سینمای ایران پس از تولد دوبارهاش در سال ۱۳۲۷ باید با رقیبانی سرسخت همچون سینمای هند، ترکیه و مصر رقابت میکرد. گرایش به داستانهای عامه پسندی که همگان را راضی کند، یکی از راههای انتخابی برای جا نماندن از رقیبان سرسخت بود.
ناصر ملک مطیعی که بازی در سینمای ایران را با فیلم واریته بهاری ۱۳۲۸ شروع کرده بود و با فیلم ولگرد ۱۳۳۱ به شهرت رسیده بود، در این سینما نقش جوان عاشق پیشهای را بازی میکرد که چرخ روزگار، تلاش او برای رسیدن به آرزوهایش را بر باد میدهد.
ملک مطیعی، متولد ۱۳۰۹ در خیابان بهارستان تهران، فارغالتحصیل رشتۀ ورزش و پیش از بازیگری، مدتی دبیر ورزش دبیرستانهای تهران بود. اما نقشی که او را در دهۀ سوم عمرش، شهرۀ عام و خاص کرد، در دهۀ چهل خورشیدی به سراغش آمد.
با کت و شلوار مشکی، پیراهن سفید و کفش چرمی نوک تیز، کلاه مخملی و دستمال ابریشم یزدی و تسبیح شاه مقصود، اگرچه مصداق زندهای از نمونۀ اجتماعی سنخ "جاهل" نبود، مجموعۀ احوالاتش، به ویژه حرکات دستها و بالا انداختن ابرو، با تکیه کلامها و نقلهایش عامۀ بینندگان را مجذوب خود میکرد. ملک مطیعی برای رهایی مظلومان به جنگ ظالمان میرفت و اهالی محل، برای حفظ ناموس و آبروی خود به او متوسل میشدند. نقشی که پیش از او بازیگرانی همچون عباس مصدقی و مجید محسنی هم پذیرفته بودند، اما گویی این پوشش و رفتار تنها برازندۀ او بود.
ناصر ملک مطیعی در کنار بازیگرانی همچون محمدعلی فردین و رضا بیگ ایمانوردی، یکی از دیرپاترین تیپهای تاریخ سینمای ایران است که اگر انقلاب ایران سینما را به سمت و سویی دیگر نمیبرد، شاید دیرپاترین بازیگر آن هم لقب میگرفت. تیپی که در خاطرۀ جمعی ایرانیان به یادگار ماندهاست، زیرا تصویر او را بیش از نیم قرن است که میبینند. سه دهۀ مدام بر روی پردههای سینماها و سه دهه بر روی نوارهای ویدئویی، سیدیها و دیویدیهایی با کیفیتی مخدوش. یکی از طرفدارانش در پیامی در پی یک مصاحبۀ اینترنتی با ملک مطیعی که به تازگی منتشرشده، چنین از او یاد کردهاست:
"خواستیم با آقای ملک مطیعی درد دلی از گذشته داشته باشیم و از حسرتی که بعد از اون دیگه بر دل نسل ما و فرزندانمان موند، تا با شنیدن یک جملۀ پندآموز مثل "مردی و مردونگی کار هر نامردی نیست!" که بارها از میون لبهای نشسته بر قیافۀ جدی مردی که داش... صداش میکردن ، با اون ابروهای بالا و پائین و نگاه متنبهکن و فرمانده که بیرون میومد و درسی میگرفتیم؛ قیافهای که ما نوجوونها را از در سینما که میومدیم بیرون، همراهی میکرد و خودمونو تو قالب اون نقش میدیدیم و همهاش آرزومون این بود که زودتر بزرگ بشیم و مثل اون مردونه عمل کنیم، دست ضعفا رو بگیریم ، خادم پدر و مادر و بزرگترای فامیل و حافظ ناموس خونواده و اجتماعمون باشیم".
ملک مطیعی در طول سی و سه سال بازیگری، نزدیک به صد نقش سینمایی را پذیرفت و در روزگاری به دستمزدهای طلایی صد و پنجاه هزار تومان و دویست هزار تومان برای هر فیلم رسید. او در دهۀ چهل، چند فیلم را هم کارگردانی کرد.
در اوج فروغ ستارگان جدید سینمای ایران، همچون فردین و بهروز وثوقی، ستارۀ ملک مطیعی رو به خاموشی بود که با پذیرفتن نقش فرمان در قیصر مسعود کیمیایی (۱۳۴۸)، بار دیگر مطرح شد و نشان داد از استعداد بازیگری بیبهره نیست.
پرویز دوایی، منتقد سینمایی، در بارۀ بازی او در قیصر مینویسد: "بازی کوبنده و منقلبکننده و گرم و گدازان او لحظاتی را که وی در فیلم ظاهر میشود، از شور و حال سرشار میکند. بازی او فوقالعاده است؛ دقیقأ متناسب با لحظه و ریتم لحظهها عکسالعملی را نشان میدهد که لازم است. بی هیچ فشار و تأکید و اغراقی لحظۀ ورود حماسی او به درام، موی را بر بدن راست میکند".
ناصر ملک مطیعی در معدود دفعاتی، مانند سریال سلطان صاحبقران علی حاتمی، پذیرای نقشی متفاوت شد و در معدود فیلمهایی، چون سه قاپ ذکریا هاشمی (۱۳۴۹)، طوقی علی حاتمی (۱۳۴۹) و کاکوی شاپور قریب (۱۳۵۰)، وقتی با کارگردانانی خبره سروکار داشت، بازیاش فراتر از تیپش رفت. آخرین بازی او در فیلم برزخیها (۱۳۶۰) به کارگردانی ایرج قادری بود.
انگلیسیها ضربالمثلی دارند که میگوید: "مرد نمیتواند از روی سایۀ خودش بپرد". ناصر ملک مطیعی باید همان نقشی را ایفا میکرد که سینمای ایران و طرفدارانش از او انتظار داشتند و هنوز هم در ذهن خود دارند؛ ناصرخان یا آقا مهدی پاشنهطلا.
در گزارش تصویری این صفحه شوکا صحرایی، به دیدار ناصر ملک مطیعی رفتهاست.
انتخاب از آرشیو جدیدآنلاین: ۳۰ جولای ۲۰۱۰ - ۸ مرداد ۱۳۸۹
شاد باشید.
naweye khanoome Nadere
با احترام و سپاس
علی
David :-)
hossein az amrica