با سیمین اکرامی از طریق آثارش آشنا شدم و تحت تأثیر احساساتی خاص نسبت به کارهایش، ارتباطی ریشهدار و عمیق بین ما برقرار شد؛ پس، عهدهدار این تکلیف شدهام که در این چند سطر در بارۀ آثار او اظهار نظر نمایم. پرداختن به این موضوع هم بضاعت "تشخیص" لازم دارد و هم توانایی نگارش که محدودیت من در هر دو زمینۀ کار را مشکل میسازد. چنان که گفته اند: "هنر هیچ ربطی به فعالیتهای عقلانی ندارد و اساسأ نباید در دانشگاه تدریس شود. هنر را باید عملأ از راه تمرین و تجربه آموخت. همچنان که درک موسیقی قابل یادگیری نیست. در بارۀ هنر نباید حرف زد بلکه باید عملأ با آن سر و کار داشت. دلیل لفاظی من هم این است که راه دیگری برای برقراری ارتباط وجود ندارد".
در بین هنرهای تجسمی، کار مجسمهسازی شباهت زیادی به معماری دارد؛ چه از نظر فرایند و چه محصول، تظاهر حجمی کار معمار و مجسمهساز حائز اهمیت است. چون چگونگی ترکیب یا تأثیر"اثر" بر فضای پیرامونی از ابتدا دغدغۀ ذهنی هنرمند است. در فرایند کار نیز، ایدۀ اولیه با طراحی و تمرین به پیش میرود و نهایتأ با انتخاب جنس و مصالح بر اساس برنامۀ تنظیمشده توسط هنرمند تبلور کالبدی مییابد.
فرایند کار برای سیمین متفاوت است؛ او بدون استفاده از طراحی (drawing) مستقیمأ به شکل دادن ماده (material) میپردازد. او در کار خلاقه چارهای جز کنار گذاشتن توجیهات ندارد. پذیرفته است که مجسمهسازی نیز کاری است که از مجموع تصمیمگیریهای هنری گریزی ندارد و مجبور به اتخاذ تصمیم است، اما آن قدر قوی است که میتواند بدون تکیه به چیزی تصمیم بگیرد. با نگاه کردن به قطعۀ سنگی یا تنۀ درختی "فرم" و حرکت اسیرشده در آن را حس کرده و با مهارت هر چه تمامتر اضافات حجمی را میتراشد و مجسمه میآفریند.
میل شدید به کار، راز واقعی توانایی اوست. آثار سیمین از بار حسی بسیار قوی برخوردار است که در کار هنرمندان حرفهای این بارِ حسی غالبأ تحتالشعاع مهارتهای فنی و "فرماسیون" ذهنی هنرمند قرار میگیرد. به عبارت دیگر، هنرمندان حرفهای در اثر تجربه صاحب "منطقی" میشوند، که بر اساس آن حوزههای غلط و صحیح را تمییز میدهند. این منطق در مواردی بازدارندۀ پروازهای تخیلی و غلیان احساسات هنرمند میشود. به همین سبب شاید بتوان گفت که آثار هنرمندان آماتور بار حسی بیشتری نسبت به آثار حرفهایها دارد.
سیمین اکرامی از زمرۀ هنرمندان حرفهای است که با وجود تسلط و مهارتهای فنی در تجربۀ خود بیشتر به دنبال اغنای حسی است؛ به همین دلیل میل به خلق یک اثر و هیجان حاصل از آن بر تمامی بازدارندههای منطقی غلبه میکند و نتیجتأ آثار او از بار حسی فوق العادهای برخوردار است.
من با آثار او بیشتر به اعتبار این حس ارتباط برقرار کرده و سپس به کشف ظرافتهای تکنیکی آن نائل شدهام. فکر میکنم کار هنرمند آراستن محیط برای هر چه زیباتر کردن آن است تا نسلهای آینده به آثاری که بر ایشان به ارث گذاشته شده، دچار همان هیجانی شوند که من با نگاه به نقش برجستههای تخت جمشید و یا طاق بستان میشوم.
*ایرج کلانتری، معمار مقیم تهران است.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
جمشيد