Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
شوکا صحرایی

"روزی که با یک احساس کودکانه تصمیم گرفتم عکاس بشوم، راست اش را بخواهید به دنبال ماجراجویی بودم. مثل تمام پسر بچه ها. ولی آن چه نمی دانستم، ساحت و حجم آن بود. عقلم نمی رسید. حالا هم نمی رسد. آن قدر که این حجم بزرگ است... کهکشانی است... انتها ندارد ... ."

کامران عدل در سال ۱۳۲۰در تهران متولد شد. او در ایران و فرانسه تحصیل کرد و از انستیتو عکاسی پاریس فارغ التحصیل شد. کار حرفه ای اش را با کار کردن در آزمایشگاهی شروع کرد که در زمینه چاپ عکس هایی با مقیاس بزرگ فعالیت می کرد. پس از آن به مدت دو سال و نیم در استودیوی عکاسی ژاک روشون که یکی از معروف ترین عکاس های طراحی لباس در پاریس بود، کار کرد.

اما یک نواختی این کار که در یک نگاه ممکن است جذاب باشد، روح کنجکاو او را ارضا نکرد.  در۱۳۴۷ به دعوت تلویزیون ملی ایران که تازه تاسیس شده بود، به ایران آمد و مدیر گروه عکاسی این سازمان شد.

در کنار این کار مدتی هم  در مدرسه عالی تلویزیون هم به عنوان استاد عکاسی تدریس کرد. مدتی نیز پیش از انقلاب با دفتر فرح پهلوی همکاری داشت که ثمره این دوره عکس های اشیای موزه های فرش، رضاعباسی، موزه هنرهای معاصر، موزه صنعتی کرمان، موزه رشت است. هفت جلد کتاب در باره  اجرای نقش در کاشی کاری ایران، گذری بر چهارمحال و بختیاری و معماری معاصر ایران نیز حاصل این دوران است.

کامران عدل حدود ۳۰ سال پیش  به عنوان عضو هیئت داوران آکادمی جوایز آقاخان در ژنو انتخاب شد که این فعالیت تا امروز نیز ادامه دارد.

بسیاری او را به عنوان عکاس معماری می شناسند. اما او می گوید:" من عکاس معماری صرف نیستم، ولی آن تکه اش را دوست دارم که با معماری احساسی برخورد می کنم. زمانی که مشغول عکاسی معماری هستم، فرم را نیز وارد این نوع عکاسی می کنم و سیستم این نوع از عکاسی را به هم می ریزم و به همین دلیل است، از میان عکاسان مختلفی که از تمام دنیا آمدند و "مارتینیک" را عکاسی کردند، عکس های من انتخاب شد."

در واقع کامران عدل را باید عکاسی چند وجهی دانست، گاهی به عنوان عکاسی معماری – که خیلی آن را دوست دارد و در آن جدی و آوانگارد است - و در جایی دیگر او را به عنوان عکاس استودیو می شناسند و همچنین به عنوان عکاس خبری. برای او چنانکه خودش می گوید: "عکاسی نه فن است و نه تکنیک است و نه هنر.

عکاسی یک احساس است. تا عکاس نباشید حرف من را درک نمی کنید.  در عکاسی، ما با میلیون ها پارامتر مواجه هستیم. حتا در همان عکاسی معماری که اگر اجازه کار داشته باشید و خطری متوجه شما نباشد و اعصابتان آرام باشد، کلی باید حواستان را جمع کنید. چون در آن جا نیز شما با هزاران پارامتر مواجه هستید.

مخاطبین متفاوت هستند و آن جایی شما موفق هستید که بتوانید با آن ها رابطه برقرار کنید. شما این ور دنیا هستید و آن ها آن ور دنیا. شاید زبان شان را هم نفهمید. ولی نگاه شان، زبان شما می شود."

در این گزارش تصویری کامران عدل از زندگی و کار خود با ما سخن می گوید.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
حمیدرضا حسینی

خرمشهر و آبادان چنان که از نامشان پیداست، نماد آبادانی و خرمی به شمار می‌آمدند و خاطرات شیرینی را در ذهن چند نسل از ایرانیان رقم زده بودند. آبادان به سبب وجود نخستین و بزرگترین پالایشگاه نفت خاورمیانه رونق فراوان داشت. راه‌آهن جنوب به شمال ایران از بندر خرمشهر آغاز می‌شد و نبض بازرگانی کشور در گمرک این شهر می‌تپید.

این همه در نخستین هفته‌های جنگ از میان رفت. آبادان محاصره و خرمشهر اشغال شد. تقریبا تمام تأسیسات صنعتی و اقتصادی آبادان نابود شد و خرمشهر چنان ضربه خورد که تا مدت‌ها خونین شهر خوانده می‌شد.

درست است که حمله عراق به ایران تلخ و ناگوار بود، اما شاید در طول هشت سال جنگ، هیچ رخدادی به اندازه ویرانی آبادان و خرمشهر کام مردم ایران را تلخ نکرد؛ چندان که هیچ چیز مانند شکست حصر آبادان (پنجم مهر ۱۳۶۰) و آزادی خرمشهر (سوم خرداد ۱۳۶۱) کامشان را شیرین نساخت.

تا پایان جنگ، بازسازی این دو شهر ممکن نبود. گرچه از محاصره و اشغال رها شده بودند، اما همچنان زیر آتش توپخانه دشمن قرار داشتند. جنگ هم که تمام شد، ایران و عراق تا مدت‌ها در وضعیت نه جنگ و نه صلح بودند و احتمال از سرگیری نبرد – اگرچه اندک – وجود داشت.

بدین سان، مردمانی که با آغاز جنگ خانه و کاشانه خود را ترک کردند و در شهرهای دیگر پراکنده شدند، برای بازگشت مردد ماندند. اگر هم باز می‌گشتند، چیزی جز انبوه خرابه‌ها در انتظارشان نبود. بازسازی آبادان و خرمشهر، به بازگشت جنگ زدگان بستگی داشت و بازگشت جنگ زدگان ممکن نبود مگر با بازسازی خرابه‌ها!

تا به امروز که حدود هفتاد درصد از اهالی این دو شهر بازگشته‌اند و زندگی نسبتا رونق گرفته، راه سخت و صعبی طی شده است. در حالی که هنوز خرابه‌های جنگ در این سو و آن سو به چشم می‌خورند، مردم چیزی فراتر از بازسازی ساختمان‌ها و تأسیسات شهری را می‌خواهند.

آنها در جست و جوی هویتی هستند که با آوارگی و پراکندگی جمعیت شهری از میان رفت. بازسازی روابط فرهنگی و اجتماعی برایشان مهمتر از بازسازی خانه‌ها و خیابان‌ها و میدان‌هاست، اما روند بازسازی به گونه‌ای پیش می‌رود که شاید هویت پیشین را زنده نمی‌کند و گاه آن را به محاق می‌برد.

"کورش کرم‌پور" از روزنامه‌نگاران جوان آبادانی است که آبادان قدیم را به یاد نمی‌آورد، اما می‌اندیشد شهری که بزرگانی چون نجف دریابندری و ناصر تقوایی را در دامن خویش پرورده، شهری که ده‌ها سینما داشته و به همان اندازه حسینیه، شهری که در آن مردمانی از سراسر ایران و بلکه جهان کنار یکدیگر می‌زیسته‌اند، پیش از هر چیز، یک مفهوم فرهنگی و هویتی بوده است.

او می‌گوید: "خواسته ما بازسازی همان مفهوم فرهنگی و هویتی است، اما مسئولان شهر به این موضوع توجه کافی ندارند." شواهدی را هم ارایه می‌دهد: "هرگونه که فکر کنیم سینما رکس آبادان جای وقوع یکی از تأثیرگذارترین حوادث انقلاب بود، اما خواسته مردم برای حفظ این یادمان بزرگ به جایی نرسید و بدل به پاسا‍ژ شد. بنای یادبود سرباز گمنام محل دفن سربازانی بود که در جنگ جهانی دوم در برابر تجاوز ارتش انگلستان ایستادند و جان باختند، اما این بنا هم در اثر خیابان‌کشی از بین رفت."

سپس می‌پرسد: "چرا شهری که آن همه شاعر و نویسنده و هنرمند را پرورش داد، امروز نباید یک فرهنگسرا داشته باشد؟"

به هر حال کنکاش در وضع این دو شهر و جست و جو در حال و روز مردمانشان بررسی بسیاری را طلب می‌کند.

گزارش مصور این صفحه، حاصل سفری کوتاه روایتی از نخستین نگاه  به آبادان و خرمشهر است.

 

*اين گزارش قبلا در ۱ آوريل ۲۰۰۹ در جديد آنلاين منتشر شده بود و به مناسبت سى‌امين سالگرد آزادى خرمشهر بازنشر شد. 


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
امید صالحی

این روزها از ماشین های قدیمی تر که رانندگانشان با ذوق و سلیقه خود دکور داخل آنها را تغییر داده باشند و آن را  تزیین کرده باشند، تعداد کمی باقی مانده است. چرا که ماشین های سنگین در شهرهای بزرگ کمتر دیده می شوند  و تردد آنها در جاده های بیرون شهری است. در میان رانندگان این گونه ماشین ها تزیینات ماشین همچنان طرفدار دارد.

البته اتومبیل های شهری هم خالی از تزیین نیست و در آنها هم به نوعی اشیای تزیینی دیده می شود.

آما رانندگان ماشین های سنگین عکس و تسبیح و شعار و دعا و اسم و نوشته های گوناگون را روی شیشه و در و دیوار و سقف ماشین خود می چسبانند و محیط ماشین خود را به فضایی کاملا شخصی و متفاوت با دیگر اتومبیل ها بدل می کنند.

آنچه میان رانندگان حرفه ای مرسوم است و بیشتر از دیگر تزیینات در محدوده مرکزی ایران رایج است، نصب تصویر بازیگران زن بر در و دیوار اتومبیل است. خود رانندگان دلیل خاصی برای این کار عنوان نمی کنند جز اینکه می خواهند اتومبیلشان را زیبا کنند. اما تکرار یک الگوی رفتاری در میان آنان مساله قابل توجهی است.

محمد امین قانعی راد جامعه شناس و استاد دانشگاه در یکی از تحقیقات خود به بررسی ارتباط ایرانیان با تکنولوژی و اتومبیل به عنوان اولین و ملموس ترین مظهر تکنولوژی در ایران پرداخته است. به اعتقاد او ایرانی ها با اتومبیل احساس غربت و بیگانگی می کنند و نیاز دارند تا به وسیله هر راهکاری این شیء غریبه را اهلی و به فضای زندگی خویش نزدیک کنند.

برای اهلی کردن ماشین راه های متنوعی  به کار گرفته می شود. مثلاً افراد به محض تملک یک ماشین با نصب اشیاء و وسایل گوناگون مثل تسبیح، عروسک، آینه و قالپاق، ضبط و بوق متمایز به ماشین خود هویت می بخشند و سعی می کنند خرده فرهنگ خود را وارد ماشین کنند و آن را از یک موجود گویا غیر فرهنگی به یک هستار دارای هویت فرهنگی، شبیه صاحبش، تبدیل کنند.

معمولا این گونه تصور می شود که ماشین تنها ابزاری برای مصرف است. اما این وسیله کاملا ویژگی های نمادین و فرهنگی دارد. به گفته قانعی راد، رانندگان حرفه ای در مواجهه با اتومبیل یا احساس غریبگی می کنند و یا نسبت به آن احساس شیفتگی می کنند یعنی از شدت علاقه، نسبت به ماشین خود حساس اند و آن را تزیین می کنند.
رانندگان زمان زیادی را در جاده سپری می کنند و تبدیل فضای اتومبیل به یک محیط آشنا، فضای کسل کننده کار را برایشان قابل تحمل می کند.

جوانان امروزی و مدرن ایرانی نیز همچنان همان رفتار قدیمی را با اتومبیل انجام می دهند به عقیده قانعی راد فقط شکل رفتار تغییر کرده است: "جوانان هم با نصب سیستم پخش و قراردادن عروسک و تغییر شکل قالپاق و رینگ با اتومبیل خود ارتباط برقرار می کنند و آن را اهلی می کنند."

قانعی راد عنصر مشترک میان تصویر هنر پیشه ها که در اتومبیل ها استفاده شده را توجه به معیار زیبایی ایرانی و معصومیت چهره می داند. به اعتقاد او عواملی چون سن رانندگان، وضعیت تاهل وعلاقه مندی های فردی آنان نیز در انتخاب این عکس ها موثر است.

البته به اعتقاد این جامعه شناس  این رفتار به نوعی برقراری ارتباط با دیگران نیز هست. در همه نقاط ایران رانندگان از یک الگوی رفتاری واحد استفاده نمی کنند مثلا در سیستان و بلوچستان عکس هنر پیشه های هندی رایج است و در بعضی مناطق بیشتر از عناصر مذهبی در تزیین دکور ماشین استفاده می شود. در کل نمی توان قضاوتی درباره این نوع رفتار ارایه کرد فقط می توان گفت یک راننده می خواهد به کامل بودن خود اشاره کند.  اینکه انسان کامل است و ارتباط با یک شیء تکنیکال نمی تواند تغییری در هویت او ایجاد کند.

شخصی کردن  پدیده های تکنولوژیک جدید را می توان در استفاده از تلفن همراه، کامپیوتر و آی پاد و بسیاری دیگر از ابزارها دید.

در گزارش تصویری این صفحه شما می توانید با دنیای برخی از کسانی آشنا شوید که ماشین های خود را تزیین کرده اند.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

سحر افاضلی

"سیزده به در" یکی از معدود سنت های ایرانی است که کمتر از بقیه سنت ها تغییر شکل داده است.

با آن که هر سال به دلیل کاهش فضای سبز شهرهای ایران تعداد خانواده هایی که به پیک نیک سیزده به در می روند، کاسته می شود، اما هنوز هم روزهای سیزده به در خانواده ها – حتا در فضای سبز حاشیه بزرگراه ها هم که شده – بساط خود را پهن می کنند.

هر چند الگوی مصرف خانواده های ایرانی تغییر کرده است، اما الگوی پیک نیک آنان چندان تغییر نکرده است.

ناصر فکوهی انسان شناس با بررسی الگوی پیک نیک ایرانیان به اهمیت عنصر آب و سبزی در انتخاب فضای پیک نیک اشاره می کند:

"معمولاً در پیک نیک های خانوادگی یک قالیچه و یک سفره وجود دارد که همه افراد حول مرکزیت آن می نشینند. معمولا زنان یک سو و مردان خانواده سوی دیگر می نشینند .در پیک نیک های سنتی افراد پشت به خارج از قالیچه می نشینند و رویشان به طرف داخل است و به این وسیله قلعه ای محکم می سازند که مانع از حضور غریبه ها می شود."

البته، فکوهی تاکید می کند: "در پیک نیک های نسل جوان تفکیک جنسیتی به هم ریخته و برخلاف پیک نیک سنتی که زنان و مردان جدا از یکدیگر می نشستند، در پیک نیک مدرن، هر کس در هر مکانی که میل داشته باشد، می نشینند."

مرز، مفهوم مهمی در پیک نیک ایرانی است. معمولاً خانواده های ایرانی از خودرو به عنوان مرز استفاده می کنند. استقرار دو خودرو به شکل معکوس و پهن کردن بساط پیک نیک در حد فاصل این دو خودرو، نوعی مرز تلقی می شود. وجود خودرو در کنار بساط پیک نیک، کاربرد پخش موسیقی را نیز دارد و یک مرز سخت و بسته محسوب می شود.

فکوهی به عناصر دیگری چون وجود چادر سفری نیز به عنوان یک مرز نیمه سخت اشاره می کند:

"چادر برای استراحت و خوابیدن استفاده می شود، ولی در پیک نیک ایرانی، چادر کاربرد انبار وسایل را دارد و تنها برای مشخص کردن محل استقرار و ایجاد مرز استفاده می شود. لوازم پیک نیک و لوازم آشپزخانه نیز از دیگر مرزهای نیمه سخت پیک نیک ایرانی است."

او عناصری چون صدا را نیز به عنوان مرز نرم عنوان می کند:

"صدای موسیقی یا صدای افراد به عنوان مرزی نامرئی تلقی می شود و افراد سعی می کنند در جایی مستقر شوند که صدای دیگران را نشنوند."

البته، گاهی فضا کوچک است و همه مجبورند در نزدیکی یکدیگر بنشینند. این اتفاق معمولاً در پیک نیک "سیزده به در" می افتد. در این شرایط خانواده ها از نوعی مرز دینامیک، یعنی بازی بچه ها استفاده می کنند. این مرز هم حریم ایجاد می کند و هم ایجاد پیوند. گاه کودکان خانواده های مختلف همبازی می شوند و امکان تعامل بین خانواده ها را پدید می آورند.

فکوهی یکی از عناصر شکل دهنده الگوی پیک نیک ایرانی را شکل گور دخمه های زرتشتی می داند که محیطی بسته است و در معماری سنتی شهرهایی چون یزد نیز دیده می شود. وجود عناصری چون سبزی آب و گشایش پنجره ها به طرف محیط داخل خانه، همه در فرم پیک نیک های امروزی دیده می شود. "در گذشته فضای بیرون خانه را شیطانی می دانستند و فضای اندرونی را خدایی ."

فکوهی معتقد است، "این فضاها، حاصل اتفاق نیست، بلکه عناصر این فضا جنبه دینی و اسطوره ای دارد."

در تحلیل فضایی پیک نیک ایرانی می توان به دو سطح مادی و غیرمادی اشاره کرد. سطوح غیرمادی شامل عناصر دینی و اسطوره ای است و سطوح مادی شامل موقعیت جغرافیایی و اقلیم است.

اما آن چه به عنوان اسطوره در فضای پیک نیک ایرانی مد نظر قرار می گیرد، اهمیت فراوان به آب و سبزی است. از آن جا که اقلیم ایران همواره با کم آبی مواجه بوده، عنصر آب در انتخاب فضای پیک نیک نقشی اساسی دارد. این دو عنصر مهم در ایران باستان دارای ارزش و احترام بسیار بوده است. تغییر الگوی مصرف و نحوه برخورد با طبیعت این دو عنصر را در معرض خطر قرار داده است.

معمولا بعد از پیک نیک "سیزده به در" فضای سبز شهرها، جنگل ها و حاشیه رودخانه ها تبدیل به یک زباله دانی بزرگ می شود. در گذشته خانواده ها از ظروف دایمی در پیک نیک ها استفاده می کردند، اما الآن استفاده از ظروف یکبار مصرف، سیزده به در را تبدیل به یکی از بزرگترین روزهای دشمنی با طبیعت بدل کرده است.

خانواده ها از زیان های استفاده از ظرف های یکبار مصرف و رها کردن آنها در طبیعت آگاه نیستند. اگرچه در سال های اخیر در پارک های جنگلی شهرها تیم های ویژه جمع آوری زباله و اطلاع رسانی به شهروندان دایر شده است، اما بسیاری از رودخانه ها و جنگل ها تا مدت ها بعد از سیزده به در روی پاکیزگی را نمی بینند.

 Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

بهار نوائی

هنگامی که تاریخ موسیقی  جهان را از دورترین زمان تا به امروز بررسی می کنیم، به قطعات بسیاری زیادی با نام بهار از آهنگسازان آشنا و ناآشنا برخورد می کنیم. کنسرتو ویلن بهار از مجموعه چهار فصل اثر آنتونیو ویوالدی، بهار از مجموعه چهار فصل اثر ژوزف هایدن، سونات بهار اثر لودویک ون بتهوون، سمفونی بهار اثر روبرت شومن، قطعه بهار ساخته کلود دبوسی، ده ها لید و قطعات آوازی با نام بهار ساخته روبرت شومن و فرانتس شوبرت، و بسیاری دیگر، نشان می دهد که آرامش، شادى و زیبایى طبیعت در فصل بهار انگیزه آفرینش آثار آهنگسازان دنیا در مکتب های باروک، کلاسیک، رمانتیک، امپرسیونیست، نئوکلاسیک، اکسپرسیونیست و دوره معاصر بوده است.

 

با وجود این، به نظر می رسد فرا رسیدن فصل بهار در بسیاری از کشورهای اروپایی، تا جایی که در حافظه تاریخ ضبط شده، هیچگاه عمق و شکوه برگزاری آیین های بهاری در منطقه آسیای غربی را نداشته است.  کشورهای واقع در مرز آسیا و اروپا و در مرکز آن ایران قدیم، ازگذشته دور میلادگاه سلسله جشن ها و آیین هایی بوده که  با آغاز بهار همراه بوده است. بعدها جشن رستاخیز طبیعت با برگزاری جشن نوروز همراه شد و گذر زمستان به بهار به لحظه ای مقدس تبدیل شد.

 

بدین ترتیب، مردم این منطقه تغییر زمانی از زمستان به بهار را بر زندگی خود عمیق تر احساس کردند. این اهمیت که شاید با شرایط اقلیمی منطقه ارتباط دارد، در طول تاریخ بر فرهنگ و هنر این کشورها به طور عام و بر موسیقی به طور خاص تاثیر گذاشته است.

تعداد قطعاتی که به فرم های مختلف موسیقایی و همچنین در زبان های مختلف نام نوروز وبهار  دارند و یا به توصیف زیبایی های طبیعت در این فصل می پردازند، از حد تصور فراتر است. در دستگاه های موسیقی ایرانی گوشه هایی با نام های نوروز عرب، نوروز صبا و نوروز خارا اجرا می شوند  که دنباله نمونه هایی در موسیقی قدیم مقامی ایران است. ترانه های بسیاری نیز با نام بهار یا نوروز در دهه های گذشته به این مجموعه افزوده شده است. علاوه بر ایران، در موسیقی کشورهای مجاور فارسی زبان و ترکی زبان و همچنین در موسیقی کردی نیز ترانه ها و سروده های زیادی با موضوع مشابه وجود دارد.

بی گمان، در دو گزارش مصور این صفحه مجال معرفی تعداد کمی از این ترانه ها امکان پذیر است و تنها ذکر نمونه هایی را شامل شده است.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

علی فاضلی

برای آنها که می توانند، بهار و نوروز تنها وقت جشن گرفتن و دید و باز دید اقوام و استراحت در منزل نیست، بلکه فرصتی است برای سفر.  تو گویی که ایرانیان این سخن نیاکانشان را پاس می دارند که " بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی ".

تعطیلات دو هفته ای مدارس این امکان را به خانواده ها می دهد تا بتوانند شال و کلاه کرده، پس اندازها را جمع کنند و نقشه سفری بکشند و به راه بیفتند. دور شدن از شهر و خانه فرصتی است تا همگام با نو شدن طبیعت آدمی هم تازه شود.

مسافرت، مسافرت است، چه به بهانه دیدار از نقاط تاریخی باشد یا برای آب و هوای مطبوع بدون دود و یا رسیدن به مراد و زیارت، به قصد صیقل دل و  صفای روح. مشهد از شهرهایی است که هر سه ویژگی را دارد. این شهر پیش از این که "مشهد" یا "محل شهادت" نام گیرد، قریه ای به نام "سناباد" در دو کیلومتری شهر نوغان بوده که گویا آب و هوایی خوش و عمارتی عالی داشته است.

قاضی شمس الدین محمد بن بطوطه طنجی که سال ۷۳۴ هجری خراسان را سیاحت کرده، در کتاب تحفه النظار آورده است:

"از جام آمدیم به طوس. این شهر اعظم و اکبر بلاد خراسان و شهر عالم فاضل ابوحامد غزالی است و ابوحامد در همین بلد مدفون است و از این جا به شهر مشهد الرضا رفتم. این شهر نیز بزرگ و پر جمعیت است. میوه و آب آن بسیار و آبادی های زیاد در آن مشاهده می شود".

آرامگاه امام هشتم شیعیان، دهها نقطه تاریخی در داخل و خارج شهر و البته، تفرجگاه های باصفای اطراف و قریه های دست نخورده کوهستانی همه ساله سیل عظیمی از مسافران را به این شهر می کشانند.

جاده کمربندی صد متری اطراف شهر این امکان را به سیاحان می دهد، تا بتوانند به راحتی خودشان را به جاده هایی برسانند که منتهی به تفرجگاه ها و زیارت گاه های اطراف شهر است. در سطح شهر قیافه، گویش و پوشش متفاوت، خود گویای آن است که فرد مسافر است و غریب. مشهدی ها به تمامی مسافر ها "زایر اقا" می گویند.

این مسافران برای این شهر آبادانی و توسعه به ارمغان آورده اند و در واقع، می شود گفت که آنها موتورهای اقتصاد این شهر هستند. هزاران شغل، از فروش مهر و تسبیح و جانماز گرفته، تا هتل داری در مشهد تنها با حضور زایران و مسافران  رونق گرفته است.

در نزدیکی مشهد، دهها نقطه تاریخی و زیارتی و گردشگاه می توان یافت که بسیاری از زایران و مسافران و نیز خود اهالی مشهد برای گردش و تفریح به آن نقاط سر می زنند، تا گل های بهاری را ببینند یا در کنار سایه درختان به ترانه مرغان گوش کنند و  یا با صدای آب روان  آرام بگیرند. 

گزارش مصور این صفحه گردشی است در برخی تفرجگاه های نزدیک مشهد.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

هاله حیدری

بعد از خرید و خانه تکانی قبل از عید، سفر اولین گزینه ای است که بیشتر خانواده ها در این تعطیلات انتخاب می کنند. دفاتر هواپیمایی، ترمینال های مسافربری و راه آهن از مدت ها قبل در تلاش گرفتن جا برای مسافرنشان هستند. اگر خوش شانس باشید و زودست به کار شوید ممکن است در تاریخ دلخواه بتوانید بلیط و هتل مناسبی را که می خواهید تهیه کنید. در غیر این صورت باید برنامه را با اولین جایی که برایتان باز می شود تنظیم کنید.

کشورهای اطراف ایران در این روزها پذیرای ایرانیانی هستند که می توانند به سفرهای گرانقیمت خارجی بروند.

مونا در یک شرکت خصوصی کار می کند و از کسانی است که چند سالی می شود که نوروز را در دبی می گذراند. دلیل عمده او شرکت در کنسرت هایی است که خوانندگان ایرانی برای علاقه مندانشان در دبی اجرا می کنند.

سفرهای داخلی هم در نوروز کم خرج نیست. در تعطیلات نوروز به خصوص هفته اول فروردین سفر به جزیره کیش با قیمت سفر به یکی ازکشورهای اطراف حلیج فارس برابری می کند.

جلال که از یک ماه قبل تصمیم داشته به همراه خانواده اش در نوروز به کیش برود، به دلیل بالا بودن قیمت ها از سفرش صرف نظر کرده و قرار است به جای کیش به کرمان به منزل مادر خانمش برود. می گوید:" هم خرجش کمتر است و هم بالاخره یک مسافرت رفتیم و آب و هوایی عوض می کنیم."

روزبه و دوستانش هم هر ساله یکی دو روز مانده به تحویل سال کوله پشتی هایشان را بر می دارند و با قطار مشغول سفر می شوند. چون چادر می زنند و یک کیسه خواب کارشان را راه می اندازد. مشکلی هم برای هتل و محل اقامت ندارند. آنها قرار است امسال به کویر بین یزد و اصفهان بروند. او عاشق این سفرهاست و می گوید:" حتی اگر سه روز هم تعطیل باشد و هیچ کدام از دوستانم هم نتوانند همراهی ام کنند باز من به جایی می روم." روزبه سالی یک بار به سفر تفریحی خارج از ایران می رود و بقیه سال را در خود ایران می گردد. برای تعطیلات اول فروردین بیشتر جاهایی را انتخاب می کند که زیاد شلوغ نباشد.

شهرهای بزرگ ایران هرسال میزبان مسافران نوروزی هستند. به طوری که علاوه بر هتل ها و مهمانسراها، پارک ها هم مملو از جمعیت می شود. شمال ایران هم یکی از آن مناطقی است که نیمی از تهرانی ها تعطیلات نوروز را در آنجا می گذرانند.

البته بعضی هم دوست دارند نوروز را در شهر خودشان باشند و به دیدن دوستان و آشنایان و فامیل بروند. و یا در خانه استراحت کنند. علی ساکن تهران است و می گوید:" تهران با هوای تمیز و بدون آلودگی و ترافیک را با هیچ کجای دنیا عوض نمی کنم."
این گروه از کسانی که می توانند برای تعطیلات برنامه ریزی کنند از خوش شانس ها هستند.

شغل هایی هم هست که اصلاً تعطیلی ندارد مانند پرستاران، آتش نشانان ، پلیس و ... . اینان تمام مدت تعطیلات باید به صورت شیفتی کار کنند.

داریوش مهندس ساختمان است. او پروژه ای را در دست دارد که نمی تواند تعطیلش کند. حتی برای نوروز. او می گوید "کار را به جای سه شیفت به دو شیفت تقلیل می دهم ولی بیشتر نمی توانم. پروژه های زمان بندی شده همیشه باید فعال باشند."

البته عید و تعطیلاتش بیشتر به کام بچه هاست. اگر تکالیفی که مدارس هر ساله برای این تعطیلات در نظر می گیرد نبود، به هیچ گروهی به اندازه بچه ها خوش نمی گذشت.

کامران کلاس دوم راهنمایی است.  او در سه روز تکالیفش را، که به آن پیک نوروزی می گویند، انجام داده و به قول خودش شر تکالیف را کنده و تا پایان تعطیلات می تواند با خیال راحت بازی کند.

در ایران از اول تا پنجم فروردین تعطیل رسمی است. البته تا ۱۳ فروردین بیشتر کارهای اداری و دولتی تق و لق است و گرفتن مرخصی برای تمام ۱۳ روز کار زیاد سختی نیست. البته مدارس و دانشگاه ها تا ۱۳ فروردین در تعطیلات به سر می برند.
 به سفر بروند یا نروند، همه پس از این تعطیلات خودشان را آماده می کنند با سالی که در پیش دارند روبرو شوند.

در گزارش مصور از چند تن می شنویم که تعطیلات خود را چگونه می گذرانند.

شما هم از تجربه خودتان برای ما بگویید. اگر عکس و خاطره دارید برای ما بفرستید.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب

هاله حیدری

می گویند در زمان تحویل سال بهتر است همه چیز نو باشد. شگون دارد که رخت و لباس نو به تن داشته باشیم. شاید احساس خوشایندی که با خرید لوازم نو برای خود و یا خانه در دلمان ایجاد می شود، دلیل این باشد که حتا اگر دستمان تنگ بود، باز هم برای خرید به کوچه و بازار برویم.

در ماه پایانی سال بیشتر مردم مشغول خرید هستند و هر چه به آخر سال نزدیکتر می شویم، هیجان و سرعت کار افزایش می یابد.  کسبه بازار تا آنجا که ممکن است، تلاش می کنند تمام اجناس را در همین شلوغی های شب عید به فروش برسانند. مردم هم احتیاح دارند و دیگر به سخت گیری بقیه سال نیستند. موضوع اصلی خرید کردن است، از یک روسری ساده گرفته تا مبلمان منزل.

دوستی در این باره می گوید : "در روزهای آخر سال وقتی به مردمی که با عجله مشغول خرید هستند نگاه می کنم، فکر می کنم الان خبر دادند که قرار است کره زمین از بین برود و باید تا می توانیم خرید کنیم."

محله تجریش در شمال تهران حد فاصل سرپل تجریش و میدان قدس هر ساله در سه روز آخر سال میزبان دستفروشان است . فروشندگان تتمه کالاهایشان را به دستفروش ها می دهند که با سود کمتر در گوشه خیابان به فروش برسد.

علی سه سال است که شب عید برای دستفروشی به تجریش می آید. او می گوید: "از دوستم که در خیابان شوش بلور و چینی می فروشد، جنس به قیمت خرید می گیرم و در اینجا با سود کمتر از مغازه می فروشم. بعد هم سود را با دوستم نصف می کنم."
او از درآمدی که به دست می آورد، راضی است. می گوید: "هم مردم استفاده می کنند و جنس را ارزان تر می خرند و  هم من استفاده می کنم، بدون اینکه مغازه داشته باشم."

همین درآمد اندک مقداری از هزینه های علی و دیگر دستفروشان را پرداخت می کند.
ماجرا به همین جا ختم نمی شود. خانم جوانی سین های هفت سین و تخم مرغ های رنگی را در سبد چیده و به مشتری ها می دهد. او این کار را برای کمک خرجی انجام می دهد و می گوید، کار دست خودش است.

گلفروش ها هم که دیگر غوغا می کنند. تمام خیابان پر می شود از عطر گل شب بو. سبزه در شکل های مختلف، ماهی قرمز، لاک پشت برای بازی بچه ها و شاخه های بید مشک از چیزهایی هستند که آنها در کنار گل ها به فروش می رسانند. هر چه به زمان تحویل سال نزدیکتر شویم، قیمت گل ها و ماهی های روی دست مانده آنها کاهش پیدا می کند.

در این سه روز پایانی هم از مامورین سد معابر شهرداری و سخت گیری های پلیس راهنمایی و رانندگی خبری نیست. دستفروش ها با خیال آسوده مشغول پهن کردن بساطشان هستند و با شیرین زبانی تلاش می کنند توجه خریداران را به طرف خودشان جلب کنند.

پسران جوان که روسری به سر کرده اند و یا کلاه گیس بر سر دارند، توجه همگان را به خود جلب می کنند. و ممکن است از هر ده نفر که به آنها نگاه می کند،  یکی خریدار جنسشان باشد و همین کافیست.

به راستی تجریش در سه روز پایانی سال تبدیل به بازار پر رونقی برای دستفروشان می گردد.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
حسین داودی

با فرارسیدن ایام نوروزهمه جا رنگ و بوی رفتن به پیشواز از بهار را به خود می گیرد. شهرداری ها در حال پاک سازی و بهسازی خیابان ها و اماکن عمومی اند و چهره شهرها دگرگون می شود.

بازار ماهی و سبزه فروش های سفره هفت سین داغ، خیابان ها شلوغ و پیاده روها پر ازدحام است. همه برای خرید عید و تدارکات نوروزی باید ساعت ها در ترافیک و شلوغی جمعیتی که به بازارها و نمایشگاه های نوروزی سرازیر گشته اند سپری نمایند.

اما شهر مشهد، مثل همه شهرها نیست. گذشته از حال و هوای مردم شهر، دستگاه های خدمات رسانی خود را آماده پذیرایی از جمعیتی میلیونی می کنند که هر ساله در ایام نوروز به این شهر می آیند تا لحظه های تحویل سال را در حرم امام رضا باشند.

این هجوم میلیونی به سوی مشهد را بسیاری از مسافران و زائرانی حس می کنند که  هنگام مراجعه به مراکز فروش بلیط با کلماتی چون نداریم، تمام شده، پیش فروش شده و یا ظرفیت تکمیل است و غیره مواجه می شوند.

شهر مشهد در کنار جاذبه های زیارتی، بویژه حرم امام رضا (ع)،  دارای  مراکز سیاحتی متعدد، اماکن دیدنی دیگر هم هست و همواره در طول سال پذیرای مسافرانی از تمامی نقاط ایران است، که می گویند: " آقا طلبیده است".

اما ایام نوروز شهر مشهد از ویژگی خاصی برخوردار است، که اوج مسافر یا به قول مشهدی ها "زوار" می باشد.

مشهد دومین کلان شهر مذهبی جهان است که با وجود خیل عظیم مسافرانش در طول سال تاکنون از وجود قطار شهری بی بهره بوده است و مردم آن امیدوارند که در آینده نزدیک شاهد راه اندازی مترو (قطار شهری) شهرشان باشند. 

وجود بافت قدیم در مرکز شهر و اطراف حرم امام رضا که هسته مرکزی تجمع مسافرین در طول سال می باشد، باعث گردیده است تا با وجود تلاش مسئولین همواره در طول سال شاهد ترافیک سنگینی در اطراف حرم امام رضا باشند.

تنوع مردم، زبان ها، و چهره ها، شیوه پوشاک زائرانی که از گوشه و کنار ایران و منطقه می آیند و یا در این شهر مجاورند،  چهره ای جذاب به مشهد می دهد.

هم مهمانان و هم مردمان  شهر اکنون آماده می شوند تا فرارسیدن بهار طبیعت و عید نوروز را جشن بگیرند.

در گزارش مصور این صفحه گوشه هایی از حال و هوای مشهد را پیش از نوروز می بینید.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
بهروز غریب پور

حالا هم همین جور است. چه درست، چه نادرست، اغلب ما از شنیدن لهجه خارجیانی که به زبان فارسی حرف می زنند، هم خوشحال می شویم، هم خنده مان می گیرد.

حالا برگردیم به دوره صفویه، زندیه، قاجاریه و ببینیم، آیا فارسی حرف زدن غلام ها و کنیزها و برده هایی که برای خدمت در خانه اعیان و اشراف به کار می گرفتند، شنونده را از خنده بیهوش نمی کرده است؟ بی تردید.

و اگر این غلام ها و کنیزها هندی تبار بوده باشند، میزان خنده بسیار بیشتر از همین ها می شده و در بساط تقلید و مسخره و تخت حوضی چنین موجودی تکمیل کننده یک دسته نمایش می توانسته باشد. این یک سر ماجراست:

آنها فارسی حرف می زده اند و تماشاگران می خندیده اند، اما روی دیگر ماجرا به ریشخند گرفتن کلام، معنا و آداب و اخلاق و باورهاست. غلام سیاه یا مبارک به تدریج  از این ظرفیت آگاهانه برخوردار می شود که به دلیل عدم تسلطش به زبان فارسی حق دارد که به جای "به روی چشم" بگوید "به روی چسم"، به جای آنکه بگوید سلام و علیکم، بگوید "سلام و عرعر کن" و این نادانی صوری آرام آرام به اعمال او هم سرایت کند و تخت سلطنت را به مبال تشبیه کند. رابطه زناشویی و حلال و حرام را دست بیاندازد و آنجا که قرار است راز نگه دار باشد، افشاگر راز باشد و آنجا که باید افشا کند، حق و حسابی بگیرد و کتمان کند. مبارک در طول تاریخ نمایش ایرانی به نماد این شعر پرمعنا بدل می شود:

رو مسخرگی پیشه کن و دلقکی آموز
تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی

اما این داد ستاندن از نوع انقلاب اجتماعی و دگرگونی عمیق رفتار و کردار نیست و به همین دلیل هم او مظهر خنداندن و شادمانی می شود. نیش زبانش برای هرکه باشد، شیرین است. چراکه به سرعت همان نوکر گوش به فرمان می شود و حتا به طور موقت هم که شده، فرمان ارباب را اطاعت می کند. ویژگی های مبارک را می توانم این طور جدا کنم:

قرار است که دیر بفهمد و با این تاخیر فهم همه چیز را به ریشخند بگیرد. قرار است که هر چیز را غلط و به گونه ای خلاف منظور ارباب یا شاه انجام دهد، تا سرانجامی که مبارک مد نظر دارد، حاصل شود.

قرار است که اندازه نگه دارد و تا آنجا پیش برود که به رغم افشاگری ها و دست رو کردن هایش جایگاه ها تغییر نکند و به مرز تلخکامی نرسد.

عجیب این است که چنین شخصیتی در تمتـّم نمایش های کمیک عامیانه و مردمی جهان وجود دارد. مبارک همان کاری را می کند که آرلکینو (آشناترین شخصیت ِابله درکمدی یا دلقکی با لباس چهل تکه) باید بکند.

زندگی بشر در یک تشریک مساعی اعلام نشده قرار دارد که یکی باید باشد که این نظم و قرار و اخلاق روزمره را به هم بریزد، تا همه برای لحظاتی که نمایش در جریان است، به خودشان، رفتارشان، کردارشان و در یک کلام زندگی روزمره شان بخندند و این بار امانت بر دوش مبارک یا غلام سیاهی است که نام غم و تنهایی را دارد.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
Home | About us | Contact us
Copyright © 2025 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.