصا گاوها و گاو بازها به سبك خودش پرداخته.  شايد آثار اين دوره اويسى كمتر در ايران شناخته شده باشد.

نمايشگاه گالرى هما در تهران تا تاريخ ٣ ارديبهشت امسال داير خواهد بود.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

دوربین های جنوبی
شهاب میرزایی

این جا دیر است. سرزمین آب و آفتاب. جایی که در امتداد افق نگاه، خطی آب و آسمان را از یکدیگر جدا می کند. زیستگاه مردمی سختکوش و صبور که سالیان درازی است كه در ساحل خلیج فارس زندگى مى كنند.

آن ها از طلوع تا غروب آفتاب زحمت می کشند و بی هیچ مزد و منتی نان حلالشان را شامگاهان به خانه می آورند.  هرم گرمی آفتاب صبورشان کرده است و باد گرم، مهربانشان.

سحرگاهان بچه ها در ساحل با گوش ماهی و مرکب ماهی بازی می کنند و در گرماى آفتاب ظهر تن به آب می زنند و شبانگاهان میگو و قلیه ماهی سفره هایشان را رنگین می کند.

آن ها بده و بستانشان با دریاست و هر چه دارند از او دارند. رابطه ای بی غل و غش به پاکی آبی آب. چهارشنبه آخر ماه رمضان نمک در دریا می ریزند تا آرزوهایشان را از او بخواهند.

حالا جوانانشان با دوربین هايی در دست ، راهی کوچه و خیابان شده اند تا روایت های جنوبیشان را بر نگاتیوهای سیاه ثبت کنند.

در شهری که سینما ندارد و مردم دوربین را باور ندارند. آن ها می خواهند بگویند دوربین یار و یاور لحظه ها ی خوشی و ناخوشی آن هاست.

دوربین می آید تا لبخند خسته صیاد پیر را شکار کند. دوربین می آید تا چشم های نگران مادری که فرزندش به دریا زده است را ثبت کند. دوربین می آید تا شن بازی بچه هایی را که هنوز سختی بزرگی به پیشوازشان نیامده ماندگار کند. دوربین می آید تا با ثبت لحظه ها کمکی باشد برای جوانانی که نمی خواهند گذشته را در خاطره گنگ پیرمردها و پیرزن ها، در کوچه فراموشی جستجو کنند.

جوانان دير مى آيند تا نگاهشان از پشت ویزور دوربین با  بيكران آب و آسمان یکی شود. آن ها نداشته هایشان را با چشم هایشان پر کرده اند.

آه هرگز صد عکس
پر نخواهد کرد
جاى یک زمزمه
 پا را بر فرش *

با همکاری انجمن عکاسان دیّر اولین نمایشگاه گروهی عکاسی با نام "دوربین های جنوبی" روز شنبه ١٧ فروردین در گالری مجتمع فرهنگی هنری نفت بندر دیّر، افتتاح شد.

در این نمایشگاه ٣٥ عکس در ابعاد ١٠٠×٧٠ از میثم ابراهیمی ،احمد بحرینی نژاد ،حسن بدیعی ،نبی بهرامی ،جواد پولادی ، مهدی حامدی ،رضا خیراندیش،محمد رحیمی زاده ، عبدالنبی رسولی ،حسن رضوانی ،عباس شجاعی ،حمید شعرانی ، عبدالمحمد شعرانی ،حسین فخرایی ،زهرا فخرایی ، ،سعید فروغی و اکبر فولادی به نمایش گذاشته شده است.

نمایشگاه تا روز  پنج شنبه ٥ اردیبهشت، ادامه دارد.

*شعری از سایه

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
مهراوه سروشيان

زمان:  حمله  اعراب به ايران

مكان:  پير نارستانه،  سى و يك كيلومترى شرق يزد، ارتفاعات بين يزد و خرانق، پشت كوه دربيد، پناهگاه اردشير شاهزاده  ساسانى.

پیر سبز، شصت و هشت كيلومترى شمال غرب يزد، دامنه  كوه چک چک، پناهگاه حيات بانو دختر يزدگرد سوم.

پيرهريشت، نود كيلومترى غرب يزد، پناهگاه گوهر بانو دختر ديگر يزدگرد سوم.

پارس بانو، صد و دوازده كيلومترى شمال غرب يزد، جان پناه خاتون بانو شهبانوى پارس.

زمان: هزاروچند صد سال بعد.
مكان: تفت، زيدآباد، بن بست مهر، خانه اجدادى بانو
بانو، پيرى از شاه زنان در وطن خود غريب زرتشتى است. سنش را كه مى پرسم     مى گويد هزار سال!

او ازدواج نكرده زن برادرش را زود از دست داده و براى فرزندان او مرواريد، دولت و كيخسرو مادرى كرده.

خانه پدرى اش را دوست دارد. همه  خواهران و برادرانش مرده اند. خواهر زاده ها و برادر زاده ها كه اغلب به تهران يا كانادا مهاجرت كرده اند، دورادور از خاله يا عمه بانوحمايت مى كنند. بانو از گاز شهرى متنفر است و مى گويد گرماى آفتاب را ندارد.

آفتاب كه مى زند با آتش تنور كه زير پوست بادام مخفى اش كرده، رازيانه و كندر وتخم گشنيزدود مى كند تا دم در مى برد و خانه را براى فروهران معطر مى كند. چايش را كه خورد تا خورشيد پس كوه نرفته در آفتاب مى نشيند.

بانو از تنهايى گله دارد و حسرت روزگارى را مى خورد كه در هر اتاق خانه پدرى يك برادر يا خواهر با بچه هاشان زندگى مى كردند و او سنگ صبور همه بود.

چند روز يك باردر كوچه  مهر كه حالا تقريبا از سكنه خالى است صداى برخورد عصايى فرتوت با خاك كوچه مى آيد و اين" نباتى" است كه با خس خس سينه براى احوالپرسى از بانو به خانه اش مى آيد .

پسر نباتى هم در بمبئى زندگى مى كند و دخترش با نوه ها در كانادا. نباتى از برف امسال گله دارد و مى ترسد درخت انجيرش ديگر حاصل ندهد.

بانو حوصله نباتى را ندارد. نباتى هم انگار حرفى با بانو ندارد. گپى با من مى زند و در خم كوچه مهر گم مى شود.

بانو با چشم نمناک رفتن من را به عقب مى اندازد. چاى و نباتش ديگر ته كشيده و من نمى گذارم تا دوباره به مطبخ برود. منتظر است تا نوروز زودتر از راه برسد. لَتيرى بپزد. نوذر پسر برادر زاده اش از كانادا بيايد در باغ پشت خانه را باز كند و به روياى باغ كه تنها نخلى خشكيده در آن با مرگ دست و پنجه نرم مى كند، چاى و نبات بخورند.

مكان: بين يزد وتفت، روستاى چم، خانه پدرى گوهر

گوهر آفتاب كه مى زند دو سطل آب پر مى كند و هر چه لباس دارد روى هم مى پوشد. سطل ها را مى گذارد در آفتاب تا آبشان گرم شود. روى پلكان سنگى دم در مى نشيند وتا آفتاب پشت دخمه خاموش شود اوستا مى خواند.

براى شب سيب زمينى يا شلغمى مى خورد و در پِسكم (صفه) شمعى و كندرى براى رفتگان روشن مى كند. پا ندارد كه تا در مهر برود و نيایش كند. پسرى خلبان و پسرى پزشک دارد كه مهاجرت كرده اند. دخترش كاناداست.

خانه شوهرش را فروخته اند. اينجا خانه پدرى اوست كه پناهش داده. مى گويد چم را دوست دارد و نمى خواهد جايى ديگر برود. روى آبادى خاك مرده پاشيده اند و سرما بيداد مى كند.

جز گوهر و پير مردى خدامراد نام، در تمام آبادى يك چراغ ديگر روشن است. چراغ خانه  شاهدخت و همسر مسلمانش جمال. آنها گاهگاهى سرى به گوهر مى زنند. پسر كوچك شان به آمريكا مهاجرت كرده و آنها دلتنگ و دلواپس خورد و خوراک او با بغض و آه از تنها گربه چم تيماردارى مى كنند و هميشه رو به سر كوچه مهر چشم انتظارند تا مگر از عزيزان سفر كرده كسى بازگردد.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
اسفنديار آدينه

در قرن بيستم و در پى دگرگونى هاى سياسى درآسياى ميانه، دوبار خط  تاجيكان عوض شد. نخست، در سال ١٩٢٩  درجمهورى نوبنياد تاجيكستان، يكى از جمهورى هاى  اتحاد شوروى، خط از فارسى به لاتين بدل شد.

ده سال بعد يعنى در سال ١٩٣٩ خط سيريليک جانشين خط لاتين شد و تا به حال زبان فارسى تاجيكى به خط سيريليک نوشته مى شود.

تلاش براى نوشتن به خط فارسى (يا خط نياكان به گفته تاجيكان) پيش از فروپاشى اتحاد شوروى و استقلال تاجيكستان، از سر گرفته شد وبه بخشى از مبارزات آزادى خواهانه بدل شد. در سال ١٩٨٩ قانون زبان تصويب شد و زبان تاجيكى (فارسى) زبان رسمى نام گرفت.

قرار بر اين بود كه طبق اين قانون  در سال ١٩٩٦ خط رسمى كشور از خط سيريليک روسى به خط سنتى فارسى برگردد. پس از جنگ داخلى موضع آنهايى كه خواستار تغيير خط بودند ضعيف تر شده بود و در سال ١٩٩٤ نام زبان فارسى از قانون اساسى برداشته شد.

در نتيجه فارسى شدن خط از اولويت افتاد و مقامات و برخى از مخالفان فارسى شدن خط براى حفظ خط سيريليک ايستادگرى كردند.

در ميان دانشگاهيان و سياستمداران در تاجيكستان بحث هاى شديدى در زمينه خط و زبان در گرفته و همچنان ادامه دارد. استادانى همچون آكادميسين محمدجان شكورى و دكتر طاهر عبدالجبار، مى گويند سيريليک كردن خط  در اتحاد شوروى هدف سياسى داشته  و به منظور جدا كردن پارسى گويان آسياى ميانه از اهالى ايران و افغانستان بوده است.

اين گروه معتقدند كه خط سيريليک ارتباط تاجيكان را با فرهنگ گذشته گسيخته و منجر به يک بحران هويتى و فرهنگى عميقى شده است. از اين گذشته، تاجيكان  بسيارى از آثار فرهنگى گذشته خود را حتى در خط سيريليک ندارند. مثلا مثنوى معنوى تا پس از استقلال به سيريليک چاپ نشده بود.

از سوى ديگر، به اعتقاد آنها، زبان فارسى رايج در تاجيكستان از زبان كلاسيک پارسى فاصله گرفته و تحت تاثير دستور زبان هاى روسى و ازبكى شيوايى خود را از دست داده است.

اما مخالفان بازگشت به خط سنتى فارسى اين خط را ويژه زبان عربى مى دانند كه "بر ايرانيان تحميل شده" و آموختنش هم دشوار بوده است. اين گروه بخصوص از چند حرف ويژه زبان عربى و همچنين از فقدان نگارش آواهاى مصوت كوتاه به عنوان مشكلات آموزشى خط فارسى ياد مى كنند.

آنها در حمايت از خط سيريليک مى گويند كه آموختن اين خط بمراتب آسان تر و با شيوه گويش آنچه "زبان ادبى حاضره تاجيک" ناميده مى شود، سازگارتر است.

سبب ساده بودن اين خط از نظر آنها اين است كه در آن هر آوايى با حرفى جداگانه نگاشته مى شود و مانند زبان هاى انگليسى و روسى و عربى و همچنين خط فارسى يک حرف بيانگر چندين آوا نبوده و يك آوا هم با چند حرف مختلف نگاشته نمى شود.

اين گروه همچنين معتقدند كه تاجيكان با خط سيريليک و از طريق زبان روسى به پيشرفت و فن آورى مدرن جهانى دست مى يابند و بازگشت به خط فارسى گويا تاجيكستان را "به چندين دهساله عقب خواهد برد."

البته آغاز گفتگوهاى  تبديل خط در ميان روشنفكران پارسى زبان از انقلاب روسيه و دولت شوروى فراتر مى رود و ريشه اش به بحث هاى  روشنفكران ايرانى قرن نوزدهم بر مى گردد  كه خواستارتبديل خط فارسى به لاتين بودند.

گرچه تلاش روشنفكران ايرانى به جايى نرسيد، اما دولت شوروى به بهانه "يكسره باسواد كردن مردم" اين طرح را  پياده كرد.

در هرحال جدال بر سر خط نياكان يا سيريليک در تاجيكستان همچنان ادامه دارد.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
Home | About us | Contact us
Copyright © 2025 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.