دنبال کردن کتاب تازۀ خالد حسینی، هزار خورشید درخشان یا هزار خورشید تابان که سه ترجمه از آن در فاصله ای کوتاه به بازار نشر ایران راه یافته، مرا به تیراژ بالای کتاب های عامه پسند رهنمون شد.
در واقع سبب شد بفهمم که اتفاقات بازار کتاب ایران همان ها نیست که معمولا اهل کتاب دنبال می کنند. در فقسۀ کتاب های عامه پسند یکی دو کتابفروشی معتبر بالای شهر (تجریش و حوالی میدان ونک ) چشمم به کتاب ها و تیراژهایی افتاد که کله ام سوت کشید. این که می گویند کتاب در ایران تیراژ ندارد افسانه ای بیش نیست، منتها کتاب هایی تیراژ دارد که گاهى ما نمی پسندیم.
زمانی کریم امامی در مقاله ای دربارۀ ذبیح الله منصوری نوشته بود "راستی راستی آدم باید کتابفروش باشد تا قدر ذبیح الله منصوری را بشناسد. منِ کتابفروش هر وقت دست می کنم و از زیر میز یک سینوهۀ تمیز و خوشگل در می آورم و با هزار منت به مشتری می دهم برایش طلب آمرزش می کنم."
قفسۀ کتاب های عامه پسند کتابفروشی های تهران حکایت از آن دارد که ذبیح الله منصوری های تازه ای ظهور کرده اند که اهل کتاب بطور معمول از آنها بی خبرند. کتاب هایی که در سطح عموم خوانندۀ فراوان دارند نویسندگانش به شهرت عمومی دست یافته اند اما در مجلات ادبی و فرهنگی از آنها و کارهایشان خبری نیست.
هرچه هست اما این کتاب ها عادت به مطالعه را در جامعه بالا می برند و نمی توان نقش نویسندگان آنها را در ارتقاء سطح دانش و معلومات جامعه نادیده گرفت. چنان که در دوره ای که ما بزرگ می شدیم نقش جواد فاضل و حسینقلی مستعان و ذبیح الله منصوری و بعدتر ارونقی کرمانی و رجبعلی اعتمادی و منوچهر مطیعی را نمی شد نادیده گرفت.
به هر حال گذشته از هر نوع تحلیل به نظر می رسد گزارش اصل ماجرا باید مهم تر باشد. چند سال پیش، در همین سال های پس از انقلاب، نویسنده ای به نام فهمیه رحیمی همین نقش را در بازار کتاب ایفا می کرد.
امروز پدیده ای به نام ماندا معینی که با امضای م. مودب پور می نویسد جایگزین او شده است. کتاب نخست این نویسنده به نام « پریچهر » در سال ١٣٧٨ منتشر شد. یعنی او فقط هشت سال است که در سلک نویسندگان ظاهر شده است اما مجموع نوشته های او تا امروز به حدود ده هزار صفحه سر می زند.
"پریچهر" تا کنون بیست بار تجدید چاپ شده و شمارگان آخرین چاپ هایش به ده هزار نسخه می رسد. یعنی در مجموع این کتاب باید تا کنون حدود صد هزار نسخه به فروش رسیده باشد.
کتاب های دیگر این نویسنده با نام های "شینا"، "رکسانا"، "کژال"، "گندم"، " دریا"، "یک خواستگاری، یک انتخاب"، همه در وضعی قرار دارند که آرزوی هر نویسنده مطرح کشور است و حق التألیف آن ثروت کلانی با خود به همراه می آورد.
شهره وکیلی با چند کتاب با نام های "بگشای لب"، "رقص باد و آب"، "بازی تمام شد"، "شب عروسی من" و ... تقریبا در همان موقعیت قرار دارد. برای مثال "بگشای لب" که چاپ نخست آن در سال ١٣٧٧ منتشر شده اکنون به چاپ هفتم رسیده و دست کم ٢٤ هزار نسخه به فروش رسیده است.
مریم جعفری، پگاه بختیاری، نسرین قدیری، نیلوفر لاری، تکین حمزه لو و نویسندگان دیگری نیز از نام های مطرحی هستند که در قفسۀ کتاب های عامه پسند به چشم می خورند.
البته این موفقیت ها لزوما در نویسندگان عامه پسند خلاصه نمی شود. کتاب "سهم من" پرینوش صنیعی که از رمان های خواندنی است و در بین اهل کتاب نیز شهرتی دارد، برای نخستین بار در سال ۱۳۸۲ منتشر شد و تا کنون چهارده چاپ از آن منتشر شده است.
از آنجا که چاپ نخست این کتاب در شمارگان دو هزار نسخه منتشر شده بود و در چاپ های بعدی به ٥٠٠٠ و سرانجام به ده هزار نسخه رسید، ناشران فکر می کنند که این کتاب حد اقل باید صد هزار نسخه به فروش رسیده باشد که تیراژ بالایی برای کتاب در ایران است.
این ارقام بدون ذکر یک مثال دریافتنی نیست. کتاب معروف "جای خالی سلوچ" نوشتۀ محمود دولت آبادی که یکی از نامدارترین نوشته های اوست، در عرض ٢٨ سال از زمان نخستین چاپ (١٣٥٨ ) تا کنون به چاپ نهم رسیده و تا کنون ٥٦٢٠٠ نسخه فروش رفته است. این یکی از پر تیراژترین رمان های جدی زبان فارسی در ایران است که شمارگان آن در قیاس با کتاب های م. مودب پور و دیگران رنگ می بازد.
البته کتاب های جدی دیگری هم در بازار نشر ایران هست که تغییر شرایط اجتماعی در تیراژ آنها موثر افتاده است. به عنوان مثلا کتاب "میرا" اثر کریستوفر فرانک، پیش از انقلاب و در اواسط دهۀ پنجاه به ترجمۀ لیلی گلستان در تهران منتشر شد. تا سال ١٣٨٣ چاپ تازه ای از آن انتشار نیافت و گفته می شود نسخه های آن تا سال ٦٨ در قفسۀ کتابفروشى ها خاک می خورد، ولی در سال ٨٣ نشر « بازتاب نگار » که شاید نبض زمانه را گرفته بود، بار دیگر آن را منتشر کرد و در طول یک سال این کتاب سه بار پیاپی (هرچند در شمارگان ٢٢٠٠ نسخه) تجدید چاپ شد.
کتاب در حجم کم خود داستانی را در یک فضای میلیتاریستی از نوع اروپای شرقی سابق تصویر می کند. فضایی که تا زمان انقلاب، اهل کتاب بدان توجهی نداشتند و به چیزی نمی گرفتند. اساساً هم جو حاکم بر بازار کتاب تا زمان انقلاب، زیر تسلط چپ بود و کتابی ضد میلیتاریستی در چنان جوی نمی توانست جای خود را باز کند اما اکنون که آن جو شکسته، وضع تغییر کرده است.
این که آیا تیراژهای آن چنانی برای کتاب های عامه پسند در بازار نشر ایران اتفاق تازه ای است یا نه، می توان گفت نه، اتفاق تازه ای نیست. اما اتفاق فرخنده ای است زیرا نشان می دهد که در بازار کتاب ایران اگرچه در بر همان پاشنه ای می چرخد که پیش از انقلاب می چرخید اما به لحاظ کمی تغییرات قابل ملاحظه ای رخ داده است.
این نکته را هم نمی توان فراموش کرد که این نوع کتاب ها برخلاف سروصداهایی که دربارۀ سانسور در ایران وجود دارد، چندان از مشکل سانسور رنج نمی برند و کم و زیاد کردن پاره ای از آنها چیزی را عوض نمی کند. قاعدتا وزارت ارشاد هم در این زمینه ها چندان سخت گیری نمی کند.
ماندانا معینی همسر آقای مرتضی مودب پور است.
با آرزوی موفقیت برای شما استاد گرامی
استاد بهتر از نويسنده ً ايرانى حرف و احساس مردم كشورش رو مى فهمه من بارها با اين انتقادات در سايت هاى مختلف روبرو شدم و هميشه هم گفتم كه استاد براى ما جووناى ايرانى بى اغراق بهترين نويسنده اس .
همه اينو ميدونن كه در مورد كار و اثر يك هنرمند بايد مردم قضاوت كنن
آيا براى اينكه شدت محبوبيت استاد در ميان مردم ايران ، به خصوص قشر جوان براى همه روشن بشه استقبال گرم مردم از رمان هاى فوق العاده استاد كافى نيست ؟ تا زمانى كه استاد مى نويسن ما با آغوش باز از رمان هاى زيبا و بى نظيرشون استقبال مى كنيم .
در ضمن ايكاش ياد بگيريم كه به خودمون جسارت بديم كه بگيم كسي كه اسمش بزرگ نيست هم ممكنه اثار بزرگي داشته باشه... جناب دولت آبادي هم روزي اينگونه بوده... حال كه همه اسم بزرگ ايشون رو شنيدن براي كلاس كار خودشون فقط رمان ايشون رو مي خونن و معتقدن بقيه رمان ها عامي اند... ادبيات براي عام مردمه نه خواص...
خسته نباشید
شاید کاربران انگلیسی دان بخواهند این مقاله را بخوانند که در باره کتاب در ایران است.