فواد نیک زاد
کتاب "کافه پيانو" نوشته فرهاد جعفرى اولين کتاب قصه چاپ شده از اين نويسنده است که داستانش از زبان يک روزنامه نگار و صاحب ورشکسته يک مجله ناموفق بيان مى شود .
راوى مردى ميانسال است که پس از شکست در کار و فروش نرفتن نشريه اش، براى گذراندن زندگى و پرداختن مهريه همسرش "پرى سيما" که با او اختلاف هايى دارد و مى خواهند از يکديگر جدا شوند يک کافى شاپ تأسيس مى کند. بيشتر کتاب نقد ها و برداشت ها و توصيف هاى شخصى راوى است از مشترى هاى کافى شاپ و بستگان و اطرافيان صاحب کافه .
اين کتاب داستان در چند ماهى که از انتشارش مى گذرد، بسيار مورد توجه مخاطبان واقع شده به طورى که اکنون به چاپ هفتم رسيده و با توجه به فضاى معمول فروش کتاب در ايران، که مردمش چندان به کتاب خوانى شهرت ندارند، به رکورد هاى فروش قابل توجهى دست پيدا کرده و به روايتى پر فروش ترين کتاب ماه پيش بوده است.
دليل هاى مختلفى را براى چرايى اين نکته مى توان بر شمرد و مورد بررسى قرار داد اما به نظر مى رسد واقعى و ملموس بودن فضاها و شخصيت ها و احساس آشنايى خواننده با تيپ هاى مختلفى که در داستان نقش دارند ونيز نثر ساده و روان و نيمه محاوره اى کتاب از جمله نکته هايى است كه باعث ايجاد نوعى ارتباط سبک و آسان با آن مى گردد.
فرهاد جعفرى در سال ۱۳۴۴ در مشهد به دنيا آمده است؛ ليسانس حقوق قضايى دارد و تا به حال به عنوان روزنامه نگار سوابق کارى زيادى داشته است .
جعفرى در باره نحوه شروع نگارش اين کتاب مى گويد دوستى از او داستان هاى کوتاهى را که سال ها پيش نوشته بوده درخواست کرده و چون او نمى دانسته که آن قصه ها را کجا گذاشته، به دوستش پيشنهاد مى کند که اگر علاقه دارد مى تواند داستان هاى تازه اى بنويسد و در اختيارش بگذارد.
اما جاهائى در داستان مرز بين واقعيت و تخيل به هم مى ريزد و نوعى گنگى در داستان احساس مى شود که کجا راوى صحبت مى کند و کجا خالق راوى! در قسمتى از کتاب پرى سيما (همسر راوى) از پرى سيما (همسر نويسنده و خالق "راوى") جدا مى شود و نويسنده كتاب ناگهان با همسرش بر سر اين که آيا در واقعيت هم صفورايى وجود دارد يا نه مشکل پيدا مى کند.
به هر شکل به نظر مى آيد در بخشى از قصه در قصه که در آن فضا صفورا واقعى است روايتگر او را به نفع همسرش و با توافق خود او کنار مى گذارد اما با اين وجود بعدا در نامه اى به خواهر زنش ادامه زندگى با پرى سيما را هم غير ممکن مى داند.
آقاى جعفرى مى گويد راوى داستان او زن ستيز يا ضد زن نيست بلکه بر عکس زنان و به خصوص همسرش را بسيار دوست دارد اما مشکلش اين است که اين همسر مدام تحقيرش مى کند و او تاب تحمل چنين رفتارى را ندارد.
اما در شخصيت راوى نوعى دوگانگى به چشم مى خورد. اين مرد كه در طول کتاب آدمى اهل مطالعه و با تفکرات مدرن معرفى مى شود و به راحتى مى پذيرد زنى تنها در "کافه پيانو" هفته اى يک بار اجراى تئاتر داشته باشد و يا مرتب از اين و آن نويسنده يا مشکل اجتماعى صحبت مى کند؛ در جاهايى هم کاملا يک مرد سنتى غيرتى مى شود که زنش بايد از او اجازه بگيرد که گاهى با حضور او شلوار کمى پاچه کوتاه تر بپوشد تا به گفته خودش عقده اى نشود.
آقاى جعفرى در توضيح شخصيت اين راوى مى گويد که او روشنفکر نيست و نمونه يک آدم متوسط شهرى جامعه ايران است. و پيشامد مسائلى از اين دست هم در کشور ما که در حال گذار به جامعه شهرى تر و مدرن تر است، بسيار طبيعى ست و نشانه تناقض شخصيتى نيست.
فرهاد جعفرى اين کتاب را به خواهرش فريبا و هولدن کالفيلد، شخصيت اصلى کتاب ناتور دشت نوشته جى.دى.سلينجر، تقديم كرده است. جعفرى سلينجر را بسيار دوست دارد و معتقد است او و هاينريش بل در کار نويسندگى اش نقش بسيار داشته اند.
نويسنده کتاب کافه پيانو معتقد است که هيچ نقدى چه مثبت و چه منفى بر او اثرگذار نيست چرا که در شيوه نگارش اش و آنچه مى نويسد هيچ نقش خودآگاهانه اى ندارد و تنها مانند ماشين فکسى است که نوشته اى از پيش نوشته را به روى کاغذ چاپ مى کند.
ديدگاه هاى اين نويسنده درباره داستان نويسى و تكه اى از بازخوانى او از كتاب را درهمين صفحه بشنويد.
من کتاب کافه پیانورو خوندم و به نظر من بد نبود. یعنی نویسنده میتونست یکم جذاب ترش کنه.. و این برام خیلی جالب بود که تا الان چطور 14 بار تجدید چاپ شده!!!!!
دوست عزيز در اولين شماره ي مجله ي اينترنتي راهي ديگر با فرهاد جعفري نويسنده ي كافه پيانو گفتگويي انجام دادم كه به نظرم خوب شده خوشحال ميشم بياي ونظرتو بدونم
با تشكر زهره پدرام نيا
خسته نباشید
لذت بردم