سخن از کوچ است و از رفتن، از باربستن و دلکندن. گفتهاند که جوهره ایل در رفتن است، در راه ماندن، شکار کردن، در راه بهدنیا آمدن حتی. جوهره عشایر جنگیدن است برای زنده ماندن در راه، سرشار از رنگ و زندگی. و چه زیبا تصویر کردهاند بیژن و پسرش سیروس بهادری کشکولی این جوهره را.
بیژن بهادری کشکولی در سال ۱۳۰۷ در ایل قشقایی در فارسزاده شد. در مراتع سرسبز قشلاق دوید و در جنگ و شکار، قهر و عروسی و سنتهای عشایری با آنها بود.
او کوچ ایل و زندگی را در همه ساحتهایش لمس کرده است و تمام صحنههایی که بعدها الهامبخش او برای نقاشیهایش بوده است از ریسیدن پشم گرفته تا پختن نان، تا شیر دوشیدن، کوچ و ییلاق و قشلاق و دشتهای فراخ، کوهها و مراتع، رودخانهها و چشمههای تمام مسیر راهها را دیده است. او آداب و رسوم ایل قشقایی را در نقاشیهای آبرنگ بی شمارش، بر بوم نقاشی ثبت کرده است.
بیژن بهادری کشکولی از کودکی بر اساس حس و غریزه شروع به نقاشی کرد؛ برروی هرچیز که به دستش میرسید، حتی روی تختهسنگهای صاف و کاغذپارههای بیمصرف ایل. چنان که نوشتهاند نقاشیهای آبرنگ او بسیاری از هنرمندان را شیفته کارهای او کرد و نمایشگاههای بسیاری از آثار او در ایران و اروپا و آمریکا برگزار شده است. تا چند ماه دیگر نیز کتابی شامل هفتاد اثر از آثار نقاشی او همراه با خاطراتش به زبان انگلیسی به چاپ خواهد رسید که شامل بخشی از تاریخ قشقایی و داستانهایی است که در پس هر نقاشی و رنگ نهفته است. شاید به همین علت است که یک نقاش هلندی لقب "نقاش باد" را به او داده است: نقاش حرکت، نقاشی که همیشه در سفر بوده است همچون باد در صحرا.
بیژن بهادری در کنار نقاشی به تحصیل هم پرداخت و پیشرفت تحصیلی خود را مرهون همت "الیاسخان کشکولی" یکی از بزرگان تاریخ قشقایی میداند. به همین خاطر است که خود او نیز سالها برای آموزش کودکان ایل وقت صرف کرده و در این راه به "استاد محمد بهمنبیگی" که در آموزش عشایر پیش قدم شده بود کمک کرد.
بیژن بهادری اکنون نزدیک به ۸۳ دارد و در شیراز به سر میبرد. او ۳۶ سال دبیر هنر و ادبیات در دبیرستانهای شیراز بود. به گفته پسرش، سیروس بهادری، با این که هیچوقت در خارج از کشور نبوده ولی زبان انگلیسی را هم مانند نقاشی به صورت خودآموز آموخت.
پسر او، سیروس بهادری کشکولی نیز نقاش است. سیروس بهادری کار نقاشی روی سرامیک انجام میدهد. او نقاشی را در شیراز با رنگ روغن شروع کرد و راه پدرش را در نقاشی ادامه داد.
سیروس بهادری در سال ۱۳۳۶ در شیراز متولد شد و تا هشت سالگی با خانواده در ایل قشقایی زندگی کرد. بعد که پدرش برای تدریس در دبیرستانها به شیراز آمد، سیروس هم همراه خانواده از ایل به شهر آمد. او اکنون در شهر آمستردام در هلند زندگی میکند.
سیروس در مورد تفاوتهای آثار نقاشی خودش و پدرش میگوید: "تمام نقاشیهای پدر من بر اساس خاطرات خودشان از بچهگی و صحنههایی از ایل بوده که قبلاً دیده بودهاند. یعنی ایشان بدون مدل کار میکردهاند: از عروسیهایی که یک ماه طول میکشیده، جشنهای سنتی ایل، رقصهای محلی، داستانهای عاشقانه، شکار، جنگ، حتی حمام زنان که با مراسمی خاص انجام میشده است. از تک درختی که در میانه صحرا مقدس شمرده میشده و یا سوگواری خانوادهای برای از بین رفتن اسبشان. اما من حتما باید مدل میداشتم و چیزی جلوی چشمم میبود تا میتوانستم نقاشیاش کنم."
در گزارش تصویری این صفحه سیروس بهادری درباره نقاشیهای پدرش صحبت میکنند.