۱۶ دسامبر ۲۰۰۸ - ۲۶ آذر ۱۳۸۷
داریوش رجبیان
"چین یک غول خوابیده است. بیداری این غول لرزه بر اندام جهان خواهد افکند." این سخنان را گویا حدود دویست سال پیش ناپلئون بوناپارت به زبان آورده بود. و اکنون ظاهرا کشور چین در حال بزرگداشت این بیداری است.
حزب کمونیست چین در ماه جاری میلادی از سی اُمین سالگرد آغاز اصلاحات و گشایش درهای این کشور به سوی جهان بیرون تجلیل می کند.
پاداش بی وفایی کمونیست های چین به ایده های اقتصادی "مائو" سیلی از سرمایه خارجی بود که به کشور واریز شد و در پی آن بازرگانان و تولید کنندگان چینی، تسخیر بازارهای دور و نزدیک را آغاز کردند.
میانگین میزان رشد اقتصادی چین طی این سه دهه ۸/۹ درصد باقی ماند. به ویژه در دهه ۱۹۹۰ سردمداران حزب کمونیست با جد و جهد بیشتری به برچیدن بازمانده های اندیشه اقتصاد اشتراکی مائو پرداختند و بخش خصوصی در این کشور به بالندگی و شکوفایی رسید.
به نوشته مجله اکونومیست چاپ لندن، این سه دهه شاهد شگفت انگیزترین دگرگونی اقتصادی در تاریخ نوع بشر بود که در نتیجه آن حدود ۲۰۰ میلیون تن از فقر و تنگ دستی رها شدند. البته، یادمان نرود که چین یک پنجم جمعیت کره زمین را در خود گنجانده است.
اما اکنون شش درصد تولید ناخالص ملی جهان به چین تعلق دارد، در حالی که این رقم در سال ۱۹۷۸ زیر دو درصد بود و میزان تولید حبوبات در این کشور حدود ۷۰ درصد افزایش یافته است.
از حدود شصت سال عمر چین، سی سال آن با سیاست "اصلاحات و گشایش" سپری شده و اندک کسی در این شک دارد که سی ساله اخیر پربارتر بوده و برای چین افتخارات بیشتر آفریده است.
اما ظاهرا اصلاحات و گشایشی که چین تا کنون انجام داده، تنها بخشی از ظرفیت چین در تغییرپذیری است و بخش های عظیمی از اقتصاد همچنان تحت سیطره دولت قرار دارد. برای نمونه، سرمایه ای که وارد کشور می شود یا کشور را ترک می کند، تحت کنترل دولت است.
قیمت برق و آب و سوخت را دولت تعیین می کند. بانک داری، مخابرات، بخش انرژی و رسانه ها هم در حیطه کنترل دولت اند. بنا به برآورد مجله اکونومیست، ۳/۱ تریلیون دلار از دارایی های ملت چین در اختیار دولت آن کشور است. مزارع هم هنوز اشتراکی است و این واقعیت مانع از بهبود زندگی کشاورزان شده است.
با وجود این، چین توانسته است از مقام یک کشور دریافت کننده کمک به جایگاه یک کشور کمک کننده صعود کند، به گونه ای که اکنون توانمند ترین کشور جهان، یعنی ایالات متحده آمریکا، به مبلغ ۵۸۵ میلیارد دلار به چين بدهکار است.
این در حالی است که اژدهای سرخ با سریع ترین میزان رشد اقتصاد در جهان به طور روز افزون در حال قبضه کردن بازارهای آمریکا و اروپاست. کسر تجاری آمریکا با چین در سال گذشته میلادی ۲۵۶ میلیارد دلار بود.
چین به بازارهای خاور میانه و آسیای میانه دسترسی مستقیم و آسان تری دارد. بیش از صد شرکت چینی با ایران همکاری می کنند، شرکت های پیمانکار چینی در چندین شهر ایران فرودگاه می سازند، چین ۱۴ درصد نفت مورد نیازش را از ایران وارد می کند و بازارهای ایران سرشار از اجناس چینی است.
حجم داد و ستد چین و ایران در هفت ماه نخست سال میلادی جاری بالغ بر ۱۷ میلیارد دلار بود که بیش از ۱۲ میلیار دلار آن را واردات ایران تشکیل می داد. مقامات انتظار دارند که تا پایان سال این رقم به ۳۰ میلیارد دلار برسد که به مبلغ ۱۰ میلیارد دلار بیشتر از حجم تجارت ایران و چین در سال گذشته میلادی خواهد بود.
حضور چین در بازارهای آسیای میانه و افغانستان هم پررنگ است. از میوه و خوراک و اسباب بازی گرفته تا دستگاه های تلفن و تلویزیون و خودرو در بازارهای این کشورها ساخته چین است. اما عدم سختگیری ادارات استاندارد در این کشورها باعث شده که بد کیفیت ترین اجناس چینی به این بازارها راه یابد و از اعتبار تولیدکنندگان چینی بکاهد.
در شهر دوشنبه مینی بوس های ساده و سبک چینی که مردم محلی "تنگم" نامیده اند، بارها در جاده ها واژگون شده، اما بازار این مینی بوس ها در تاجیکستان همچنان رونق دارد. چون "تنگم" ارزان ترین مینی بوس موجود در بازارهای تاجیکستان است. در جاده های این کشور راهسازان چینی را هم می توان دید که در حال کار و کوشش اند.
مصرف کنندگان در اروپا و آمریکا هم گاه از کیفیت بد کالاهای چینی که به قیمت بسیار پایین تولید می شوند، گله کرده اند. اخیرا اتحادیه اروپا اعلام کرد که ورود اسباب بازی، لوازم آرایشی، تجهیزات برقی و لاستیک دوچرخه ساخت چین به اروپا را تحت کنترل شدید خواهد گرفت. اما حتا سوغات و يادگارهای شهر لندن هم برچسب Made in China را روی بدنه خود دارند و ظاهرا بیشتر رایانه ها و لوازم الکتریکی در بریتانیا هم ساخته چین است.
مسلما، بحران مالی جهانی شامل حال چین هم می شود و نخستین نشانه های تاثیرپذیری چین از این بحران افت میزان واردات و صادرات این کشور در ماه گذشته میلادی است.
در مقایسه با ماه نوامبر سال ۲۰۰۷، حجم صادرات چین در ماه گذشته دو درصد و میزان صادرات آن ۱۸ درصد کاهش داشته است و این کشور به مقدار هفت درصد کمتر انرژی تولید کرده است. اما این تغییرات آماری در بازارهای ایران و افغانستان و تاجیکستان تقریبا جلوه ای ندارد. گزارش مصور این صفحه نگاهى به حضور کالاهاى چينى در بازارهای اين سه کشور است.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۱۵ دسامبر ۲۰۰۸ - ۲۵ آذر ۱۳۸۷
هاله حیدرى
"به کاری که ما می کنیم میگن شغل کاذب ولی همین شغل کاذب شیکم زن و بچه ما رو که سیر می کنه ". این جمله را از دهان کوپن فروش کنار فروشگاه تعاونی می شنوم .
توی خیابان های تهران کلی آدم بدون سرمایه درست و حسابی و داشتن مکانی ثابت برای کسب، مشغول به کار هستند. از فروختن عروسک و ترشی های خانگی در صندوق عقب اتومبیل تا فالگیری و رمالی.
قدیم تر که زندگی ها این چنین مدرن نشده بود چینی بند زن های دوره گرد، لحاف دوزهای دوره گرد و حتی عکاس های دوره گرد روزگار بدی نداشتند. همیشه کم یا زیاد برایشان کار بود. ولی با آمدن ظروف ملامین و آرکوپال، تشک های خوشخواب و دوربین های دیجیتال کار آنها هم کساد شد و رفته رفته برای پیدا کردن یکی از آنها بايد روزها در شهر بگردی.
داستان ما در مورد یکی از این آدم هاست. مردی که من از وقتی دست در دست مادر برای رفتن به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به پارک ملت می رفتم، او را به یاد دارم.
با یک دوربین عکاسی اطراف دریاچه مصنوعی پارک می پلکید تا کسی از سر دل خوشی درخواست گرفتن عکسی را بکند. دلدادگان جوان یا خانواده های خوشبخت برای یاد آوری خوشی ها از مشتری هایش بودند.هرگز با او هم کلام نشده بودم. ولی آلبوم عکس دوران کودکی گواهی می دهد که خانواده من هم زمانی مشتری او و یا کسی شبیه به او بودند.
از آن سال ها دیگر به پارک نرفتم تا آبنمای موزیکال بهانه ای شد برای قدم زدن دوباره در پارک ملت. جالب تر از فواره های موزیکال دیدن عکاس دوره گرد بود. چند نفر عکاس با دوربین های حرفه ای و لنزهای بزرگ مشغول به عکاسی بودند و در کنارشان آقا مهدی با دوربین کوچکش مثل سابق قدم می زد. تعجب کردم. مگر هنوز هم کسی پیدا می شود که در پارک عکس بگیرد؟
کنجکاوی باعث شد صبح روز بعد به سراغش بروم این بار با هم هم کلام شدیم. دیگر از مشتری های سابق خبری نبود ولی خدا را شکر می کرد که آب باریکه ای دارد. صبح ساعت ۸ از کرج راه می افتد و ساعت ۱۰ به پارک می رسد.
بیشتر مشتری هایش افغان ها هستند. آنها برای این که به خانواده هایشان در افغانستان بگویند که در ایران اوضاع و احوالشان مرتب است عکس می گیرند و به افغانستان می فرستند.
دیگر از دوربین قدیمی خبری نيست. با دوربین کوچک دیجیتالی اش عکاسی می کند و همانجا هم پرینت عکس ها را می گیرد و فوری به دست مشتری می دهد. آنها با علاقه به صفحه دوربین او نگاه می کنند تا عکس مورد علاقه شان را پیدا کنند و او آن را چاپ کند.
دیگر با خیال راحت هر تعداد که عکس بخواهند می گیرد و آنهایی را که نپسندند بدون هزینه پاک می کند. آمدن تکنولوژی دیجیتال برایش زیاد هم بد نشده ، کاری شسته-رفته تر به دست مشتری می دهد.
مرد مهربانی است و راز دار افغان ها شده. آلبوم عکس را می آورد. پسر افغانی را نشانم می دهد که هر ماه می آید و عکس می گیرد. مشتری پر و پا قرص آقا مهدی است. نامزدی دارد در مزار شریف که ۳ سال است او را ندیده ولی وفادارانه هر ماه عکسی از خودش برای نامزدش می فرستد.
می گوید چون خودش غم عشق و دوری را چشیده می فهمد که آنها چه می کشند. نزدیک به دو سال در انگلستان زندگی کرده ولی در اینجا به دختری قول داده بوده و به ایران برگشته تا با او ازدواج کند. الان صاحب ۵ فرزند است که فقط دو تایشان با او زندگی می کنند و بقیه به خانه بخت رفته اند.
در بهار وتابستان درآمد خوبی دارد ولی پاییز و زمستان مشتری زیاد نیست خودش هم کمتر سر کار می آید. به عقیده او "وقتی گل در پارک نباشد افغانی ها نمی آیند . آنها دوست دارند که عکسشان با گل باشد. مثلاً وسط گل ها بنشینند و عکس بگیرند."
نزدیک ظهر سرش کمی شلوغ می شود و برای این که مزاحم کسب و کارش نشوم با او خداحافظی می کنم.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۱۳ دسامبر ۲۰۰۸ - ۲۳ آذر ۱۳۸۷
حمیدرضا حسینى
"بازرگانى را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار. شبى در جزیره کیش مرا به حجره خویش درآورد. همه شب نیارمید از سخن هاى پریشان گفتن که فلان انبازم بترکستان و فلان بضاعت بهندوستان است و این قباله فلان زمینست و فلان چیز را فلان ضمین ..."
این، مطلع یکى از حکایات کتاب گلستان است در فضیلت قناعت. اما سعدى در خلال آن –بى اختیار- از رونق بازرگانى کیش به روزگار خویش سخن گفته است؛ وگرنه بازرگانى با چنان دبدبه و کبکبه که دیباى رومى را به هند مى برد و فولاد هند را به حلب و آبگینه حلب را به یمن و برد یمانى را به پارس، در آن جا چه مى کرد؟
جزیره کیش از دوران باستان جاى آباد و شناخته اى بود. یونانیان آن را به "ونوس" الهه رویش، عشق، زیبایى، شادى و اصالت؛ و "مرکور" خداى فصاحت و تجارت و فلاحت نسبت مى دادند و بدیهى است که این نام گذارى بى ربط با حال و هواى جزیره در آن روزگار نبوده است.
با این حال، کیش از چهارمین سده پس از اسلام به شکوفایى رسید. درباره اسباب و علل شکوفایى اش چنین گفته اند که از روزگار باستان، بندر سیراف مرکز تجارت دریایى در خلیج فارس بود، اما چون در سال ۳۶۵ هجرى دچار زمین لرزه اى شدید شد و به زوال گرایید، جاى خود را به کیش داد.
در این زمان، خاندان "بنى قیصر" حکومت کیش را در دست داشتند و خراج گزار ایالت فارس به شمار مى رفتند. معمولا هدایایى را براى حاکمان فارس مى فرستادند و بقاى حکومت خود را تضمین مى کردند. اما در آغاز سده هفتم هجرى، زیادى و نفاست این هدایا نتیجه عکس بخشید و اتابکان فارس را به این فکر انداخت که کیش را مستقیما زیر نظر خود اداره کنند و بنى قیصر را براندازند.
تختگاه این اتابکان که چندى بعد خراج گزار مغولان شدند، شهر شیراز بود و یکى شان که "مظفرالدین ابى بکر بن سعد بن زنگى" نام داشت. کیش را ضمیمه قلمرو خود ساخت. این مظفرالدین ابى بکر، پدر "سعد بن ابى بکر زنگى" است که سعدى او را "سلطان البر و البحر" لقب داده و کتاب گلستان را به نامش کرده است.
به هر روى وقتى استاد سخن در سده هفتم هجرى به کیش رفت، این جزیره بزرگ ترین مرکز تجارت در خلیج فارس و دریاى عمان بود و با عربستان، هند، چین، سواحل دریاى سرخ و آفریقاى شمالى داد و ستد داشت. مروارید و اسب و ابریشم و پنبه و کتان و انواع و اقسام پارچه را به آن نواحى صادر مى کرد و عاج فیل و جواهرات و ادویه را وارد مى ساخت.
گویا یک ناوگان دریایى بزرگ هم داشت که از پس گوشمالى دزدان دریایى خوب برمى آمد و از این رهگذر هیمنه ملوک کیش را دو چندان مى کرد؛ پس شگفت نیست که در تواریخ نوشته باشند در برخى شهرهاى هند از جمله سومنات و گجرات، نام ملک کیش را در خطبه مى خواندند.
اما کیش چرا و چگونه رو به افول نهاد؟ افولش تدریجى بود و چند سده به طول انجامید. علت هم کشف دماغه امید نیک توسط "بارتلمى دیاز" پرتغالى در سال ۱۴۶۸ میلادى (۸۹۱ ه.ق) بود. با این رخداد، اروپائیان گامى بزرگ به سوى شرق برداشتند و با دور زدن آفریقا پاى به هندوستان نهادند. بدین ترتیب ابتکار عمل تجارى، رفته رفته از دست حکومت هاى محلى بیرون رفت و سمت و سویى دیگر یافت.
در این میان نه فقط کیش که تمام جزایر و بنادر خلیج فارس جایگاه تجارى خود را از دست دادند و آرام آرام به انزوا رفتند. داستان این افول، داستان دور و درازى است. همین قدر بگوییم در سال ۱۳۲۶ خورشیدى، جمعیت جزیره اى که یک زمان بازرگانانى با صد و پنجاه شتر بار و چهل بنده خدمتکار را در خود جاى مى داد، از هزار نفر فراتر نمى رفت.
دولت ایران که این وضع را تهدیدى براى قدرت و امنیت خود در خلیج فارس تشخیص مى داد، ابتدا کوشید تا با گسترش کشاورزى از مهاجرت اهالى به سرزمین اصلى جلوگیرى کند و سپس طرح هاى بزرگ ترى را پى ریخت.
طرح هایى که تا امروز، گاه کامل و گاه نصف و نیمه به اجرا درآمده اند و در پرتو نام هایى چون "سازمان عمران کیش" و "سازمان منطقه آزاد کیش"، به این جزیره زیبا رونقى دوباره بخشیده اند.
از درخشش روزگار کهن اما، چیزى نمانده مگر تلى از خاک در بخش شمالى جزیره معروف به "شهر حریره". برخى گفته اند این نام، همان صورت بى نقطه جزیره است؛ برخى دیگر چنین پنداشته اند که باید با حریر و ابریشم یا حرارت و گرما نسبتى داشته باشد و گروه سومى آن را برگرفته از "هار" دانسته اند که در زبان سانسکریت مروارید و گردنبند معنى مى دهد.
هرچه هست، برگه هاى هویت کیش را باید در دل تل ها و پشته ها جست. از همین رو، چند دهه اى است که باستان شناسان مى کوشند این برگه ها را از زیر خاک بیرون کشند.
گزارش مصور این صفحه نگاهى دارد به یافته هاى باستان شناسى در شمال جزیره کیش و بناهاى تازه یابى که دور از نظر نیست گام هاى سعدى شیراز را هنوز به یاد داشته باشند!
شاید ماندن همین ها نیز از دعاى خیر او باشد:
یا رب زباد فتنه نگهدار خاک پارس
چندان که خاک را بود و باد را بقا
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۱۲ دسامبر ۲۰۰۸ - ۲۲ آذر ۱۳۸۷
عبدالحی سحر
شهر پیشاور واقع در بیست و پنج کیلومتری شرق گردنه خیبر، نزدیک به مرز افغانستان، از شهرهای چند فرهنگی پاکستان است، با تاریخی دیرینه، چون نامش در آثار سانسکریت هم یاد شده است.
اما چند فرهنگی ترین محل این شهر خیابان درازی است با نام فارسی "بازار قصه خوانی" که زمانی محل تجمع بازرگانان و سربازان و پیشه وران مشتاق شنیدن قصه های رزمی و حماسی و عاشقانه ها بوده است. همان منطقه ای که اخیرا محل انفجاری مرگبار بود و در کانون توجه رسانه ها قرار گرفت.
در گذشته قصه خوان های حرفه ای در کاروان سراها و قهوه خانه های این جا از شاهنامه و حماسه هندی ماهابهاراتا داستان های شورانگیزی را روایت می کردند. در همین جا اخبار و شایعات شهر و کشور رد و بدل می شد. این بازار بزرگ از کانون های بازرگانی مهم در جاده ابریشم و همچنین از تقاطع های اصلی فرهنگ شبه قاره هند و آسیای میانه بود.
اکنون در بازار قصه خوانی از قصه خوان ها و قصه خوانی تنها نامی باقی مانده است و بس. باشندگان این بازار عمدتا بازرگانان و مشتریان پاکستانی و هندی و پشتون و مهاجران از افغانستان هستند که قهوه خانه ها، تیکه کبابی ها و چاپلی کبابی ها و دکه های قدیمی خشکبار و غرفه های مدرن پوشاک و لوازم روزگار را پر کرده اند.
اکنون بازار قصه خوانی جای مناسبی برای داد و ستد زیورآلات زرین و سیمین، برنجی و مسی، صنایع دستی و سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی است.
ساختمان سه طبقه نمایندگی وزارت تجارت افغانستان که دستور احداثش را نادرشاه، پادشاه پیشین افغانستان در سال ۱۳۱۲ هجری خورشیدی داده بود، از جمله یادگارهای تاریخی بازار قصه خوانی پیشاور است.
دانندگان تاریخ امپراتوری بریتانیا هم با نام بازار قصه خوانی به خوبی آشنا هستند، چون کشتار روز ۲۳ آوریل سال ۱۹۳۰ توسط ارتش بریتانیا در همین بازار اتفاق افتاد.
در آن حادثه حدود چهارصد تن از هواداران پشتون، پنجابی و هندی جنبش ضد استعماری و مسالمت آمیز موسوم به "خدایی خدمتگار" به رهبری غفار خان پشتون، کشته شدند. تقبیح این حادثه توسط دیوان عالی هند باعث شد که جرج ششم، پادشاه بریتانیا سیاست هایش در برابر هندوستان را بازنگری کند. جرج ششم واپسین امپراتور هند بود.
اکنون از این پیشینه خونین بازار قصه خوانی شواهد اندکی به چشم می خورد. کتیبه ای به زبان های فارسی، اردو و انگلیسی در کنار دو منار یادگار از معدود نشانه های آن دوران خونین است که از آزادی خواهان زمان سلطنت انگلیس به نیکی یاد می کند.
جای جوی های خون را دکه های گل فروشی فراوانی گرفته اند که با دسته گل ها و گل چنبرهای هندی آراسته اند. برخی از این گل چنبرها از اسکناس های پنج روپیه، ده روپیه تا هزار روپیه تهیه شده اند و مردم در مراسم عروسی و جشن ها آنها را برای دوستانشان به ارمغان می برند.
مردم از جایهای دور دست برای خرید داروهای یونانی با نام های قدیمی ومختلف آن به بازار قصه خوانی می آیند.
این سخن که حتا شیر مرغ و جان آدمیزاد را هم می توان در بازار قصه خوانی پیدا کرد، در میان مردم پیشاور عام است.
رهگذران بازار قصه خوانی در هر ساعت روز که میل به خوردن غذا داشته باشند، می توانند روی یکی از صندلی های کنار راه بازار بنشینند و غذای مورد پسندشان را صرف کنند. البته، بیشتر این غذا ها تند و پر از ادویه است که خوردنش برای هر کسی آسان نیست. در کنار غذا های بسیار تند، شیربرنج و قلفه بسیار شیرین هم هست که انسان را از تمایل آشپزها به افراط در تندی و شیرینی غذا ها شگفت زده می کند.
اما بازار قصه خوانی تنها محل خرید و فروش پوشاک و خوراک نیست. این بازار از دیرباز به عنوان یکی از مراکز طبع و نشر کتاب و روزنامه ها هم معروف بوده است.
در دوره ای که افغانستان به کمبود شدید کتاب و نشریات دچار بود و تنها چاپخانه فعال مطبعه دولتی افغانستان بود، کتاب هایی چون قرآن، الفبای عربی (قاعده بغدادی)، مجموعه وظایف، گلستان و بوستان سعدی، دیوان حافظ و صدها عنوان کتاب دیگر به زبان های پشتو و فارسی و اردو از همین بازار به افغانستان صادر می شدند.
اکنون هم هنرمندان محلی نوار های شنیداری و دیداری شان را از طریق بازار قصه خوانی به سایر نقاط وشهرها می فرستند.
در پشت بازار قصه خوانی چند سینمای کوچک وبزرگ وجود دارد که غالبا فیلم هایی را به زبان پشتو نمایش می دهند. مردم محل با افتخار یادآوری می کنند که دیلیپ کومار، ستاره مشهور بالیوود زاده و بزرگ شده یکی از محلات بازار قصه خوانی است و پدر شاهرخ خان، ستاره درخشان دیگر سینمای هند هم از بچه های همین محله بوده است.
بازار قصه خوانی که از شلوغ ترین مناطق پیشاور است، محله های زیادی دارد و یکی از این محلات، شیعه نشین است. در مراسم عاشورا این منطقه میزبان عزاداران حسینی است، زیرا یکی از زیارتگاه های اهل تشیع منطقه موسوم به "امام بارگاه" در پشت بازار قصه خوانی واقع است. در روزهای سوگ مذهبی هزاران مسلمان شیعه در مسجد و امام بارگاه تجمع می کنند.
این آمیختگی فرهنگی و مذهبی که بر غنای ترکیب بازار قصه خوانی افزوده است، گاه باعث رویدادهای خونینی می شود که تازه ترین آن انفجار یک بمب در برابر مسجد شیعه بازار قصه خوانی بود که چندین کشته و زخمی به جا گذاشت. اما این حادثه ها هرگز از تنوع فرهنگی و مذهبی و جوش و خروش بازار قصه خوانی پیشاور نکاسته است.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۰۹ دسامبر ۲۰۰۸ - ۱۹ آذر ۱۳۸۷
حمیدرضا ناصرنصیر
تجربه زندگی به زیباترین شکل های آن، نیازمند آفرینش زیبایی در عرصه های مختلف زندگی است. آفرینش زیبایی در اندیشه ها و احساسات، در نشانه ها و نمادها، در مصنوعات و دست ساخته ها، و در محیط و فضا.
معماری، از جمله هنرهایی است که دست در کار آفرینش زیبایی دارند؛ زیبایی، نه فقط از آن نوع که چشم نواز باشد و خیال انگیز؛ بلکه از آن دست که اندیشه را نیز الهام بخشد و خرد را هم به درنگ و تامل وا دارد.
هنر خلاقه و معماری ارزشمند، تنها با دستان هنرمندان خلاق و معماران توانمند خلق نمی شوند، بلکه پیدایی، رشد و شکوفایی آن ها مستلزم وجود جامعه ای آگاه وهنرشناس و شهروندانی آشنا و علاقه مند به موضوع هنر و معماری است!
شهروندانی که معماری را بشناسند، حس زیبایی شناسی و دید تحلیلی و نقادانه ی آن ها نسبت به کیفیات و ویژگی هایی که یک اثر معماری را می سازند، تربیت شده و کارآزموده باشد؛ و به شهر و محیطی که در آن زندگی می کنند، اهمیت دهند! و این شناخت و آموزش، آن گاه عمیق تر، درونی تر و اصیل تر خواهد بود که بنیان های آن از کودکی، از مهم ترین سال های دریافت و یادگیری، گذاشته شده باشد.
بر پایه این اندیشه و با توجه به این که معماری و معمار در جامعه ما هنوز ناشناخته مانده اند ، انجمن فرهنگی جامعه مهندسان معمار ایران، در اولین دوره فعالیت خود، در کنار شکل دادن به رویکردهای جدید برای همگانی کردن مسئله معماری در سطح فرهنگ عمومی اجتماع، اقدام به برنامه ریزی و برپایی کارگاه های معماری کودکان نمود.
نطفه این اقدام را که برای نخستین بار در ایران شکل مى گرفت باید در آشنایی حضوری مهندس بیژن شافعی (دبیر انجمن فرهنگی جامعه مهندسان معمار ایران) با کارگاه های آموزشی معماری کودکان در CCA (Canadian Center for Architecture) و معرفی بعدی آن در قالب مقالاتی در ایران جستجو کرد.
پس از آن این فکر، به تدریج با زحمات او و مهندس سروه نقشبندی، به تشکیل اولین دوره کارگاه انجامید. این گروه تا امروز چهار دوره از این کارگاه ها را در قالب چهار تجربه هر بار نو و متفاوت پشت سر گذاشته است.
هر دوره از کارگاه های معماری کودکان در یک فصل، طی ۱۲ جلسه در خانه هنرمندان ایران و برای هنرجویان ۵ الی ۱۲ ساله برگزار شد . برگزاری این کارگاه ها از طرف تیم مربیان غیر انتفاعی بوده وصرفا جنبه ی فرهنگی و اجتماعی دارد.
برنامه آموزشی کارگاه ها در این دوره ها تلفیقی از مباحث نظری به صورت آموزش همراه با نمایش فیلم یا اسلایدشو، فعالیت های عملی با استفاده از ابزارهای ترسیم، قطعات مدولار مخصوص حجم سازی، مقوا، خمیر، وسایل ماکت سازی و غیره ، و بازدیدهای علمی از آثار معماری به همراه گفت و گوهای تاریخی، شهر شناسی و غیره بوده است .
کارگاه معماری کودکان جامعه مهندسان معمار ایران ضمن برقرار کردن ارتباط با گروهای مشابه در دیگر کشورها، تجربیات خود را طی نشست هایی در حاشیه کنگره بین المللی معماری با این گروه ها تبادل کرده است.
با این حال حرکت این هسته ی کوچک با توان محدود خود تنها برای بخش کوچکی از گروه هدف و در قالب یک اقدام سمبلیک برای طرح، ترویج و اشاعه ی یک طرز فکر بوده و راه های جدیدی را برای توسعه دامنه ی فعالیت های خود در پیش روی دارد.
شکل گیری و تداوم فعالیت کارگاه های معماری کودکان به همت داوطلبانه تیم مربیان میسّر گردید: بیژن شافعی، سروه نقشبندی، وارش قوامی، آزاده بیات، مسعوده نورایی، آزاده خرّمی، ندا قیاسی، سمیرا بهروز، مرجان بنایی، حمید رضا ناصرنصیر
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۰۸ دسامبر ۲۰۰۸ - ۱۸ آذر ۱۳۸۷
آزاده نوری
وقتی از یک بنای تاریخی که از هفتصد سال پیش باقی مانده بازدید می کنید، هر قدر هم این بنا تغییر کرده باشد یا فرسوده و تخریب شده باشد می توانید تصویر روشنی در ذهن بسازید.
وقتی حکایتی قدیمی یا شعری کهن می خوانید هم می توانید به درک روشنی از آن برسید یا حتی زمانی که به یک نقاشی یا خط قديمى نگاه می کنید تصویر روشنی از آن پيدا مى کنيد. اما از موسیقی هفتصد سال پیش چه تصوری دارید؟
از میان رفتن بیشتر رسالاتی که موسیقی دانان قدیم آثار خود را به قول امروزی ها به صورت نت قابل اجرا در آن ثبت کرده اند و نبود منابع صوتی باعث شده ما تصور دقيقى از موسیقی قرن های گذشته نداشته باشیم.
آنچه امروز از اين موسيقى ارائه می شود، مبتنی بر روایاتی است که بيشتر سینه به سینه منتقل شده و بعضى اشاره ها که در رساله های قدیم آمده است.
عبدالقادر مراغی شاعر، نوازنده و آهنگساز قرن هشتم و نهم، از هنرمندانی به حساب می آید که آثارش سینه به سینه به امروز رسیده است و رسالاتی هم از او باقی مانده که به کارشناسان کمک می کند تا بتوانند موسیقی او را اجرا کنند. با این حال شناخت علائم موسیقایی و زمان طولانی که میان موسیقی او و امروز وجود دارد باعث شده این کار به آسانی ممکن نباشد.
وارث معلم ثانی
کمال الدین ابوالفضایل عبدالقادر بن غیبی الحافظ مراغی (۷۵۴-۸۳۸ ق) شاعر و خوشنویس، خواننده، نوازنده بربط یا عود و از سرشناس ترین موسیقی دانان ایران در نیمه دوم قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری است. او پس از ابونصر فارابی آخرین موسیقی دان بزرگ و وارث موسیقی کلاسیک ایران به شمار می رود.
عبدالقادر از همان نوجوانی به موسیقی علاقه نشان داد و به آموختن نوازندگی ساز عود و خوانندگی مشغول شد. به سرعت در درک موسیقی و الحان و آهنگسازی و ساختن تصنیف تبحر پیدا کرد.
او در جوانی به بغداد رفت و در دربار سلطان حسین و سلطان احمد جلایری جایگاه خاصی پیدا کرد. اما وقتی تیمور گورکانی در رمضان سال ۷۹۵ ق شهر بغداد را فتح کرد و فرمانروای بغداد سلطان احمد به دمشق گریخت، هنرمندان دربار او را به سمرقند، پایتخت تیمور، بردند. او به سرعت جایگاه خوبی در دربار تیمور پیدا کرد به طوری که تیمور او را «مولانا اعظم، قدوه الفصحا فی العالم، اوحد زمان، نادره جهان» خواند.
دوران زندگی عبدالقادر مقارن با دوره پرآشوب تاریخ ایران، جنگ و ستیزهای آل جلایر، یورشهای امیر تیمور و حوادث پیچیده و نابسامانیهای بعد از تیمور بوده و وی را ناگزیر از جابجاییهای بسیار در طول زندگیش کرده است.
عبدالقادر سال ۸۲۶ از سمرقند به آسیای صغیر رفت و کتاب «مقاصد الالحان» خود را به سلطان مراد دوم، پادشاه عثمانی، تقدیم کرد. مدتی آنجا ماند و به آهنگسازی و نوشتن رسالات موسیقی پرداخت. اما در اواخر عمر به هرات بازگشت.
او پس از مرگ تیمور هم همچنان از هنرمندان محبوب دربار سمرقند بود تا این که در سال ۸۳۸ بر اثر طاعونی که در شهر هرات شیوع پیدا کرده بود درگذشت.
رسالات عبدالقادر
عبدالقادر سه رساله موسیقی به نام های جامع الالحان، مقاصد الالحان و کنز الالحان نوشته است. برخلاف کتاب های دیگر آن دوران این آثار به زبان فارسی نوشته شده اند. نسخههای این رسالات در کتابخانههای مهمی از جمله نور عثمانیه در ترکیه، اسکندریه در مصر و آستان قدس رضوی مشهد در ایران نگهداری میشود.
او در جامع الالحان، به ارائه و شرح قواعد موسیقی می پردازد و در مقاصد الالحان تصنیف ها و آهنگ های خود را شرح می دهد.
او در مقاصد الالحان به سی آهنگ که برای سی روز ماه رمضان ساخته است اشاره می کند و می گوید: "از من آهنگی برای ایام ماه رمضان خواستند، قبول کردم و خواجه رضوان شاه تبریزی گفت محال است. پس از دریافت تأییدیه شیخ الاسلام تصمیم گرفتم برای هر روز ماه رمضان آهنگی خاص بسازم. شعر عربی را جلال الدین عبیدی و شعر فارسی را خواجه سلمان ساوجی می گفت و در سی روز عرضه مجموع را اعاده کردم بلازاید و نقصان. ....خواجه رضوان شاه صد هزار دینار زر و دختر خود را به نکاح شرعی به خانه من فرستاد."
کنز الالحان رساله سوم، مجموعه آهنگ های موسیقی و نمونه کامل ساخته های او با خط و علائمی است که برای ثبت آهنگ هایش از آنها استفاده کرده است. اما متأسفانه نسخه ای از این کتاب یافت نشده و موسیقی دانان در حسرت آن تلاش می کنند تا از آثار باقی مانده به جزئیات آثار او دست پیدا کنند.
اجرای تصنیف های هفتصد ساله
تنها تصنیف عبدالقادر که چند نت و ریتم آن از دو رساله دیگرش استخراج شده توسط هفت آهنگساز مختلف از سراسر جهان اجرا شده. اما هر کدام از این اجرا ها چنان با دیگری متفاوت است که یک تصنیف مستقل از دیگری را روایت می کند و شنونده نمی تواند بپذیرد که منبع آنها یکی است. یکی از این هفت آهنگساز فرهاد فخرالدینی رهبر ارکستر موسیقی ملی ایران است که بر اساس این تصنیف موسیقی فیلم سریال امام علی (ع) را ساخت.
محمدرضا درویشی آهنگساز، پژوهشگر و اتنوموزیکولوگ هشتمین آهنگساز و موسیقی دانی است که به اجرای مجدد آثار عبدالقادر دست زده است. اما او به سراغ تصنیفی که نت آن در رساله عبدالقادر وجود دارد نرفته است. درویشی با مطالعه و بررسی سه رساله باقی مانده عبدالقادر تلاش کرده است تا آثار او را دوباره اجرا کند.
بعد از اینکه عبداقادر به عثمانی سفر می کند، سبک آهنگسازی او نیز در ایران کنار گذاشته می شود. اما هنوز تعدادی از آوازها و تصانیف او به صورت گوشه در ردیف های موسیقی ایرانی به جای مانده است.
گرچه سبک آهنگسازی او در ایران کنار گذاشته شد اما خوانندگان عثمانی آن را اجرا کردند. برخی از آهنگهایش هنوز هم به نامهای کیار یا قبار در ترکیه متداول است.
در دوره آتاترک تعدادی از آثار قدیم که راویان شفاهی و خوانندگان هنوز آنها را در یاد داشتند، جمع آوری و به نت موسیقی بازگردانده شد. سی تصنیف از این مجموعه منسوب به عبدالقادر است که درویشی ۲۲ تصنیف را در سفرهای متعدد به ترکیه و پرس و جو از موسیقی دانان ترک یافته و به اجرای دوباره آنها پرداخته است.
درویشی از سه سال پیش گروهی به نام عبدالقادر تشکیل داده و مشغول اجرا و ضبط آثار اوست. این گروه از نه نوازنده تشکیل شده است و همایون شجریان نیز به عنوان خواننده آنها را همراهی میکند. به زودی مجموعه آثار عبدالقادر به بازار ارائه می شود.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۰۵ دسامبر ۲۰۰۸ - ۱۵ آذر ۱۳۸۷
جواد منتظری
هر ۲۴ دقیقه یک نفر در ایران بر اثر تصادف جان خود را از دست می دهد و مرگ بر اثر تصادف دومین عامل مرگ و میر در کشور است.
بنا بر آمارهایی که اخیرا رئیس پلیس راه ایران ارائه داد، تعداد کشته شدگان در تصادفات جاده ای هرچند ۱۰ درصد کاهش داشته اما رقم آن همچنان نگران کننده است.
در ۶ ماهه اول سال جاری بیش از ۱۳ هزار نفر در جاده های ایران کشته شده اند. بر این اساس باید پذیرفت که در جاده های ایران یک جنگ تمام عیار در جریان است، چرا که کمتر جنگى هرسال تلفاتى چنین سنگین به جا مى گذارد.
بخشى از حوادث مرگبار رانندگى ناشى از ساخت و نگهدارى جاده ها در ایران است که به گفته سردار رویانیان، رئیس پلیس راهنمائى و رانندگى نیروى انتظامى، هنوز یک بزرگراه استاندارد هم ندارد.
بخش دیگر ناشى از نقص علائم راهنمائى در جاده ها و خیابان هاى کشور است. باز هم به گفته سردار رویانیان علائم، خط کشى ها، جداکننده هاى جاده ها و پهناى شانه خاکى جاده ها نیز نقص دارد و با استانداردهاى بین المللى همخوانى ندارد.
یک سوى این مشکل در برنامه ریزى و مدیریت جاده هاى ایران است اما سوى دیگر آن مردمى هستند که در جاده ها تردد می کنند. عدم مراعات ضوابط رانندگى، تجاوز به حقوق عابران و خودروهاى دیگر و حتا دستکارى و اخلال در علائم رانندگى در کشتار سالانه حدود سیزده هزار نفر در ایران نقش دارد.
در گزارش مصور این صفحه به یکى از رفتارهاى ویرانگر در این زمینه پرداخته ام. رفتار شهروندانی که طی سفرهای گردشى خود دریکى از زیباترین جاده هاى ایران، تابلوهای راهنمایی آن را با بوم هاى نقاشی و صفحه های یادگارنویسی اشتباه می گیرند.
جاده ای که امروزه آن را به نام چالوس یا کندوان می شناسیم، همان جاده ناصرالدین شاهی است که در دوران سلطنت رضا شاه با کمک مهندسان آلمانی گسترش یافت و ساخته شد.
گرچه این جاده در گذر زمان دستخوش تحول شد و بعضی از مسیر های آن به راه هایی تازه رفت، اما هنوز هم در بخش هایی از آن آثار راه های قدیمی دیده مى شود. این جاده زیبا در یک مسیر ۲۵۰ کیلومترى از اقلیم های متفاوت جوى و جغرافیایی عبور مى کند و از طبیعت خشک تا ارتفاعات بلند و پر برف البرز تا جنگل هاى سر سبز شمال را تواما در خود دارد.
اما تابلوهای راهنمایی و رانندگی این جاده کم کم به جاى آن که وسیله اى برای هدایت رانندگان باشد به لوحه هایی برای هنرنمایی عده ای از جوانان و محل تبلیغ برای عده ای دیگر تبدیل شده است.
روى این تابلوها همه جور چیزى پیدا مى شود. از محسن عدسی، عباس شلغم، و دوستت دارم تا بازی با نام جاها، یا حتى پاشیدن محتویات یک ظرف آش و ناخوانا کردن تابلو با سبزی و نخود. اطلاعیه، اعلامیه و تراکت های تبلیغاتی با اهداف مختلف هم به تعداد زیاد روى تابلوها را پوشانده است.
این دست اعمال را شاید بتوان با تخفیف در زمره فعالیت های وندال گونه ندانست، اما وجه تخریبی و آسیب گذاری شان را نمی توان نادیده گرفت.
تجربه نشان داده باز دارنده های قانونی نظیر جریمه و زندان در روند کاهش وندالیسم نقش زیادى ندارند و آنچه باید مورد توجه قرار گیرد عوامل اجتماعى و روانى این پدیده است.
در گزارش تصویرى این صفحه نمونه هائى از تابلوهاى تخریب شده راهنمائى و رانندگى در جاده چالوس را مى بینید. احتمالا در فاصله اى که از گرفتن این عکس ها مى گذرد تعدادى از آنها مرمت و تعداد بيشترى تخریب شده اند.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۰۴ دسامبر ۲۰۰۸ - ۱۴ آذر ۱۳۸۷
آصف آشنا
معلوم نیست پیشینه قالی بافی در افغانستان، به کدام دور و زمان بر می گردد. از افسانه قالیچه حضرت سلیمان که پیرزنان روستایی می گویند، پیداست که قالی، مفهوم از دیرباز آشنا با ذهن و زندگی مردم این سر زمین است. بهرحال صنعت بافندگی از گذشته های دور در این سرزمین رایج بوده است.
ارزش و اعتبار قالی افغانی را می شود از پیوند قدیمی و گسترده اش با بخش های متفاوت زندگی افغان ها پی برد. گاهی که شاهان این مرز و بوم هدیه ارزشمندی به همتایان خود می داده اند، به سراغ قالی می رفته اند و دوشیزه گان دم بخت و نازدانه، قالی را مهم ترین بخش جهیزیه و ابزار شکوه عروسی خود می دیده اند.
هنوز هم در جشن های بزرگ ملی، دولت مردان، هنگام رژه و سان دیدن از بخش های نظامی روی قالی های سرخ رنگ قدم می زنند که پیچش انگشتان یک یا چند قالی باف آنها را به هستی آورده است.
قالی بافی در افغانستان فراز و فرود های زیادی را پیموده است. در زمان صلح و آرامش هنر و صنعت بوده و متاع تاجران، و در زمان جنگ و بحران، کندوی نان غریبان.
با آن که قالی افغانی در بافت و ظرافتش شهره جهان است، در افغانستان هنوز از کارخانه های بزرگ تولیدی این فرش گران بها خبری نیست، بلکه قالی در خانواده توسط کودکان و زنان بافته می شود.
این خانواده ها قالی بافی را بیشتر، راه درآمد و تامین مصارف روزمره زندگی میدانند، تا هنر. نبود برق و اجازه نداشتن زنان در خانواده های سنتی برای انجام کار در بیرون از خانه، عوامل اصلی نبود قالیبافی های بزرگ عنوان می شود.
مناطق مرکزی و شمال افغانستان، از گذشته تا امروز، مهم ترین مراکز تولید قالی این کشور شمرده می شوند. وقتی طالبان آمدند، با خانه نشین شدن زنان و بلند رفتن میزان فقر در این کشور، قالی بافی در شهرهای این کشور از جمله کابل نیز رونق گرفت.
پس از طالبان، حکومت جدید با شعار"بیایید سبق (درس) بخوانیم"، صفحه تازه ای را در زندگی زنان و دختران افغان، گشود و شمار زیاد دختران و زنان میان سال خانه نشین، بار دیگر به کتاب و آموزش رو آوردند.
به این دلیل، تولید قالی در دو سه سال اول حکومت جدید، تا اندازه ای کاهش یافت. اما با نیامدن تغییر چشمگیر در اقتصاد خانواده های فقیر و افزایش بیکاری در میان مردم، اخیراً شمار قالی باف ها بیشتر شده و تعداد دکان هایی که ابزار کار و مواد خام قالی می فروشند، در کابل، بیشتر دیده می شود.
سید سلیمان فاطمی، رئیس اداره انکشاف (توسعه) صادرات افغانستان می گوید: "با آنکه افغانستان از جمله کشورهایی است که بلندترین میزان بیکاری را دارد، صعنت قالی بیشتر از چهار میلیون افغان را شاغل ساخته است".
هم اکنون بیش از پانصد شرکت تولیدی در افغانستان سرگرم کار تولید قالی است. نحوه کار تولید این شرکت ها طوری است که مواد خام، ابزارکار و طرح مورد نظر را به خانواده های بافنده می سپارند و خانواده ها در بدل دستمزد که گفته می شود خیلی اندک است، قالی را می بافند.
با این که هر متر مربع قالی افغانی در بازار جهانی از ۱۵۰ تا ۴۰۰ دلار به فروش می رسد، دستمزد بافندگان برای هر متر مربع کمتر از هزار افغانی (معادل حدود بیست دلار) است.
قالی افغانی، در بیشتر از سی طرح و نوع بافته می شود که ترکمنی، قزاق، بامیانی، مزاری، آقچه، جوزجانی و چوب رنگ، معروف ترین و ظریف ترین سبک های آن اند. یک قالی بامیانی در ماه ژانویه سال میلادی جاری جایزه بهترین طراحی فرش را از آن خود کرد و به عنوان قالی ممتاز سال شناخته شد. این مسابقه در آلمان برگزار شده بود و طراحان فرش ۱۸۴ کشور در آن شرکت داشتند.
حاجی نبی صفری، کسی که این قالی را طراحی کرده است می گوید: "امتیاز این قالی، علاوه بر طرح ساده و زیبا، ظرافت بافت و استفاده از رنگ طبیعی است. در قالی ممتاز سال، چهار رنگ به کار رفته است. رنگ اصلی یا زمینه قالی، رنگ پشم گوسفند است."
قالی ممتاز سال هم اکنون دیوار سالن کنفرانس اداره توسعه صادرات افغانستان را آراسته است. از نام این قالی نفیس پیداست که در ولایت باستانی بامیان، جایی که هنوز در آن از جاده اسفالت و برق خبری نیست، بافته شده است.
با دیدن این قالی پرسشی در ذهن خطور می کند که به راستی، اگر بافندگان این قالی عوض بامیان در ژاپن زاده می شدند، بازهم هوش و ظرافت شان را نخ گره می زدند، یا آن را به ساختن رُبات های قالیباف به کار می بستند؟
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۰۳ دسامبر ۲۰۰۸ - ۱۳ آذر ۱۳۸۷
جدید آنلاین: در ظرف هفته های گذشته کشورهای اروپا و آمریکا برای پیشگیری سقوط بازارها وافت مالی و اقتصادی هزاران میلیارد دلا هزینه کرده اند. پرداخت این سرمایه هنگفت به اقتصاد جهانی زیان وارد می کند، اما چاره ای جز پرداخت آن نبود. این "سرمایه گذاری ها"ی دولتی به منظور برقراری توان پرداخت بانک های عمده و شرکت های بزرگ مالی صورت گرفت.
اما پیشگویی وضعیت نظام مالی جهان در آینده نزدیک ناممکن است، چون هنوز روشن نیست که آیا مبلغ یادشده توان پرداخت بانک ها و شرکت های مالی را به حد کافی بالا خواهد برد یا نه. زیرا برای این نهادها ميزان "توان پرداخت" جزء اسرار تجاری به شمار می آید که به سختى ممکن است حاضر به افشاى آن شوند.
به هر حال ، درماه های آینده معلوم خواهد شد که این اقدام ضدبحرانی دولت ها چه نتیجه هایی به بار خواهد آورد. در حال حاضر وضعیت مالی جهان دستخوش تحولات عمیق و شدید است و این تحولات با شتاب زیادی انجام می گیرد. امکان سنجیدن تاثیر بحران مالی جهانی بر اقتصاد کشورهای منطقه هم هنوز کاملا مشخص نیست.
تاجیکستان، ايران و افغانستان هم از این قاعده مستثنا نیستند. مطلبى از خواجه محمد عمرف، کارشناس اقتصاد، در باره تأثير اين بحران بر تاجیکستان. و حرف هاى دکتر هادی زمانی، استاد اقتصاد در امپریال کالج لندن، در مورد تأثير آن بر اقتصاد ایران، و دکتر عمر زاخیلوال، استاد دانشگاه، در باره تأثير آن بر اقتصاد افغانستان را در اين صفحه مى بينيد.
بحران جهانی و تاجیکستان
خواجه محمد عمرف
مقیاس و سطح تاثیر بحران مالی جهانی روی اقتصاد تاجیکستان بی گمان به مدت زمان این بحران وابسته است. اگر این بحران یک سال یا بیشتر از آن به درازا بکشد، مسلما وضع اجتماعی-اقتصادی تاجیکستان ناگوار خواهد شد.
دلایل این دیدگاه به شرح زیر است:
حجم پولی که مهاجران کاری از خارج به تاجیکستان واریز می کنند، به شدت کاهش خواهد یافت. حتا اکنون که از آغاز بحران مالی مدت زیادی نگذشته است، برخی از مهاجران کاری تاجیک در روسیه می گویند که نمی توانند دستمزد خود را از بانک ها بگیرند. این موضوع بیشتر به مهاجرانی برمی گردد که مشغول ساختمان سازی هستند.
کاهش میزان انتقال پول از روسیه به تاجیکستان وضعیت اجتماعی کشور را بدتر خواهد کرد، زیرا هفت دهم معاش مردم وابسته به همین مبالغ است. بنا به ارزیابی کارشناسان، یک تا یک و نیم میلیون تن از جمعیت تاجیکستان هفت میلیونی در بیرون از این کشور کار می کنند و همه ساله براى خانواده هایشان دو تا دو و نیم میلیارد دلار پول می فرستند.
احتمال آن هم هست که حجم سرمایه گذاری مستقل خارجی افت کند. چون که در نتیجه بحران مالی جهانی توان پرداخت بانک ها، شرکت های مالی و دولت ها خیلی کاهش خواهد یافت و آنها به اجرای تعهدات خود قادر نخواهند بود. و حتا سرمایه گذاران خصوصی نمی توانند توسط بانک ها در کشورهای دیگر سرمایه گذاری کنند.
با توجه به خراجات گزاف دولت ها برای کاهش شدت بحران، خود آنها نیز قادر نخواهند بود تعهداتشان در برابر دیگر دولت ها را انجام دهند. حالا تاجیکستان بنا به ملاحظاتی بیشتر سرمایه دولت ها را به اقتصاد خود جذب می کند که اساسا خصوصیت ژئوپلیتیک دارد. اگر وضعیت مالی چین، روسیه و قزاقستان بد شود، صادرات سرمایه به تاجیکستان و دیگر کشورهای نیازمند دشوارتر خواهد شد.
این سخنان در واقع مربوط به دهشگران یا کمک کنندگان است. حالا که در کشورهای پیشرفته جهان بحران مالی بیداد می کند، کمک کنندگان که دارای سرمایه های کلان هستند، نیز دچار مشکل پرداخت شده اند. یعنی آنها نمی توانند مبالغ خود را از بانک ها رها کنند و به عنوان یاری بشردوستانه یا مالی به کشورهای رو به رشد بفرستند.
بیش از ۹۰ درصد کمک ها به تاجیکستان از کشورهای پیشرفته می آید. از این رو وضعیت آن قشرهای جامعه که محتاج یاری بشردوستانه هستند، دشوار تر خواهد شد.
یکی از نتیجه های منفی بحران مالی جهانی کاهش میزان احتمال ورود بانک های خارجی به کشورهای رو به رشدی چون تاجیکستان است. مردم تاجیکستان امیدوار بودند که در ماه های نزدیک بانک های عمده جهانی به کشور راه خواهند یافت و بدین گونه رقابت میان بانک ها شدت خواهد گرفت.
وسعت رقابت باعث پایین آمدن میزان بهره وام ها خواهد شد. عدم ورود بانک های بانفوذ خارجی به بازار تاجیکستان مانع از رشد رقابت میان بانک ها در تاجیکستان خواهد شد. بلند بودن میزان بهره وام ها از دلیل های رشد کند اقتصاد و سطح پایین زندگی در کشور است. ورود این بانک ها سیاست "پول گران" را به سیاست "پول ارزان" تبدیل خواهد کرد.
کاهش توان پرداخت بانک ها و شرکت های مالی موجب افت میزان تولیدات خواهد شد. این وضعیت به توبه خود به کاهش میزان تقاضاى کارخانه ها و به ویژه شرکت های صنعتی عظیم به مواد اولیه و غیره خواهد انجامید. در کل، تناسب میان عرضه و تقاضا به هم خواهد خورد.
کاهش تقاضا برای مواد خام قیمت آنها را پایین خواهد آورد. اگر این حالت را در تاجیکستان تجسم کنیم، صحنه رقت انگیزی پیش چشم می آید، زیرا هشتاد تا هشتاد و پنج درصد حجم کل صادرات کشور را ارزیز (آلومینیوم) و پنبه تشکیل می دهد. تداوم بحران اقتصادی بی گمان کاهش تقاضا برای ارزیز و پنبه و در نتیجه، کاهش قیمت این دو کالاى صادراتی عمده تاجیکستان را در پی خواهد داشت.
پایان آمدن نرخ جهانی نفت در نخستین روزهای بحران نشانه ای بود از احتمال کاهش قیمت مواد اولیه صنعتی و کشاورزی در بازار جهانی. این احتمال بار دیگر ضرورت انشعاب و چندگانگی بیشتر تولیدات کشور را برجسته می کند.
بحران جاری، صرف نظر از مدت زمان و برآیند آن، توانست به دولت ها درس هایی بدهد. از جمله درسی که به نظر می رسد برای تاجیکستان حاصل شده باشد، چنین است:
یک- تاجیکستان باید تدریجا از میزان وابستگی خود به اقتصاد جهانی بکاهد. این سیاست حتما باید جزئی از خط مشی اقتصادی دولت باشد. عرصه تبادل واردات را باید توسعه داد. افزایش چند برابری قیمت گندم که مهم ترین آذوقه مردم تاجیکستان است، امنیت خواربار کشور را تهدید می کند.
در عین زمان تاجیکستان از ظرفیت فراوان افزایش حجم محصولات غله ای و به ویژه گندم برخوردار است که از آن استفاده نشده است. چنین ضرورتى در مورد محصولات دیگر، به مانند سیب زمینی، خربزه، هندوانه، کدو و غذای دام نیز وجود دارد. تاجیکستان می تواند با این محصولات نه تنها جمعیت خود را تامین کند، بلکه مازاد آن را به کشورهای دیگر هم بفروشد.
دو- حمایت از توان پرداخت بانک ها و شرکت های مالی گوناگون. این نوع حمایت اعتماد مردم و تولیدگران به سامانه بانکی و بخش مالی را تقویت خواهد کرد.
سه- در بانک های اعتباری تاجیکستان نواقصی وجود دارد که باید برطرف شود. سطح وام های پرداختی به طور دقیق ارزیابی نمی شوند و توان پرداخت مشتری به خوبی سنجیده نمی شود. در نظارت ها (مانیتورینگ) بانکی از کارشناسان کار نمی گیرند.
چهار- یکی از مهم ترین درس های این بحران ضرورت داشتن ذخایر مالی دولتی است که در چنین شرایطی حکم نوشدارو را دارد. اگر کشورهای پیشرفته غربی برای مهار کردن بحران مبالغ هنگفتی هزینه نمی کردند، سرعت بحران کاهش نمی یافت.
این بحران درس های بسیاردیگری هم داده است که به تفصیل و به طور دقیق می توان در باره یکایک آنها صحبت کرد که در حوصله این جستار مختصر نمی گنجد.
در کل، آن چه روشن است، این است که حال حاضر مقیاس تاثیر بحران مالی جهانی به اقتصاد تاجیکستان چندان چشمگیر نیست، چون اقتصاد این کشور هنوز به طور باید و شاید به اقتصاد جهانی نپیوسته است. و حتا در صورت تداوم بحران جهانی، تاثیر آن روی تاجیکستان نسبت به اکثر کشورهای رو به رشد پساشوروی کمتر خواهد بود.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۰۳ دسامبر ۲۰۰۸ - ۱۳ آذر ۱۳۸۷
سیروس علی نژاد
آرنولد توین بی، نویسنده ظهور و سقوط امپراطوری روم، باور داشت که تمدن ها مانند آدم ها پیر و فرتوت می شوند و از میان می روند. ساموئل هانتینگتون، نویسنده برخورد تمدن ها، می گوید که تمدن ها سرانجامی جز نابودی یکی در برابر دیگری ندارند.
تمدن بابل از فرسودگی از میان رفت یا در اثر برخورد با تمدن های دیگر؟ هر چه باشد بعد از حملۀ کورش کبیر و تسخیر بابل، تمدن بابلی از میان برخاست و دیگر هرگز سر بر نکرد، هرچند بسیاری از دستاوردهای آن هنوز با ماست.
تمدن بابل تمدن بزرگی بود که تمدن های دیگر بسیار وامدار آنند. نه تنها قانون حمورابی که احتمالا ریشه سومری داشت، نخستین قانون مکتوب تاریخ است -قدمت آن به ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد باز می گردد- بلکه یونانیان که بعدها در علوم و فلسفه سرآمد جهان شدند، بخشی بزرگ از علوم ریاضی از جمله محاسبۀ آغاز و پایان خسوف را از بابلیان فرا گرفتند.
نیز این بابلیان بودند که شبانه روز را به بیست و چهار ساعت تقسیم کردند و تقسیم ماه به هفته هم گویا کار آنان و پیشینیانشان بود.
نمایشگاه بابل در موزۀ بریتانیا یک بار دیگر مخاطبانش را از فضای امروزی آسمان خراش های لندن به فضای سه چهار هزار سال پیش بابل در بین النهرین پرتاب می کند و پیش از آنکه در گذشته ها و در فضای بابلی منجمد شوند، آنان را به فضای امروزی باز می آورد تا ببینند گذشته چه درس ها برای امروزیان دارد.
بنا به نوشته دائرة المعارف مصاحب، بابلی ها –که همواره با یهودیان و اورشلیم درگیر بودند- اسیران را تبعید می کردند تا از قوت گرفتن احساسات ملی محلی جلوگیری کنند. پیش از حملۀ کورش، بخت النصر لااقل سه بار یهودیان را تبعید کرده بود و بار سوم، نه تنها شهرشان را سوخت بلکه نفایس و خزائن آنان را هم به نفع بابل مصادره کرد. وضع بر یهودیان چندان دشوار شده بود که حملۀ کورش در ۵۳۸ ق.م. را به فال نیک گرفتند.
گویا اختلافات بزرگ بین جوامع انسانى نیز از تمدن بابل شروع شده باشد. اصطلاح "برج بابل" هنوز هم مظهر اختلاف زبانی به حساب می آید. در تورات آمده است که وقتی خداوند خواست آدمیان را مجازات کند به آنان گفت به جای یک زبان، زبان های متعددی بین آنها رواج خواهد داد تا حرف یکدیگر را نفهمند و اختلاف بین آنان فزونی گیرد.
ظاهرا این کار از ساکنان برج بابل شروع شد که یهودیان با آنان خصومت داشتند. در واقع اشاره ای اسطوره ای به همان نبودن شمع در کف هر قوم و قبیله و بیرون نشدن و سپس بالا گرفتن اختلاف – درمیان آدمیان.
همۀ اینها احتمالا نشانۀ آن است که اختلاف در بین بابلیان در اواخر دورۀ تمدن بابل چندان بالا گرفته بود که پیکر نازک آن تمدن ناب، تاب تحمل آن بار سنگین را نداشت. با وجود این ما از روابط اجتماعی بابل در زمان حملۀ کورش کبیر حتا به اندازۀ باغ های معلق بابل هم اطلاع نداریم. درباره باغ های بابل دست کم تصورات و افسانه هایی وجود دارد.
اینکه فضای بابل در آخرین دورۀ حیاتش چگونه بوده است، چندان روشن نیست اما آنچه از تورات و منشور کورش در می توان یافت این است که خصومت با یهودیان در آن کم نبوده است.
تورات از بابلی ها و حاکمانشان به زشتی یاد می کند و منشور کورش می گوید که او یهودیان را آزاد کرده و این آزادی را به مردمان داده است که هر دین که خواستند بپرستند.
آیا این به معنی آن است که در حکومت پادشاهان بابلی مردمان آزادی دین نداشته اند؟ در آن روزگار که به دو هزار و پانصد سال پیش باز می گردد چنین چیزی امری چندان غیر عادی به حساب نمی آید.
نمایشگاه بابل در موزۀ بریتانیا شامل لوح ها و مجسمه ها و عکس ها و نقشه ها به همراه صداهایی است که از بلندگوها پخش می شود.
مجسمۀ یک شیر شکسته نخستین اثری است که از تمدن بابلی نگاه بینندگان را به خود جلب می کند. شیر در تمدن های خاورمیانه ای نشان قدرت است.
پس از آن لوح های گلی و عکس ها مهم ترین عناصر نمایشگاه را تشکیل می دهند. هنگام تماشای لوح های گلی، دوست همراه من توجه می دهد که این لوح ها چه اندازه به مهر نماز شبیه اند.
در واقع جنس هر دو یکی و از خاک بابل است؛ تفاوت تنها در کیفیت پخت و ورز دادن و بادوام کردن آن است. لوح ها چندان جنس خوب و محکمی داشتند که اگر بر اثر حوادث روزگار نمی شکستند، هنوز مانند روز اول سالم می ماندند. همه لوح ها به خط میخی است و چندان ریز نوشته شده که بیننده امروزی از مهارت نویسندگان یا در واقع کلیشه سازانش حیرت می کند.
شمار آثار به نمایش درآمده زیاد نیست اما دارای چیدمانی است که مخاطبان را در نگاهی گذرا با تمدن بابلی آشنا می کند.
از مهم ترین آثار به نمایش درآمده، طرح ها و تصویرهایی است که سیاحان اروپایی، از چهار پنج قرن پیش به هنگام دیدار از آثار باقی مانده از تمدن بابل آفریده اند. این طرح ها ما را با فضایی که آنان به چشم خود دیده اند و امروز دیگر موجود نیست، آشنا می کند. هر چه در بخش افسانه و اسطوره دیده ایم اینجا با واقعیت در هم می آمیزد.
صداهایی هم که در کنار تماشای تصاویر به گوش مخاطبان می رسد توجه برانگیز است. از جمله صدای خوانش پاره هایی از متن منشور کورش کبیر که می گوید برکسان و اقوامی که نخواهند سلطنت نخواهد کرد، برای هر ایرانی افتخار آفرین و برای هر خارجی گویای دور بودن فضای دوردست ها با واقعیات خشن امروزی است.
در کنار تالار نمایشگاه، جایی که تماشاگران به بیرون هدایت می شوند، یک فروشگاه کوچک دایر است که هر کس می تواند در آنجا اشیای نمادين تمدن بابلی را به یادگار بخرد. دراین بخش بخصوص کتاب های ارائه شده قابل تحسین است.
ویژه نامۀ نمایشگاه را در سه قطع و با سه قیمت ارائه داده اند تا هر کس به فراخور ذوق و جیبش بتواند دربارۀ تمدن بابلی چیزی به همراه ببرد. نمایشگاه تا ۱۵ مارس ادامه خواهد داشت.
هنگامی که از نمایشگاه دوباره به فضای امروز لندن باز می آیم، با احساسات مبهم و آشفته ای گلاویز می شوم. این که گذشته را رها باید کرد تا به حال خود بماند با باید با آن درهم آمیخت؟ این که کهن بودن نشان کهنگی نیست. این که افسانه و واقعیت چه اندازه به هم نزدیک اند و ...
اینقدر هست که نمی توان از گذشته بکلی جدا ماند. شاید هم باید آنقدر با آن در آمیخت تا بتوان از خبط های امروز اجتناب ورزید. در هر حال همواره باید به گذشته نگاه تازه ای افکند.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب