روزی که ابوالحسنخان صدیقی آخرین سفارشها را در بارۀ آخرین مجسمهاش به ریختهگر ایتالیایی، لورنزو میکولوچی Lorenzo Micolucci ، می داد، شاید هیچ یک گمان نمیبردند که روزی در ایران انقلاب شود و در کوران آن، مجسمه امیر کبیر به فراموشی سپرده شود و نمونۀ تمامشدۀ آن سیودو سال در گوشۀ کارگاه لورنزو در فلورانس خاک بخورد. سفارش، تندیسی ۳۱۰ سانتیمتری از امیر کبیر بود که ابوالحسنخان پیشتر نمونۀ گچی دیگری از آن را برای نصب در مدرسه دارالفنون درست کرده بود.
صدیقی اینک قصد داشت برای یادبود امیرکبیر که بسیار مورد احترام و علاقۀ او بود، نمونهای برنزی از آن را سفارش دهد. در آن زمان صدیقی هشتاد و چهار سال داشت و بیش از هشتاد مجسمه ساخته بود که بیشترشان بیهمتا بودند. او به اندازۀ شخصیتهایی که مجسمههاشان را میساخت، شهیر و نامور بود. "گوستینوس آمبروزی"، پیکرهتراش ایتالیایی پس از دیدن تندیس فردوسی صدیقی نوشته بود: "دنیا بداند، من خالق مجسمهٔ فردوسی را میکلآنژ ثانی شرق شناختم. میکل آنژ بار دیگر در مشرق زمین زاده شدهاست". لقب"پدر مجسمهسازی معاصر ایران" برای ابوالحسنخان صدیقی وصفی شایسته بود.
آخرین اثر صدیقی، به گفته فرزندش فریدون ، مجسمۀ امیر کبیر بود. ابوالحسنخان از دو جهت به شخصیت امیر کبیر ارادت خاصی داشت: اول این بود که شخصیت او را قابل احترام، بزرگ، باوقار، متکی به نفس و دلسوز میهن و ملت میدانست. و دلیل دوم به ارتباط خانوادگی او و امیر کبیر بازمیگردد. زمانی که امیر کبیر با ملکزاده خانم ازدواج کرد، صاحب دختری به نام امیرزاده خانم شد. این زن همسر دوم پدر ابوالحسنخان، میرزا باقرخان صدیقالدوله بود.
فریدون صدیقی در جایی عنوان کردهاست که پدرش از روی اسناد مربوط به مادربزرگ و گفتههای وی چهرهای از امیر کبیر برای خود ترسیم کرده بود. وی با اشاره به مجسمههایی که ابوالحسنخان صدیقی از امیرکبیر ساختهاست، گفت: "اولین مجسمهای که پدرم ساخت، در مدرسۀ دارالفنون بود که تصور میکنم اگر هماکنون امیرکبیر ظاهر شود، هیچ تفاوتی با مجسمهاش نخواهد داشت. چون این اثر بر اساس اسناد و مدارک و تابلوهایی که نزد ملکزاده خانم بود، ساخته شدهاست و بنا بر این نسخه برابر اصل است.
ابوالحسنخان صدیقی سه مجسمه از امیر کبیر ساخت. اولی در مدرسۀ دارالفنون نصب شد، دومی برای سفارت ایران در پاریس ساخته شد و آخرین آنها همین مجسمۀ برنزی است که بعد از سالها به ایران بازگشت با ارتفاع سه متر و ده سانتیمتر و وزن ۴۵۰ کیلوگرم است.
در اردیبهشت سال ۱۳۸۸ و در هنگام برپایی نکوداشت پدر مجسمهسازی نوین ایران (ابوالحسنخان صدیقی) در نگارخانۀ برگ تهران، پژوهشگران و برگزارکنندگان از میان اسناد، عکسها و آثار صدیقی به تصویری از ایشان در کنار مجسمهای برخوردند که هیچ اثری از این تندیس در هیچ کجای ایران نبود. مجسمهای متفاوت با آن چه پیشتر وجود داشت، از میرزا تقیخان امیر کبیر.
بعد از انجام تحقیقاتی در این زمینه مشخص شد مجسمۀ مذکور در سال ۱۳۵۶ توسط انجمن آثار ملی ایران برای نصب در میدان ارگ تهران سفارش داده شدهاست. همان زمان ابوالحسنخان تصمیم میگیرد که این مجسمه را همچون مجسمۀ خیام و فردوسی با سنگ مرمر ایتالیایی نسازد و برنز را جایگزین آن کند که با این تصمیم موافقت میشود. مجسمه برای برنزریزی به ایتالیا منتقل میشود. سال بعد انقلاب آمد و به دنبال آن کشور وارد جنگ شد.
سه سال بعد ابوالحسنخان صدیقی شخصاً طی مکاتباتی، پیگیر بازگرداندن مجسمۀ امیر کبیر به ایران شد که متأسفانه تلاشهای وی بینتیجه ماند. از فرزند ایشان نقل است:" پدرم همیشه از تلاشهای بینتیجهاش در بازگرداندن مجسمه اظهار تأسف میکرد و غمی همیشگی در دل پدر ماند. در سال ۱۳۷۳، در حالی که پدر با غم و اندوه انگشت خود را روی میز میزد، با خود زمزمه میکرد: یوسف گمگشته بازآید، ابوالحسنخان، غم مخور". در سال ۱۳۷۵ ابوالحسنخان صدیقی چشم از جهان فرو بست، در حالی که همچنان مجسمۀ امیر کبیر در غربت و گمنامی بود.
از بهار ۱۳۸۸ تلاش جهت یافتن و بازگرداندن مجسمه امیر کبیر آغاز شد و با همت و پیگیری سازمان زیباسازی تهران، مدیر نشریۀ تندیس، مدیر نگارخانۀ برگ، رد مجسمۀ امیر کبیر در نزدیکی فلورانس ایتالیا دیده شد و از طریق حسن واحدی، نقاش ایرانی مقیم ایتالیا، نشانی کارگاه ریختهگیری لورنزو میکولوچی به دست آمد. کارگاه ریختهگری در آن روزها به کارخانۀ در و پنجرهسازی بدل شده بود و پسر هفتادسالۀ میکولوچی آن را اداره میکرد.
بعد از پیگیریها و تماس های تلفنی با فرزند میکولوچی و تلاشهای رایزن فرهنگی ایران در رم، قرار ملاقاتی گذاشته شد تا ابتدا نمایندگان ایرانی، جستجوگران اثر که مقیم ایتالیا بودند، نزدیک مجسمه رفته و از آن تصاویری تهیه کنند. تصویرها از مجسمهای سهمتری با با قبا و جامه ای بلند به تهران ارسال شد. مجسمه با صورت و به شکل افقی بر روی زمین و در گوشۀ حیاط کارخانه صبور و آرام خوابیده بود. گروه کارشناسان و پژوهشگران از این تصویرها دریافتند که این همان مجسمهای است که به دنبالش هستند. سپس گروهی از کارشناسان از ایران جهت بازدید از مجسمه و اطمینان یافتن از صحت وسلامت آن به ایتالیا رفتند. پس از حصول اطمینان و انجام مسائل گمرکی و مالی آن، آخرین اثر ماندگار استاد ابوالحسنخان صدیقی پس از ۳۲ سال به وطن بازگردانده شد و طبق پیشبینی او، یوسف گمگشته سرانجام به زادبومش بازگشت.
هماکنون این اثر در بالاترین نقطۀ پلکان مشاهیر پارک ملت تهران زینتبخش فضای عمومی شهر شده و هر روز هزاران نفر از آن بازدید میکنند.
در مراسم رونمایی مجسمه در پارک ملت در مهرماه گذشته، فریدون صدیقی، فرزند ابوالحسنخان صدیقی، پس از قدر دانی از زحمات همۀ دستاندرکاران بازگرداندن مجسمه، گفت: "امروز پدرم را میبینم که این مجسمه را به نظاره نشستهاست و روحش شادمان است".
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
درود بر همه کسانی که پیگیر این کار بوده اند
ای کاش در میدان انقلاب نصب می شد
گزارش زیبایی بود و مثل بقیه کارهایتان سوژه ای ناب داشت، اما یک ایراد هم می توان به آن گرفت: تمام آن چه را که در گزارش مصور گفته شده، در متن هم آورده اید. بنا براین گزارش تصویری برای کسی که متن را بخواند، غیر از عکس ها چیز تازه ای ندارد.
در یک چندرسانه ای، هر رسانه (نوشتار، صدا، عکس، ویدئو و گرافیک) بیان کننده بخشی از موضوع است و کوشش می شود که همپوشانی و تکرار در آنها به حد اقل برسد.
پاینده و پیروز باشید.
جمشید