باز خوانی متن های پیشین
عبدالصمد اوحدی
مکالمۀ تلفنی مسافران در اتوبوس ها، حتا به صدای بلند، دیگر امری عادی است و توجه کسی را جلب نمی کند. اما وقتی شنیدم طرف مشغول خواندن فهرست عناوین چند کتاب است، کنجکاو شدم و سرم را بر گرداندم: "مجموعۀ آثار چخوف" ، "مادام بواری"، "سرمایۀ مارکس"، ...
مکالمه کننده، که در وسط اتوبوس ایستاده بود و از روی تکه کاغذی می خواند، جوانی بود حدود ٣٠ ساله و هر چند به نظر می رسید از سنین دانشجوئی او سال ها گذشته باشد، اما تفاوت ظاهری چندانی هم با این گروه نداشت.
از میان عناوین بالا می دانستم که اولی و دومی، یعنی آثار چخوف و رمان مادام بواری، اثر گوستاو فلوبر که هر دوی آن ها سپری شدن یک دوره و طلیعۀ دورۀ تازه ای را توصیف کرده اند، این روزها رونق فراوانی دارند و هر از چندی چاپ تازه ای از آن ها به بازار می آید.
آثار چخوف به ويژه در میان کتاب خوانان نسل جوان از اقبال کم نظیری برخوردار است و در سال های اخیر پژوهشگران آثار این نویسندۀ قرن نوزدهم روسی، با برگزاری سمینار ها و سخنرانی ها، قدرت داستان سرائی و طنز و تصویر پردازی او را برای مخاطبان جوان تبیین و کالبد شکافی کرده اند.
کنجکاوی من در مورد عنوان سوم، یعنی سرمایه کارل مارکس بود که اخیرا ترجمه دیگری از آن به زبان فارسی در تهران منتشر شده است.
شنیدن اين نام باعث شد تا توجه من از انبوه جمعیت پیاده روها و گره خوردن وسایط نقلیه در خیابان ها به خاطرات دور و درازی که این عنوان در ذهنم زنده کرد معطوف گردد.
مشهور است که آثار مارکس در ایران کمتر خوانده شده و از آن هم کمتر فهمیده شده است.
این سؤال از ذهنم گذشت که آیا نسل جوان امروز با گرایش به سوی این آثار، که ظاهراً دورۀ رونقشان سپری شده است، به دنبال یک نیاز آکادمیک به درک و هضم آثار این فیلسوف، متفکر، مورخ، اقتصاددان و جامعه شناس بزرگ آلمانی است؟
فكر كردم شاید در پاسخ به همین نیاز بوده است که شماری از ناشران کتاب در سال های اخیر اقدام به تجدید چاپ ترجمه و تألیف برخی آثار مارکسیستی، مانند " سرمایه"، به ترجمۀ ایرج اسکندری، "دست نوشته های اقتصادی فلسفی"، به ترجمۀ دکتر مرتضی محیط، "در بارۀ تکامل مادی تاریخ" به ترجمۀ خسرو پارسا، "سوسیالیسم و آزادی" تألیف فریبرز رئیس دانا، و شماری آثار دیگر کرده اند.
به یاد آوردم که بعد از پایان جنگ جهانی دوم، ایران هم به عنوان بخشی از عرصۀ جهانی جنگ سرد از تقابل دو نظریۀ اقتصادی سوسیالیسم و سرمایه داری، خسارات جبران ناپذیری دید.
هرچند از تاریخ ورود نظریۀ سوسیالیسم به ایران بیش از یکصد سال می گذرد و بعد از انقلاب مشروطیت کوتاه زمانی نیز، در دورۀ چهارم مجلس، حزبی با عنوان "حزب سوسیالیست" به رهبری سلیمان میرزا اسکندری تشکیل گردید، اما "مارکسیسم" و "سوسیالیسم" از اصطلاحات وارداتى ادبیات سیاسی ماست و با آن که برای آن معادل "مرام اشتراکی" را وضع کردند اما این معادل هیچگاه جا نیفتاد.
اصطلاح مارکسیسم و سوسیالیسم بعد از شهریور ١٣٢٠ و آزادی زندانیان سیاسی، از جمله"٥٣ نفر"، در زمان نخست وزيرى فروغی و سپس تشکیل "حزب توده" در زمان نخست وزیری علی سهیلی، رواج عام یافت.
کتاب خوانان فارسی زبان تا سال ١٣٥٢ به ترجمۀ متن اصلی "سرمایه" اثر مارکس دسترسی آزاد نداشتند. مارکسیسم و سوسیالیسم در فضای سانسور و اختناق و در دسترس نبودن منابع اصلی آن ها، از خارج به روایت های مختلفى بر جامعۀ کتاب خوان عرضه می شد.
از سوی گروه های فکری و مرامی داخلی نیز، بر حسب نوع نگرش آن ها، تعبیر و تفسیرهاى متفاوتى از ماركسيسم مى شد و صرف نظر از نسخه های زیراکسی برخی کتب مارکسیستی مانند "مانیفست کمونیست"، خوانندۀ ایرانی به سر چشمه های اصلی این آثار دسترسی نداشت.
به این ترتیب نه فقط نظریات اقتصادی و فلسفی کارل مارکس، بل که ایراد و انتقاد های سایر متفکرین بر آن نظریات، که از همان بدو انتشار "سرمایه" در اواخر قرن نوزدهم بر آن ها وارد شده بود، چنان تحت الشعاع سیاست و نظریه پردازی های انقلابی گروه های پر شمار چپ و مخالفان راست آن ها واقع شد که تشخیص سره از ناسره برای کتاب خوان ایرانی سخت دشوار و حتا ناممکن بود.
آیا جامعۀ ما، پس از از سر گذراندن تکان و تلاطمی عمیق و در پی آزمایش و خطای فراوان در قلمروهای مختلف، به ویژه در عرصۀ اقتصاد، سرانجام بر آن شده است تا میان اقتصاد دولتی و اقتصاد خصوصی راه میانه ای بیابد؟
آیا همان طور که خواندن آثار چخوف و فلوبر و داستایفسکی، به عنوان الگو های داستان نویسی دوباره رونق گرفته، آثار فلسفی و نظریات اقتصادی مارکس و آدام اسمیت نیز، در معرض باز نگری جوانترها و سنجش دوبارۀ میانسالان قرار می گیرد؟
اتوبوس به مقصد رسید و ما هر دو پیاده شدیم. مسافر جوان، در حالی که یادداشت به دست به تابلوی کتابفروشی هاى جلو دانشگاه تهران نگاه می کرد، به سرعت دور شد. من هم به دنبال عناوین جدید در مقابل اولین کتاب فروشی مورد علاقه ام توقف کردم.