صدها کیلومتر آنسوتر، در جایی از گورستان ارامنه تبریز، مزار جوان ۲۵ سالهای قرار دارد که دست سرنوشت او را ۱۱۵ سال پیش از آمریکا به تبریز کشاند. میخواست معلم مدرسه آمریکایی مموریال شود اما وقتی رسید، جنگی بزرگ میان مشروطه خواهان و مستبدان درگرفته بود. تاب نیاورد که بیطرف بماند. معلمی را واگذاشت و لباس رزم پوشید تا در راه آرمان تبریزیان جان خویش را فدا کند.
شاید آن ژنرال انگلیسی و این معلم آمریکایی، هر دو در واپسین لحظات زندگی آرزو کرده باشند کهای کاش در سرزمین خود بدرود حیات میگفتند و در خاک اجدادی آرام میگرفتند اما سرنوشت، چیز دیگری را برایشان رقم زد. هم برای آنان و هم برای صدها و شاید هزاران مثل آنان که در خاک ایران دفن شدهاند.
در این میان تنها دو نفر هستند که آرمیدن در خاک ایران را به میل خویش برگزیدهاند. نخستینشان "پروفسور آرتور آپهام پوپ"، باستانشناس و معمار بزرگ آمریکایی است. او که عمری را به پژوهش درباره فرهنگ و هنر ایران گذراند، در واپسین سالهای عمر در ایران ماندگار شد تا پس از مرگ در اصفهان به خاک سپرده شود؛ همان شهری که میگفت: "عشق من است".
این یک انتخاب شخصی نبود بلکه آخرین پیامی بود که پوپ به ایرانیان میداد: "من با انتخاب آخرین منزل در اصفهان، میخواهم به مردم ایران نشان دهم که اندیشمندان بزرگ و هنرمندان و سخنوران و دانشمندان آنها، چنان خصائلی دارند که ستایش عمیق متفکران دیگرکشورها را برانگیخته است. ایشان میخواهند که ابراز اخلاصشان [به فرهنگ ایران] تنها زبانی نباشد و ثابت کنند که اگر کسی در ایران به خاک سپرده شده، به این علت نیست که تصادفا در آنجا جهان را بهدرود گفته بلکه در اثر اعتقاد راسخ به مقدسبودن آن سرزمین است. برای کسانی که به مقام معنوی ایران پیبردهاند، مزیت و افتخاری است که ایران را آخرین منزل خود قرار دادهاند".
بدین ترتیب، پوپ با موافقت و مساعدت دولت ایران در اصفهان و کنار زایندهرود به خاک سپرده شد. سالها گذشت و باز یک آمریکایی دیگر خواسته مشابهی را مطرح کرد. او کسی نبود جز "ریچارد نلسون فرای"، ایرانشناس برجسته و از شاگردان و نزدیکان پوپ. فرای هم دوست داشت که در اصفهان دفن شود، چون سالها بود که خود را یک ایرانی میپنداشت و میخواست که این مدعا را به همگان ثابت کند.
اما زمانه با او یار نبود. گرچه خواستهاش در ابتدا از سوی دولت ایران پذیرفته شد اما وقتی درگذشت، اوضاع به گونهای دیگر رقم خورد و سرانجام خبر رسید که پیکرش را در آمریکا سوزاندهاند. این اقدام شاید، نشانی باشد از ناامیدی خانواده فرای برای انتقال پیکر او به ایران؛ شاید هم تمهیدی برای آنکه اگر اوضاع کمی آرام گرفت، بتوان خاکستر فرای را به اصفهان آورد و کنار مزار پوپ به خاک سپرد.
گزارش ویدئویی این صفحه، نگاهی دارد به ماجرای وصیت ریچارد فرای و ماجراهایی که این وصیت در ایران رقم زد. برخی عکسهای این گزارش از سوی آقایان داریوش بوربور، افشین زند و نیز شهرداری اصفهان در اختیار قرار گرفتهاند که نگارنده مراتب سپاس خود را از آنان و همچنین خانم جین لویسون ابراز میدارد.
اميدوارم اين خانه ديگه بعد از هتل به برج و ساختمانهاي چند طبقه تبديل نشه. متاسفانه همه چيز در ايران جنبه سياسي پيدا كرده حتي فرهنگ اين كشور تاسف تاسف و تاسف.