Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
قفل و پرنده

تاها بهبهانی نقاش، مجسمه ساز، طراح صحنه، کارگردان تئاتر و تلویزیون و استاد دانشگاه در سال ۱۳۲۶ در تهران به دنیا آمد. در کودکی یادگیری نقاشی را نزد پدرش آغاز کرد و در ۱۳ سالگی شاگرد ممتاز استاد علی‌اکبر نجم‌آبادی (از شاگردان استاد کمال‌الملک) شد. دوران دبیرستان را با هنرستان کمال‌الملک هم‌زمان طی کرد و سپس وارد دانشکدۀ هنرهای دراماتیک شد. پس از پایان تحصیل در رشتۀ طراحی صحنه برای تئاتر، سینما و تلویزیون در پاریس و سالزبورگ به تحقیق و پژوهش در زمینۀ کارگردانی تئاتر ماریونت پرداخت.

پس از بازگشت به ایران به تدریس در دانشکدۀ هنرهای دراماتیک پرداخت و سال‌ها مدیر بخش تئاتر ماریونت این دانشکده بود. کارگردانی بیش از ۴۵۰ برنامۀ آموزشی کوتاه و بلند‌مدت برای تلویزیون و دو نمایشنامه برای جشن هنر شیراز و همچنین طراحی صحنه برای نمایشنامه‌های بزرگی چون هملت، مکبث و باغ وحش شیشه‌ای محصول این دوره از زندگی هنرمند است.

تاها از کسانی بود که در دهۀ ۱۳۴۰ حال و هوای تازه‌ای به فضای نقاشی آن سال‌ها بخشید و با عرضۀ آثارش مکتب سوررئالیسم متافیزیک را مطرح کرد. آثار نقاشی او تحت عنوان‌های "سیری در آثار سوررئالیستی تاها"، "دنیای سوررئالیسی تاها" و "پرندگان تاها" در ۲۵ نمایشگاه فردی و جمعی در داخل و خارج کشور به نمایش درآمده‌است. او چند سال نیز عضو هیئت اجرایی کمیتۀ ملی هنرهای تجسمی ایران وابسته به یونسکو و داور چند نمایشگاه بین‌المللی بوده‌است.

بعد از نمایشگاه‌های موفق بهبهانی در سال‌های ۱۳۷۲ و ۱۳۷۳ در گالری مایۀ پاریس نمایشگاه بزرگی از آثار او تحت عنوان " سی مرغ به یاد سیمرغ " به مناسبت بزرگداشت شاعر و عارف بزرگ عطار نیشابوری در کاخ موزۀ نیاوران برپا گردید که با استقبال فوق‌العاده هنردوستان مواجه شد.

دکتر صفاءالدین جهانبانی، از مقامات پیشین رادیو و تلویزیون ایران که اکنون در آمریکا به سر می‌برد در باره کارهای تاها بهبهانی چنین نوشته است:


نخستین تجربه‌های تاها در پهنۀ سوررئالیسم با دست‌ها و آدم‌ها شروع می‌شود؛ دست‌هایی که خود نشانۀ آدم‌ها هستند. برخورد ایدئالیسم طبیعی و شاید همگانی جوانان، با واقعیت‌های تلخ اجتماعی جهانی، روی پرده‌های تاها به شکل انسان‌هایی ظاهر می‌شود مسخ شده، مثله‌شده، پای در گل، که اغلب با سر تهی و درون تهی، به تنگدستی و فقر معنوی و مادی خویش گواهند و با این که تا میان در گل و خاک فرو رفته‌اند، دست ملتمس خویش را به انتظار بیهودۀ یاری، دراز کرده‌اند. اما دست‌ها نیز بی‌عمل، بدون انگشت و خالی از حرکت...

آدم‌های تاها در این دوره چنان به گل نشسته‌اند که خود به خشت مبدل شده‌اند. چنان بی‌خبر از اطراف خویشند که فرو رفتن دیگران در منجلاب پیرامون خود را نیز نمی‌بینند و بیهوده در انتظار رویش گیاه در شوره‌زار خودساخته می‌نشینند، تا طعمۀ لاشخورها شوند. اندک اندک چرخ دنده‌های خردکنندۀ زندگی ماشینی و جوانه‌های منحوس بمب و موشک نیز به خرد کردن بیشتر استخوان‌های این انسان‌های زنده‌به‌گور می‌پردازند.

مردگان نقاب‌زده، آدم‌های به‌گورنشسته، دست‌های مصلوب، انگشت‌های بریده... همراه با فرم‌های خشن و گاهی هندسی، مکعب‌ها، کره‌ها، هرم‌ها و خطوط محکم، دژهای تسخیرناپذیر محدودیت با رنگ‌های تیره (سیاه، قهوه‌ای، قرمز تیره، جگری) و فضاهای غم‌انگیز و وهم‌آلود حاصل این دوران فکری هنرمند است که تماشاگر را خواه ناخواه، به ژرفای ذهن او هدایت می‌کند. ممکن است برخی یا بسیاری، درست نشنوند که هنرمند چه می‌گوید، اما هیچ کس نیست که صدای فریاد را نشنیده باشد. آوایی از دور می‌آید، صدای فریادی شنیده می‌شود. کسی کمک می‌خواهد؟ کسی درد می‌کشد؟ کسی زنهار می‌دهد؟ آنها که درد آشناتر هستند، صداها را بهتر در می‌یابند.

کم کم آن رستاخیز مورد انتظار، اگر نه در عالم واقعیت، در ذهن نقاش، نزدیک می‌شود. دست‌ها نشانه‌های زندگی می‌یابند، می‌بینند، قدرت جهش پیدا می‌کنند، بال در می‌آورند. آیا همین دست‌های بالدار هستند که در نهایت به پرنده تبدیل می‌شوند؟ و انسان، این انسان شکیبا و بردبار و منتظر که توانایی روییدن از خاکستر خویش را دارد، سر بر می‌آورد و سبک‌بالانه، به پرندگان بلند‌پرواز می‌پیوندد؟

از آغاز دهۀ ۱۳۵۰، این نه تنها دست‌ها و آدم‌ها هستند که به پرندگان تبدیل می‌شوند، بلکه کوه‌ها، دریاها، درختان و حتا ماهی‌ها و صدف‌ها نیز به این دگردیسی عاشقانه می‌پیوندند و به شوق پرواز، بدل به پرنده می‌شوند. اما این پرندگان تنها در شوق پرواز به لایتناهی با هم شبیه هستند. و جدا از آن، هر یک به نحوی، گویای حال و روز خویش، انسان پای‌بستۀ روزگار ما هستند. نقاش، در این دوران، فرصت کرده‌است تا با دنیای عرفان ایرانی و جهان اندیشۀ روزگار خود بیشتر آشنا شود و هر چه این شیفتگی افزون‌تر، عمق و گویایی کارها بیشتر...

تاها در ارائۀ اندیشه، چون شاعری که به ریزه‌کاری‌های زبان احاطه دارد، به ابزار و مواد و تکنیک کار، با چیره‌دستی تسلط دارد. گرچه بیشتر کارهایش با رنگ روغن و بوم ارائه شده‌است، اما با آب‌رنگ، گواش، مرکب و اکریلیک نیز به همان چیرگی کار می‌کند. گوئی توان آفرینش هنری یک مقوله بیش نیست و از همین رو، کارهای تاها در مجسمه‌سازی، سفال‌گری، شیشه‌گری، حکاکی، کار روی مس و فلزات دیگر و حتا آثار او در دیگر زمینه‌های هنری، صحنه‌آرایی، کارگردانی تئاتر، نمایش عروسکی و نوشتن برای تئاتر و تلویزیون، هر یک، به جای خود مجالی برای بررسی طلب می‌کند.

با همۀ گوناگونی ابزار و شیوۀ کار و روش بیان، این آثار را رشتۀ نیرومندی به هم پیوند می‌دهد و آن، نگرش دردآشنای هنرمند به انسان و مصائب و مسائل اوست. انسان سرگشته و رنج‌دیده‌ای که در بند خویش گرفتار، اما در آرزوی رهایی و تعالی است. انسانی که علیرغم بلندپروازی‌ها، هر روز عرصه را بر خویش تنگ‌تر می‌کند.
سیارۀ ما، زمین، روزبه‌روز کوچک‌تر و غم‌ها و سرگشتگی‌های ما زمین‌گیر شده‌ها، روزبه‌روز بیشتر می‌شود. شهرها شلوغ‌تر و آدم‌ها برهم فشرده‌تر، اما دل‌ها و اندیشه‌ها پراکنده‌تر و از هم دورتر...

دشواری‌های خانگی ما به مشکلات جهانی بدل شده و مصائب و دردهای جهانی به خانۀ ما هم سرایت کرده‌است. در گیرودار روزمرگی و زندگی مادی و ماشینی و شهری، انسان لابه‌لای چرخ دنده‌های آلودگی و حرص و فساد و دشمن‌خویی فشرده می‌شود و از "جان شریف آدمیت" فاصله می‌گیرد. آفرین بر پرندگان تاها که اندیشۀ پرواز تا اعتلاء را به یاد ما می‌آورند و آفرین بر تاها که از دریچۀ نقش‌ها و رنگ‌های شگفت‌انگیز خود، ما را به سفر به سوی سیمرغ دعوت می‌کند.

گزارش مصور این صفحه را شوکا صحرایی تهیه کرده‌است.

 برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2011/02/11
نقش معنويت با دست خلاق استاد
جمشيد
- یک کاربر، 2010/06/27
ننوشته اید حالا استاد تاها در کجا تشریف دارند
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.