امید صالحی را از بیست سال پیش و از زمان دانشگاه به یاد دارم. البته او را قبل از آن نیز میشناختم و آن زمانی بود که در جشنوارههای سینمای جوان شرکت میکرد اما حضورش در کلاسهای درس دانشگاه آزاد بصورت مستمع آزاد باعث شده بود همه دانشجویان، پسری خجالتی اما شوخطبع را بیاد داشته باشند. او بی آنکه در دانشگاه ثبت نام کرده باشد مرتبتر از هر دانشجویی در سر کلاس اساتیدی همچون زنده یاد "بهمن جلالی" و دیگران حاضر میشد و عطش خود در یادگیری را رفع میکرد. بعضا نیز بجای افراد دیگر نقش غایبین در کلاس را ایفا میکرد تا آنها نیز از بودنش در کلاسهای درس ما بینصیب نباشند.
سالها گذشت و امید تبدیل به فردی شد که گزارشهای تصویری او از بهترین روایتها برخوردار بود. او با موضوعات عکسهایش زندگی میکرد، جانبازی که زندگی نباتی او به مدت ۱۷ سال در عکسهای امید برای همگان به زیبایی به تصویر کشیده شد، عکاسی از دختری که تنفروشی میکرد تا هزینه زندگی خود و خانوادهاش را تامین کند یا به تصویر کشیدن زندگی "آیت الله امجد".
امید عکاسی مطبوعاتی را نیز در کارنامه خود دارد و روایت موضوع برایش همواره اهمیت داشته است، چه زمانی که فقط عکس میگرفت و چه اکنون که هم عکاسی میکند و هم مینویسد. او در این سالها یاد گرفته است که برای بیان نظرش تنها به چکاندن شاتر دوربین بسنده کردن کافی نیست و همین امر نشان از ورود او به عرصهای بالاتر از آنچه قبلا در آن بسر میبرد دارد.
امید عکاسی ایران، این روزها در لندن زندگی خود را برای مخاطبین به تصویر میکشد تا بتواند با آنها سخن بگوید. مهاجرت، زندگی در غربت، سختیهایش و تمامی آنچه بر او در این سالها گذشته در قالب ۸ صفحه نشریهای بنام "صدای عکس" به تازگی از امید صالحی در لندن و در تیراژ ۱۰۰ نسخه منتشر شده است که متن آنرا خود امید نوشته و در واقع سردبیر نشریه نیز خود اوست. در این باره با وی به گفتگو نشستهام که در این ویدیو میبینید و میشنوید.