۰۷ اگوست ۲۰۰۷ - ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
عکس گاهی مى تواند به اندازه چندين مقاله آگاهى بدهد و عکس های قدیمی مى توانند گذشته ها را در برابر چشمان ما زنده کنند. جنبش مشروطه نخستین تحول مهم در تاریخ ایران است که پس از اختراع دوربین اتفاق افتاده و تصویرهایی بسیار گویا از حوادث و رهبران آن بجا مانده است.
در میان کتابهایی که وقایع مشروطه را پشت سر هم ثبت کرده 'روزشمار تاريخ ايران، از مشروطه تا انقلاب اسلامى' است که به خاطر مجموعه وسيع عکس هاى تاريخى که در آن جمع آورى شده و به دوهزار قطعه مى رسد حائز اهميت است.
'روزشمار تاريخ ايران' تأليف دکتر باقر عاقلى است که تا به حال بيش از بيست بار تجديد چاپ شده و از کتاب هاى مرجع در روزشمار وقايع صد ساله اخير در ايران است.
دکتر باقرعاقلى در فروردين سال ١٣٠٨ شمسى در شهر قزوين متولد شد. وی پس از سپری کردن دوره ابتدایی و دبیرستان در این شهربراى ادامه تحصیل به تهران آمد و در طى نزديک به نيم قرن دانش پژوهى مدارج مختلف تحصيلى را تا درجه دکتراى تاريخ از دانشگاه ميشيگان طى کرد.
او که کار نويسندگى اش را از اواخر دبيرستان و با نوشتن مقالات براى مطبوعات شروع کرد در طى اين مدت تأليفات متعددى شامل بيش از ٢٥ عنوان کتاب به رشته تحرير کشيده است.
نخستين کتاب او در زمينه تاريخ معاصر ايران 'ذکاء الملک فروغی و شهریور۱۳۲۰' بود. و از ميان تأليفات ديگر او کتاب هاى 'داور وزیر عدلیه' ، 'نخست وزیران ایران'، 'میرزا احمد خان قوام السلطنه در دوران قاجار و پهلوی'، 'خاندان های حکومت گر در ایران' ، و از همه مشهورتر 'روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی' را مى توان نام برد که پیوسته در کنار دست محققان و دوستداران تاریخ است.
دکتر عاقلى تاريخ نگارى هايش را اکثرا همراه با مجموعه هاى نفيسى از عکس هاى تاريخى منتشر مى کند. ديدن اين عکس ها گاهى در بيان اوضاع تاريخى به اندازه خواندن مقاله و کتاب آگاهى دهنده است.
شوکا صحرائى در گزارش مصورى که در اين صفحه آمده روايت و توضيح آقاى عاقلى در باره چند عکس از دوران مشروطه را فراهم کرده که هم جذاب است و هم آگاهى دهنده.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۰۶ اگوست ۲۰۰۷ - ۱۵ مرداد ۱۳۸۶
جلوه هایی از مشروطه
آغاز یک صد و دومین سال انقلاب مشروطه، بهانه ای است تا جدید آنلاین گزارش هایی را در باره جلوه هایی از مشروطه و بویژه تاثیر مشروطه بر زندگی و مطبوعات منتشر کند.
در میان برخی از گزارش های مصوری که در روزهای آینده خواهید دید، عکس هایی هم هست که شاید تا کنون ندیده باشید. امروز مقدمه ای داریم در باره مطبوعات و مشروطیت. در روزهای آینده جلوه هایی ديگر از انقلاب مشروطه را خواهيم ديد.
مطبوعات و مشروطیت
سیروس علی نژاد
وقتی از مطبوعات دورۀ مشروطه سخن به میان می آید، هم به یاد مطبوعات پیش از انقلاب مشروطه می افتیم و هم به یاد مطبوعات بعد از انقلاب مشروطه. در واقع نخست، تأثیر مطبوعات در وقوع انقلاب مشروطه از خاطر می گذرد و سپس تأثیر انقلاب مشروطه بر مطبوعات.
تأثیر مطبوعات بویژه آن دسته از مطبوعاتی که در خارج از کشور منتشر می شدند مانند قانون، اختر، حبل المتین، ثریا، پرورش، عروة الوثقی و ... بر بیداری ایرانیان و ایجاد نهضت مشروطیت انکار ناپذیر است.
پس از جنگ های ایران و روس ایرانیان با آزادی های موجود در اروپا آشنا شده بودند و این آشنایی بویژه در دورۀ ناصرالدین شاه شدت گرفته بود. اما از آزادی های اجتماعی از جمله آزادی بیان و مطبوعات در ایران خبری نبود.
روزنامه های دولتی به مثابه دستگاه تبلیغات شاه و دولت عمل می کردند و روزنامه های ملی اجازه انتشار نمی یافتند. بدین جهت بسیاری از روشنفکران ایرانی راهی دیارهای دیگر، از هند و مصر و عثمانی گرفته تا لندن، شدند و به انتشار روزنامه هایی دست زدند که کم و بیش و از راه های غیر مجاز وارد کشور می شد و به منور کردن افکار می پرداخت.
می گویند این نوع مطبوعات پنج شش برابر روزنامه هایی که در داخل کشور به صورت رسمی و دولتی انتشار می یافت، تیراژ داشت. اما گذشته از تیراژ که عدد درست و دقیقی از آنها در دست نیست، آشکار است که این نوع مطبوعات که حکم شبنامه را یافته بود، دست به دست می گشت و بسیار خوانده می شد.
تأثیر همین مطبوعات بود که سرانجام در کنار فعالیت روشنفکران و روحانیون به نهضت مشروطیت دامن زد و به صدور فرمان مشروطیت منجر شد.
اما تأثیر انقلاب بر مطبوعات شاید از این حدود فراتر است. انقلاب مشروطه، نظارت وزارت انطباعات بر مطبوعات را از میان برداشت و سبب شد روزنامه های آزادی به وجود آیند که فارغ از نظارت دولتی به نشر اخبار و گزارش ها و افکار بپردازند.
نخستین روزنامه ای که آزاد از نظارت دولتی انتشار یافت روزنامۀ مجلس بود. پس از آن، چنان که در چنین مواقعی اتفاق می افتد، گروه کثیری به انتشار روزنامه روی آوردند. شمار روزنامه های منتشر شده در یک سال اول انقلاب، یعنی در طول سال ۱۳۲۵ قمری را ۸۴ نوشته اند و گفته می شود که در فاصلۀ صدور فرمان مشروطیت تا زمان کودتای محمد علی شاه که بیست و سه ماه طول کشید، حدود ۳۵۰ روزنامه و نشریه ( بنا به فهرست ادوارد براون ۳۷۱ روزنامه و نشریه ) شروع به کار کردند. یعنی در واقع هر دو سه روز یک عنوان روزنامه یا نشریه تازه پا به عرصه مطبوعات می نهاد.
اما آزادی بی حد و حصری که پس از صدور فرمان مشروطیت در عرصه مطبوعات پدی
د آمد، ضربات سنگینی به مجلس زد و دردسرهایی برای نمایندگان مجلس فراهم آورد. هرج و مرج پدید آمده سبب شد که روزنامه ها حتا از نوشتن ناسزا و فحش به پادشاه و درباریان خودداری نکنند و این در شرایط آن روز ممکلت خطرناک بود و موجب واکنش های سخت آنان می شد.
رییس التجار، یکی از نمایندگان، ناگزیر به فغان آمد که « جراید حواسی برای ما نمی گذارند. اینطور که می نویسند اسباب زحمت خواهند شد. اگر توقیف شود مخالف مقصود است، اگر توقیف نشود ...»
تذکار آقا سید حسین (نمایندۀ دیگر) جدی تر بود: « روزنامه نویس دو قسم است. بعضی روزنامه نویس ها هستند که واقع روزنامه نویسند و با علم و اطلاع هستند و خوب هم می نویسند و یک قسم روزنامه نویس است که این کار را کسب خود قرار داده ... به این و آن بد می نویسند.»
شیخ حسین (یکی دیگر از نمایندگان) اخطار کرد « اگر به این ترتیب که روزنامه ها به وزیر و غیر وزیر هرچه می خواهند بنویسند جلوگیری نکنیم به دولت و ملت خیانت کرده ایم... در حقیقت چند نفر از آنها به واسطه همین بد نوشتن صاحب ثروت شده اند.»
طرز عمل روزنامه ها نظام مشروطه را با خطر مواجه کرده بود. امیر بهادر را که شخص با نفوذی بود بی شرف می خواندند و به ابن سعد تشبیه می کردند. روزنامه روح القدس پا را فراتر گذاشته خواستار خلع شاه از سلطنت شده بود و نوشته بود که این عضو فاسد را باید برید تا باقی مانده اعضا ایمن گردد.
دیگر روزنامه ها هم از نسبت های برخورنده و تحریک آمیز به این و آن از جمله به روس و قزاق خودداری نمی کردند. قزاقان را کسانی معرفی می کردند که « در میان رختخواب فواحش روس تخم گیری کرده و از نطفه های سر راه تربیت شده اند.»
چنین رویکردی اگرچه واکنش قرن ها سکوت در برابر استبداد حاکم بود اما، برخلاف آن که مردمان و مخاطبان مطبوعات را خوش می آمد، تأثیر مثبتی بر اوضاع نداشت. سرانجام هم با کودتای محمد علیشاه و به توپ بستن مجلس طومار این مطبوعات در نوردیده شد و دوره آزادی مطبوعات سرآمد.
اما گذشته از این که انقلاب مشروطه سبب افزایش شمار روزنامه ها در دوره اول مشروطیت شد، تأثیر اساسی انقلاب مشروطه بر زبان و ادبیاتی بود که در مطبوعات رواج داشت.
پیش از انقلاب مشروطه زبان مطبوعات سنگین و با انشای غیرقابل فهم بود که شاید به کار روشنفکران می آمد، اما برای توده مردم نا آشنا بود. تأثیر اساسی انقلاب مشروطه بر مطبوعات این بود که زبان مطبوعات را به زبان عامه مردم نزدیک کرد و نثر ساده ای در زبان فارسی پدید آورد. در واقع نثری که امروز در ادبیات فارسی به کار می رود ادامه همان زبانی است که انقلاب مشروطه در نثر روزنامه ها و نشریات پدید آورد.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۳۱ مارس ۲۰۲۰ - ۱۲ فروردین ۱۳۹۹
کيومرث درم بخش مستند ساز ايرانی در تاريخ ۴ دی ۱۳۲۴ مصادف با ۲۵ دسامبر ۱۹۴۵ درست در پايان جنگ جهانی دوم به دنيا آمد.
آشنائى او با فيلم هاى مستند از کودکى و در دبستان سن لوئى تهران آغاز شد. در همان سال ها با نام شخصيت هائی مانند صادق هدايت و نيما يوشيج، که آنها نيز مانند وی در همين مدرسه تحصيل کرده بودند، آشنا شد و همين آشنائی باعث شد که بعدها وی فيلم بوف کور صادق هدايت با بازيگری پرويز فنی زاده و فيلم فضاها و طبيعت، بر اساس شعری از نيما يوشيج، را تهيه کند.
درم بخش عکاسی را از ۹ سالگی شروع کرد و در سن ۱۳ سالگی عکاس حرفه ای شد و با مجلات سپيد و سياه، زن روز، روشنفکر، ترقی، آسيای جوان و صبح امروز همکاری می کرد.
معمولا نيمی از روز را در مدرسه سن لوئی تحصيل و مابقی را به کار روزنامه نگارى اختصاص می داد. اين تجربه او را با تصوير و قاب بندی و نور پردازی و ترکيب رنگ آشنا کرد.
درم بخش بعد از گرفتن ديپلم به فرانسه رفت و در مدرسه سينمائی وژيرار مشغول به تحصيل شد و پس از اتمام تحصيلات به ايران بازگشت.
کار مستند سازی را با فيلم ساربانان کوير آغاز کرد و تا به امروز در طى ۳۵ سال کار سينمائى اش بيش از ۱۰۰ فيلم مستند تهيه و کارگردانی کرده است.
خود او درباره فيلم هايش می گويد : من در طول ۳۵ سال مستند سازی ۵ شاخه فيلم سازی در زمينه مستند را دنبال کرده ام.
يک بخش شامل مردم شناسی است که علاقه بسيار زيادی به آن دارم و اقوام ايرانی را در بر مى گيرد.
بخش ديگر در ارتباط با اديان است که چگونه اديان مختلف توانسته اند در کنار هم در يک کشور و در طی هزاران سال با تعامل دوستی و صلح زندگی کنند.
در بخش ديگر به زير زمين پرداختم. حدود يک سال و نيم زير زمين زندگی کردم و نتيجه آن فيلمی از کار کارگران در معدن فيروزه نيشابور و همچنين کار و تلاش و زندگی کارگران در معدن ذغال سنگ زيرآب ساری بود.
يکی از شاخه هائی که بخش قابل توجهی از کارهای من را شامل مى شود محيط زيست است که البته علاقه شخصی من به اين بخش بسيار زياد است.
بخش ديگری نيز در ارتباط با ميراث فرهنگی ايران است. فيلم « قلبم، بَم » از اين قبيل است.
در اين فيلم دوربين را دستم گرفتم و در قلعه دويدم، صدای قلبم را در فيلم می شنويد. ٦ ماه بعد اين بنای ۲۲۰۰ ساله فرو ريخت، مقبره کوروش که مانند يک زيگورات است ، رازهای پل خواجو و يا چهار فيلمی که رازهای تخت جمشيد را برملا مى کند و فيلم های بسيار ديگری که در مجموع، صد فيلم مرا تشکيل می دهند.
به پاس ۳۵ سال تلاش بی وقفه اين هنرمند در عرصه سينما در روزهای ۲۰ و ۲۱ خرداد ماه مراسمی تحت عنوان "صد فيلم از کيومرث درم بخش به پاس ۳۵ سال مستند سازی" در خانه هنرمندان ايران در تهران برگزار و از وی تجليل بعمل می آيد که در اين برنامه مجموعه اى از فيلم های او از جمله "جَرَس"، "بوف کور"، "سنگ افراشت ها"، "باغ های مقدس سنگی" ،"سنگ نگاره های جادوئی"، "انسان و شبان"، "WARNING " و" کسوف" به نمايش در می آيند.
در گزارش مصورى که شوکا صحرائى فراهم کرده کيومرث درم بخش از خودش و کارهايش مى گويد.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۱۹ آوریل ۲۰۰۷ - ۳۰ فروردین ۱۳۸۶
هر تهرانی ای که به کارهای هنری یا لوازم قدیمی علاقه داشته باشد، گذرش چند باری به جمعه بازار چهارراه استانبول که در پارکینگ طبقاتی پروانه برپا می شود افتاده است. پارکینگی که جمعه ها تردد اتومبیل ها بسیار کمتر از آدم هاست.
از شیر مرغ تا جان آدمیزاد
از چهارراه استانبول چند قدمى به سمت بهارستان بروید، پاركينگ و ازدحام اتومبیل ها و آدم ها خودنمایی می کند. پاركينگ شبيه يك نمايشگاه بزرگ است كه در آن از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا می شود. فقط کافی است حوصله داشته باشید و از هر بساطی که روی زمین پهن شده به سادگی عبور نکنید. خریداران و فروشندگانی از هر ملیت و نژادی در آنجا پیدا می شوند. بیشتر توریست هایی که به تهران می آیند سری هم به این بازار می زنند. در بین فروشندگان هم از قومیت های مختلف ایران ترک، کرد، ترکمن، جنوبی گرفته تا افغان، قفقازی، پاکستانی و غیره یافت می شود.
البته خیلی از فروشندگان این بازار عتیقه فروش ها و مغازه داران ناصرخسرو هستند که جمعه ها را از دست نمی دهند و جنس هایشان را برای فروش به اینجا می کشانند. بعضی از خریدارها که هر جمعه اینجا پرسه می زنند مجموعه داران صفحه، رادیو، گرامافون، عکس های قدیمی، انگشتر، تمبر و چیزهای دیگر هستند که به امید پیدا کردن شیئی قيمتى به اینجا می آیند.
طبقه اول بیشتر ظروف، تمبر، کتاب و صفحه های قدیمی است. طبقه دوم فرش، میز، صندلی های لهستانی و ظروف مسی. طبقه سوم پارچه و لباس های هندی، افغانی و ترکمنی كه فروشندگانشان غالبا از راه های دوری به اینجا می آیند.
کریم پیلتن که در بندر ترکمن زندگی می کند ماهی یک بار به ترکمنستان می رود و از آنجا لباس های سنتی و قدیمی ترکمن ها را برای فروش به جمعه بازار تهران می آورد. او هر پنجشنبه از بندر ترکمن راهی تهران می شود و جمعه شب باز می گردد.
بيشتر لباس ها و روسرى ها رنگ هاى شاد دارند. قرمز، زرد، نارنجى. اکثرا راهروهاى اين طبقه تقريباً شلوغ تر هستند و هجوم رنگ ها آدم را غافلگير مى كند.
طبقه بعدی بیشتر صنایع دستی، گلیم و فرش هایی است که عمر زیادی ندارد و توسط هنرمندان جوان ساخته شده است. در این طبقه چشمتان به صندوقچه ها و سبدهای چینی و لباس های دیگر کشورهای آسیای شرقی هم می خورد. حتى جمعه بازار هم نتوانسته از تولیدات آنها در امان باشد.
اگر جيب آدم پر از پول باشد، حتى اگر قصد خريد هم نداشته باشد، خواه ناخواه چيزى يا چيزهايى براى خريدن در جمعه بازار پيدا مى كند. در هر صورت در جمعه بازار بايد حواس جمعى داشت و چانه زنى را نيز فراموش نكرد. چون فروشندگان اكثرا قیمت های گزافى می گویند كه بعدا با کمی تخفیف آن را به مشترى بفروشند.
جمعه بازار از ساعت ٩ صبح تا ٥ بعد از طهر فعال است. کباب کوبیده با نان و دیزی که بویش همه پارکینگ را برداشته هم به عنوان غذا در رستوران موقت طبقه دوم برای خریدارانی که می خواهند جمعه را با یک غذای ایرانی بگذرانند، آماده است.
مشتری هایی شبیه اجناس
مشترى هاى جمعه بازار هم مثل اجناس اين نمايشگاه عجيب و غريب، متنوع و متفاوت هستند. همه جور آدمى را در آنجا مى توان ديد. با لباس های قديمی یا قومى و با زیورآلات و انگشترهای قدیمی و عجیب و غریب. ديدن بعضى از چهره ها در جمعه بازار به اندازه ديدن اجناس مى تواند جالب باشد. اگر كمى دقيق باشید، ممكن است به بعضى چهره هاى آشنا هم بر بخوريد. از جمله خيلى از هنرمندان، هنرپيشه ها، کارگردان های تئاتر و سینما.
جمعه بازار يكى از پاتوق هاى اساسى اهل هنر است. چه به عنوان فروشنده و چه به عنوان خريدار. سپهر، يكى از فارغ التحصيلان دانشكده هنرهاى زيباست. او طراحى صنعتى خوانده و كار هايش را براى فروش آورده. قاب های چوبی و وسایل تزئینی. علاوه بر فروشنده هاى دانشجوى هنر يا فارغ التحصيل رشته هاى مختلف هنرى، تعداد زيادى از بازديد كننده ها هم دانشجو يا فارغ التحصيل اين رشته ها هستند. بيشتر آنها بچه هاى معمارى، عكاسى يا طراحى صنعتى هستند.
بعضی از فروشنده ها زندگی و داستان های جالبی دارند. یکی از آنها از فروشندگان ناصرخسرو است با یک کلاه گیس طلایی و یک کلاه قدیمی و لباس هایی عجیب. بعضی ها پیر مردهایی هستند که هنوز فکر می کنند نان دانه ای یک تومان است. بعضی از آنها اجناسی دارند که نمی فروشند حتی به بالاترین قیمت اما آنها را هر هفته تا اینجا می آورند.
یکی از فروشنده هاى جمعه بازار علی آقاست. ناشری که سال ها پیش کتاب هاى زیادی منتشر کرده است. اما از بد روزگار بعد از آن ناچار به پرتقال و هندوانه فروشی شده است. حالا هم سر از جمعه بازار در آورده است. او حالا به جای چاپ کتاب، مجسمه و ظرف های برنزی می سازد و هر جمعه آنها را به همراه اشیاء دیگری که در مغازه دارد به جمعه بازار می آورد.
شهاب آزاده با على آقا گفتگوئى كرده كه همراه با مجموعه اى از عكس ها در گزارش مصور اين صفحه مى توانيد ببينيد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۱۳ آوریل ۲۰۰۷ - ۲۴ فروردین ۱۳۸۶
امروزه در همه جاى جهان نان هاى ماشينى به خاطر توليد وسيع تر و ارزان تر و دوام بيشترى كه دارند پر مشترى هستند. اما انواع اين نان ها هرچند به تقليد و با استفاده از همان مواد اوليه نان سنتى طبخ مى شوند از نظر كيفى با نان هاى تنورى دستپخت شاطرهاى پرتجربه قابل مقايسه نيستند.
در جوامعى مثل ايران، افغانستان يا تاجيكستان كه اكثرا نان بخش اصلى و غير قابل تغيير سفره شان است كيفيت و تازگى اين نان از اهميت زيادى برخوردار است تا جائى كه در بسيارى از شهرهاى كوچك و روستاها هنوز پختن نان روزانه بخشى از تدارك غذاست.
امروز حتى در كشورهاى غربى هم كه مردم بيشتر با خوردن نان هاى ماشينى خو داشته اند توليد و مصرف نان هاى تازه متداول شده و در شهرهاى بزرگ هر روز بر تعداد نانوائى هاى كوچك محلى افزوده مى شود.
دو گزارش تصويرى كه در اين صفحه مى بينيد يكى به آداب پختن نان سنگك و محبوبيت آن در بين ايرانى ها و ديگرى به نان هاى سنتى در تاجيكستان پرداخته است. اين گزارش ها را مديا مصور در ايران و پروانه فيروز در تاجيكستان فراهم كرده اند.
متن زير هم يك بررسى مختصر در باره نان هاى نقش دار تاجيكى است.
نان های نقش دار تاجيکی
پروانه فيروز
نان در فرهنگ خانوادگی تاجيکان از ارج و حرمت ويژه ای برخوردار است و جزء مقدسات عرفی است. از اين جاست که تا نوزادی به دنيا می آيد، پاره ای نان را زير بالين وی درون گهواره می گذارند. يا مهمانی که از راه می رسد، در فرودگاه با نان و نمک استقبال می شود، به گونه ای که چندين نان با اندازه های مختلف روی هم خوابيده است و کوچک ترين آن بر فراز هرم است که رويش يک مشت نمک دارد. تکليف مهمان اين است که يک پاره نان را به نمک بزند و بخورد. اين هرم نان را می توان در سفره های نوروزی تاجيک ها هم ديد که جزو لوازم سفره های نوروزی است.
شايد همين احترام ويژه باعث شده است که تاجيک ها به نحوه پختن نان هم توجهی خاص مبذول می کنند و هنر نانوايی در ميان تاجيک ها شگرد های پيچيده و متفاوتی دارد. هر خانواده از شيوه اى خاص در نان پزی استفاده مى كند و می توان گفت در هر خانواده تاجيک در اين زمينه هنرمندانی چيره دست وجود دارند. اما اين حقيقت مانع موجوديت حرفه خاص نان پزی يا نانوايی نمی شود.
نان تاجيکی با انواع مختلفی که دارد، در سراسر کشور های آسيای ميانه و حتا بيرون از آن محبوب است. دليل اين محبوبيت اصول و شيوه های خاص پختن نان است. تاجيک ها ترجيح می دهند نان را بر فراز آتش تنور های دست ساز کلالگران (سفالگران) بپزند.
تحولات اجتماعی اخير باعث شده که تعداد هر چه بيشتر مردم به تاون (فر) های برقی رو آورند. اما نانوايی ها همچنان تنور های سنتی خود را حفظ کرده اند و می گويند که بدون آن تنور نان تاجيکی هم آن نانی نيست که بايد باشد.
يک کلالگر (سفالگر) تاجيک می گويد که تنورهايش بيشتر از هر فرآورده ديگرش خريدار دارد چون در واقع، شيوه های سنتی خاص نانوايی تاجيکی را می توان تنها در همين تنور ها به کار برد. همين تنورهاست که نان روزانه بيش از هشتاد درصد مردم تاجيکستان را تامين می کند، يعنی نان تاجيکی محبوب تر از نان های قرصی و مستطيل روسی است.
در نان تاجيکی رنگ هم نقش عمده ای دارد: ميزان سرخی روی نان بيانگر کيفيت آن است، هر چه سرخ تر، بهتر. نانواهای تاجيک می گويند که نحوه آميختن شير و روغن ميزان سرخی نان را تعيين می کند.
نان تاجيکی را می توان بنا به مناطق مختلف تاجيک نشين نيز دسته بندی کرد. نان های معمولی روغنی که در اکثر نانوايی ها تهيه می شود، معروف به فطير است. در اين ميان فطير سمرقندی از ساير فطير ها متمايز است و وجه تمايز آن گياه سياهدانه و زيره و بزرک است که روی آن می پاشند و می مالند.
گروه ديگر نان پزها برای افزودن بر مزه آن روی نان دانه های گردو را هم خرد می کنند. از لحاظ حجم نان های مسچاهی (در شمال تاجيکستان) بزرگتر از ساير نان های تاجيکی اند و به گفته نانواهای مسچاهی، برای تهيه يک نان مسچاهی حدود ده کيلو آرد مصرف می شود. نان های تاجيکی همچنين شامل انواع کلوچه، شيرمال، چپّاتی، بازاری، پيازی، جزّگی و غيره می شود که هر کدام از شگرد ويژه تهيه و در نتيجه، طعمی خاص برخوردار اند.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۱۸ آوریل ۲۰۰۷ - ۲۹ فروردین ۱۳۸۶
شهر امروزی مشهد، شهری است در حال گسترش و تغییر و زاییده دگرگونی هایی که قاجارها وبخصوص پهلوی ها آغاز کردند و جمهوری اسلامی به صورت گسترده ای آن را ادامه می دهد.
در زمان رضا شاه با كشيده شدن فلکه بر گرد حرم امام رضا و خيابان هاى جديد و کم شدن کوچه های مارپیچ و دراز؛ شکل سنتی شهر اندکی تغییر کرد. پیش از آن مشهد مانند دیگر شهرهای تاریخی ایران متشکل از لایه هایی بود که با گذشت زمان بر گرداگرد ناحیه مرکزی شهر ایجاد شده بود و به این ترتیب بر وسعت شهر تا اندازه ای افزوده بود.
روند جدید در زمان رضاشاه بین سال های ١٣١٠ تا ١٣٢٠ با تأسيس بيمارستان شاه رضا (اکنون امام رضا)، كارخانه قند آبكوه، دانشكده پزشكى و نیز نصب اولین كارخانه برق در خیابان طبرسی سرعت قابل توجهی یافت.
اندکی بعد ورود ماشين تا حد زیادی چهره شهر را دگر گون کرد و در سال ١٣١٨ با ورود دو دستگاه اتوبوس شهری، اولین شبکه حمل و نقل مدرن مشهد ایجاد شد. در اولین سرشماری عمومی که در همان سال انجام شد، جمعیت مشهد در وسعت ١٦ کیلومتری شهر، بالغ بر ٧٦ هزار نفر اعلام شد.
با اشغال ایران توسط نیروهای متفقین در شهریور ١٣٢٠ موجی از ناامنی روستاهای اطراف مشهد را فرا گرفت که باعث هجوم مردم از روستاهای اطراف به این شهر شد.
این هجوم با یک دوره قحطی ناشی ازکم آبی و خشک شدن قنات ها تشدید شد. تاسیس دانشگاه مشهد در شرایط آن روز ایران که مردم با مظاهری از تمدن جدید آشنا شده بودند، و نیز گسترش خدمات درمانی بر اهمیت شهر افزود.
در اواسط حکومت محمد رضا شاه، مشهد توسعه یافت اما توسعه ای بی رویه و نا منظم. بر این اساس در سال ١٣٤٦ یک طرح بیست و پنج ساله برای مشهد تدوین شد و فعالیت ها برای اجرای تخریب بافت های قدیمی و جایگزینی آن با سازه های مدرن آغاز شد.
در سال های ١٣٥٠ بود كه بازارهای قدیمی و مدارس اطراف حرم امام رضا به دستور دولت خراب شد. گر چه این کار بر فضای باز اطراف حرم افزود، اما حذف بازارهای شرقی با ادویه و کالاهایی که بوی و عطر خود را داشتند، چهره مشهد را به کلی دگرگون کرد و گویی ناگهان رابطه مشهد را با گذشته اش قطع کرد.
در چند سال بعد از انقلاب اسلامی در ایران، توسعه شهر مشهد در برخی موارد مطابق برنامه قبلی و در بسیاری موارد خلاف برنامه قبلی ادامه یافت. در سال های اخیر نوسازی اطراف حرم امام رضا که پرجمعیت ترین و فرسوده ترین بخش شهر را تشکیل می دهد، اصلی ترین مشکل شهر مشهد بوده است.
در سال ١٣٧١ طرح جدیدی با هدف اجرای طرح نوسازی و بازسازی بافت های شهری اطراف حرم به عنوان یک طرح بزرگ و ملی تدوین شد و به تایید رهبر ایران رسید.
این طرح در افق سال ١٤٠٠ تدوین شد و بر اساس آن قرار است تا ٢٧٠ هکتار از فضای فرسوده اطراف حرم امام رضا احیا و یا نوسازی شود. البته در این طرح مسائل دیگر شهری مانند ایجاد قطار شهری یا متروی مشهد برای حل مشکل ترافیک سنگین شهر و نیز طرح تقویت شهرک های اقماری در اطراف شهر به منظور کاستن از تراکم جمعیت و آلودگی مشهد در نظر گرفته شده است.
اگرچه از تدوین اولین طرح نوسازی شهر مشهد در زمان محمد رضا شاه ده ها سال و از طرح مشابه آن بعد از انقلاب ١٤ سال می گذرد اما هنوز صدها هکتار از فضای شهری اطراف حرم امام رضا فرسوده باقی مانده است.
بخشی از این اراضی که توسط نهادهای مربوطه خریداری شده نیز سال هاست که خالی از سکنه است. به نظر می آید که نهادهای مربوطه هنوز نتوانسته اند تصمیم بگیرند که این بخشها را به شکل سنتی و قدیمی شهر احیا و حفظ کنند و یا آنرا به بخش نوسازی شده و مدرن شهر بیفزایند.
شايد بتوان گفت که بزرگترین دگرگونی پس از انقلاب درمجموعه اطراف حرم امام رضا رخ داده و به جای بازارها و بناهای تخریب شده، ساختمان هاى زيادى ترمیم شده، چندین زیرگذر برای رفت و آمدها وتعدادی رواق و صحن جدید برای زائران ایجاد شده است.
به هر حال مشهد اکنون بزرگترین کانون مذهبی و یکی از شهرهای دیدنی ایران است و با نزدیک به سه میلون جمعیت دومین شهر ایران. مشهد کنونی به بسیاری از شهرهای اطراف خود در حال پیوسته شدن است و تفريحگاه هایی چون کوهسنگی و وکیل آباد جزئی از مشهد شده اند.
مساحت این شهر اکنون بالغ بر ٢٠٠ کیلومتر مربع است. این مساحت البته به سرعت در جهت افقی در حال بیشتر شدن است و ناحیه قدیمی، در قلب بخش های رو به گسترش و نوساز شهر، مانند نقطه ای در حال کوچکتر شدن.
نقطه ای که البته در هر نگاهی توجه زیادی را به خود جلب می کند. راه هاى ارتباطی زمینی و هوایی رفتن به مشهد را آسان کرده و هر سال میلیون ها زائر و توریست ایرانی و خارجی از این شهردیدن می کنند.
محمد پويا و افسانه داوودى در گزارش مصورى، که در بالاى اين صفحه مى توانيد بينيد، به محله هاى قديمى مشهد رفته اند و گوشه هائى از تحول اين شهر را ضبط کرده اند.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۲۵ آوریل ۲۰۰۷ - ۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
يکى از شاخصه هاى اصلى فرش مرغوب ايرانى ثبات رنگ آن است. وجود رنگ هاى هنوز زنده در قديمى ترين فرش ها و پارچه هاى ايرانى نشان دهنده دانش ايرانى ها در اين زمينه است.
پژوهشگرانى که در اين زمينه مطالعه کرده اند معتقدند رنگ هاى باثبات و درخشان بافته هاى ايرانى اعم از قالى و پارچه عموما از منابع و رنگ هاى طبيعى به دست مى آمده است.
محمد جواد نصيرى در کتاب 'فرش ايرانى' مى نويسد:
"ایرانیان برای رنگرزی پشم و ابریشم از دیر باز از گیاهان رنگ دار نظیر انار، گردو ، روناس ، اسپرک و همچنین از حشره قرمزدانه و یا از مواد طبیعی دیگری مانند خاک سرخ که از معادن استخراج می شده استفاده می کردند."
امروز اما تعداد کسانى که به اين روش کار مى کنند بسيار کاهش يافته و استفاده از انواع مواد شيميائى در کار رنگرزى متداول شده است. البته هنوز هم استفاده از رنگ هاى طبيعى در بعضى کارگاه هاى رنگرزى متداول است.
محمد جمشيدپور يکى از کسانى است که مى کوشد با استفاده از رنگ هاى طبيعى در رنگ کردن الياف نخى و ابريشمى حسن شهرت منسوجات و قالى هاى ايرانى در اين زمينه را حفظ کند.
شوکا صحرائى در گزارش مصورى که از کارگاه رنگرزى آقاى جمشيد پور فراهم کرده نحوه کار در اين کارگاه را نشان مى دهد.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۲۷ آوریل ۲۰۰۷ - ۷ اردیبهشت ۱۳۸۶
مىگويند صاحبان فوتبال يعنى انگليسى ها بودند كه براى اولين بار اين ورزش پر هيجان را وارد ايران كردند. در اوايل قرن و بين دو جنگ جهانى اول و دوم، در دوران رضاشاه اولين تيم ملى فوتبال ايران تشكيل شد و يك بار با تيم باشگاه نفتچى در باكو و بار ديگر با تيم افغانستان در كابل بازى كرد كه حاصل آن يك شكست و يك تساوى بود.
هرچند بازى فوتبال در ايران نزديک به يک قرن سابقه دارد اما شکوفائى آن به سال هاى دهه پنجاه بر مى گردد. رقابت هاى دو تيم پرسپوليس (پيروزى) و تاج (استقلال) و ايجاد دو جناح از طرفداران آنها در بين مشتاقان فوتبال اين شکوفائى را به اوج رساند.
در آن روزگار خيلى از ملى پوش هاى ايرانى با گيوه فوتبال بازى مىكردند و تنها يك نفر از آنها كه تازه از اروپا آمده بود كفش استوك دار داشت.
استادیوم آزادی
در دهه بيست خورشيدى استاديوم قديمى شهر تهران يعنى امجديه ساخته شد. اما با پذيرش ميزبانى بازيهاى آسيايى تهران ديگر اين استاديوم قديمى جوابگوى سيل مشتاقان نبود.
به همين منظور در خارج شهر و در ابتداى جاده كرج، استاديوم بزرگ و جديد صد هزار نفرى آزادى، ساخته شد. اين استاديوم رسما در سال ١٣٥٤ افتتاح شد و اولين بازى در اين استاديوم بين تيم ملى ايران و باشگاه برزيلى گره ميو بود.
شهاب آزاده در گزارش مصورى که در اين صفحه مى بينيد ماجراهاى رفتن به استاديوم آزادى و تماشاى يک بازى فوتبال را روايت مى کند.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۳۰ آوریل ۲۰۰۷ - ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
لباس پوشيدن آدم ها همه جاى دنيا به نوعى معرف طرز تفكر آنهاست اما وقتى پاى ايدئولوژى و قانونگزارى به اين عرصه كشيده مى شود هر پيچش و چرخشى در انتخاب لباس از محدوده سليقه و تشخص فردى فراتر مى رود و تعبيرهاى اخلاقى، اجتماعى و سياسى پيدا مى كند.
لباس پوشيدن و آرايش هيپى ها در سال هاى دهه شصت شاخص اعتراضى بود که در آمريکا به جنگ ويتنام شکل گرفت و بعدا در سراسر دنيا به پوشش متداول جوانانى که به چيزى معترض بودند تبديل شد.
چينى ها در سال هاى حکومت مائو مجبور به پوشيدن لباس هائى شدند که در ايران هم به لباس مائوئى معروف شد. پوشيدن اين طرح خاص لباس اگر در چين از سر اجبار بود در جاهاى ديگر دنيا، حداقل در اکثر موارد، نشانه اى از يک تمايل سياسى به تفکر چپ بود.
در ايران هم پس از مشروطه شیوه پوشیدن لباس ملی مطرح شد و در زمان رضا شاه برداشتن حجاب و دستار و گذاشتن کلاه پهلوی به سیاست دولت بدل شد. از زمان استقرار حکومت اسلامى هم نحوه پوشش شهروندان، بخصوص زن ها، از مشغوليت هاى ذهنى و در عين حال دست و پاگير دولت ها بوده است.
در بسيارى از جوامع اسلامى در تعبير و تفسیر آیات قرآن و روايت هایی که در مورد نشان دادن مو و یا دست و صورت و بدن زن ها نقل شده اختلاف نظر وجود دارد. و حتی در جاهایی هم که قوانینی وضع شده، اجرای این قوانین موضعی و بسته به سليقه مجريان است.
قوانين معطوف به پوشش مردها در اين جوامع معمولا فقط به قصد نشان دادن نوعى عدالت در مصاديق قانون است اما نه قانونگزار و نه مجريان قانون اين بخش از داستان را چندان جدى نمى گيرند.
از آن سو هم زن هائى که مبانى اين قوانين پوششى را بعضى از ديد مذهبى، بعضى از منظر سياسى و از همه بيشتر از ديد زيباشناختى قابل قبول نمى دانند به اشکال مختلفى از زير بار آن شانه خالى مى کنند.
اما براى کسانى که چادر و لباس و مانتوهاى تصويب شده اسلامى را نه در مخالفت سياسى يا مذهبى بلکه دلزده از بى رنگى و بى تنوعى آنها نمى پسندند پيدا کردن مد و پوششى که هم نشان از ذوق و سليقه شخصى آنها داشته باشد و هم اسباب درگيرى با مأمورين نشود چالشى است که طراحان زيادى را به کار کشانده است.
پريچهر رحيمى، که فارغ التحصيل رشته طراحى صحنه است و در دانشکده سينما و تئاتر دانشگاه هنر 'تاريخ لباس و طراحى لباس' تدريس مى کند سال ها در زمينه پوشش هاى قديم ايرانى ها پژوهش کرده و مجموعه اى از يافته هاى خودش را به صورت تنديس هائى با پوشش هاى ايرانى در ادوار مختلف فراهم کرده است.
نازنين معتمدى و عليرضا واصفى در دو گزارش مصور که در اين صفحه مى بينيد با خانم رحيمى در باره يافته ها و ساخته هاى او گفتگو کرده اند.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
۰۵ می ۲۰۰۷ - ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
چهارمین جشن خانه تئاتراز شنبه هشتم ارديبهشت ١٣٨٦ در خانه هنرمندان با صحبت های ایرج راد مدیرعامل خانه تئاتر آغاز گردید .
ايرج راد درقسمتی از صحبت های خود خاطر نشان کرد: پیام روز جهانی تئاتر پیام همدلی و اتحاد و برابری میان هنرمندان فعال این رشته در سراسر جهان است و این مسئله است که انستیتوی بین المللی تئاتر ( I T I ) همواره در طول سال های فعالیت خود به آن تاکید ویژه ای دارند، بنابراین ما بعنوان اعضای خانه تئاتر امیدواریم با برگزاری چنین برنامه هایی بتوانیم از کلیه هنرمندان تئاتر ایران در جهت حمایت های معنوی و مادی و صنفی نقش ایفا کنیم و بتوانیم حرکت سازنده ای را انجام دهیم و البته اثرات آن را در سال ٨٦ ببینیم.
بعد از وی سهراب سلیمی که مدیریت این دوره از جشن ها را به عهده داشت به تشریح و معرفی برنامه ها پرداخت.
به جز دو روز اول کلیه مراسم در خانه هنرمندان برگزار گردید که البته بخشی از آن که شامل تئاتر خیابانی و نمایش های بی کلام و حرکات موزون بود در فضای بیرونی و بر روی سنی که به صورت موقت بر روی حوض خانه هنرمندان آماده شده بود اجرا و بخش دیگر که شامل سخنرانی ، اجرای نمایش های کوتاه و تقدیر از هنرمندان تئاتر بود در سالن های عزت الله انتظامی و ناصری و مراسم اصلی در تالار بتهون برگزار گردید.
در راهروها نیز نمایشگاه عکس از اساتید وبزرگان تئاتر همچنین عکس کارگردانان تئاتر ایران به نمایش در آمده بود.
در طول هفته تئاتر نمایشگران خیابانی هر روز از ساعت ١٦ برای علاقه مندان نمایش اجرا می کردند. یکی از نمایش های اجرا شده به کارگردانی وحید میر یونسی نمایش 'پاها' بود که طبق برنامه قراربود فقط روز اول به نمایش گذاشته شود اما با توجه به استقبال مردم روزهای بعد هم این کار به نمایش در آمد.
حرکات آیینی شامل رقصواره هاى کردی ، چوب ، رژه وعروسی نیز هر روز توسط گروه حرکت به مدیریت خانم فرزانه کابلی به اجرا در آمد و توجه بسیاری از مردم را به خود جلب کرد.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب