"مسیر ایران" روی یکی از بلندترین کوههای جهان
قله برودپیک به ارتفاع ۸۰۴۷ متر، دوازدهمین قله بلند جهان است و در منطقه قراقوروم پاکستان قرار دارد. یک گروه از باشگاه کوهنوردان آرش در تابستان سال ۱۳۸۸ به قصد گشودن یک مسیر نو بر روی این کوه، وارد آن منطقه شد، و در آن سال توانست بر روی رخ جنوب غربی برودپیک، از مسیری که تا آن موقع صعود نشده بود، تا ارتفاع ۷۱۰۰ متری صعود کند. این مسیر، "مسیر ایران" نامیده شد. در تابستان ۱۳۹۰ کوهنوردان باشگاه آرش توانستند "مسیر ایران" را تا ارتفاع ۷۴۵۰ متر ادامه دهند.
در خرداد ۱۳۹۲، سومین پویش (اکسپدیشن) غیردولتی ایرانیها برای گشایش مسیر نو روی برودپیک آغاز شد. آیدین بزرگی، پویا کیوان، و مجتبی جراهی پس از صعود از مسیر عادی تا چادرگاه سوم، خود را به مسیر باز شده در سالهای ۸۸ و ۹۰ رساندند و از آنجا به شیوه "سبکبار" یعنی بدون کار گذاشتن طناب ثابت یا برخورداری از امکاناتی مانند نیروی باربران ارتفاع، از مسیری نو تا قله رفتند و موفق به تکمیل گشایش "مسیر ایران" شدند.
سه کوهنورد جوان ایرانی در راه عبور از مسیر جدید گـُرده سنگی و یخی مسیر را کاملا از روی آن پشت سر گذاشتند، یک پلهٔ سنگی سست و ناپایدار به ارتفاع ۳۰ متر و شیب یخی ۷۵ درجه را صعود کردند و در این صعود ۱۶۰۰ متر طناب ثابت نصب کردند. آنها برای رسیدن به قله مجبور به چند شب مانی در ارتفاع بالای ۷۰۰۰ شدند که به جرات میتوان ادعا کرد شگفتی کار این جوانان در صعود به برودپیک بود. کوهنوردان ایرانی در سه ارتفاع ۷۳۵۰، ۷۴۵۰ و نزدیک ۸۰۰۰ متر شب را به روز رساندند.
این، برای نخستین بار بود که گروهی از کوهنوردان ایرانی بر روی یک قله بلند جهان، مسیر نو باز میکردند. این کار بزرگ، گذشته از آن که فنیترین فعالیت کوهنوردی ایرانیان در خارج از کشور به شمار میرود، همچنین کاری در خور توجه در مقیاسهای جهانی بوده و نام ایران را در جهان کوهنوردی و به طور کلی در جهان ورزش برجسته ساخت.
اما، سه کوهنورد پرتوان و پرتلاش ایرانی که در روز ۲۵ تیر ۹۲ از مسیر ایران به قله برودپیک رسیده بودند، در بازگشت از مسیر عادی قله، راه را گم کردند و در بامداد ۲۷ تیر در تماسی تلفنی اعلام کردند که نیاز به کمک دارند. تا شب شنبه ۲۹ تیر که آیدین آخرین تماس را گرفت، تلاشهایی انجام شد که بیثمر بود و هیچ نشانی از سه دلاور ایرانی یافت نشد و آنان به کوهستان بلند برودپیک پیوستند.
بر فراز برودپیک
دوستانم برای همیشه بر فراز برودپیک نشستهاند و من هنوز به منظرههای زیبایی که آنها از بالا میدیدند فکر میکنم، به منظرههایی که باید ببینی و عاشق شوی، به فریادی که روی قله زدهاند فکر میکنم، به اشک شوقشان روی قله فکر میکنم ... به رسیدن آنها به یکی از آرزوهایشان فکر می کنم و بعد زمان فرود فرا میرسد ... یک اشتباه ساده که همه کوهنوردان در مسیریابی کردهاند موضوع را پیچیده میکند ...به روزها و شبهای انتظار میرسیم ... به شبی که برای صعود شبانه قله توچال رفتیم و تمام طول شب را راه رفتیم میاندیشم ... ماه در آسمان کامل بود، و کسی سخنی نمیگفت ... به ماه نگاه میکردم و میدانستم آنها هم در آن شب سخت بیواک آن بالا میتوانند همین ماه کامل ببینند و آرزو میکردم برگردند و به کوه برویم و جشن بگیریم و ماه را با هم ببینیم، اما آنها آن قدر آن جا ماندند که ماه دیگر کامل نیست ...
بهار بی آیدین
وقتی تعداد بهارهای زندگی بیشتر میشود، دوست و آشناهای دور و نزدیکی که میشناختی و درگذشته اند هم بیشتر میشود. در این فراز و نشیب زمان، کوهی از افسوس و رنج و بهت را همه تجربه میکنند. در میان این دوستان و آشنایان درگذشته، افرادی یادشان متمایز است، کسانی که خاطرههای بیهمتایی را به یاد تو میآورند و چیزهای خوبی برای آموختن داشتند، و آیدین بزرگی از ایندسته است.
آیدین را زمانی که هفده و هیجده ساله بود و همراه بچههای باشگاه آرش برای تمرین سنگنوردی به بندیخچال دربند میآمد دیده بودم. بعدها او را چند بار در باشگاه سنگنوردی شیرودی و مسیر قله توچال دیدم. ماهها و سالها تمرین و تجربه کرد و کوهنورد خوبی شد و در تابستان ۱۳۸۸ پویش اول خود را برای مسیر نو روی کوه بلند برودپیک تجربه کرد.
ما فقط سلام و احوالپرسی مختصری داشتیم، تا جلسهای در اردیبهشت ۱۳۸۹ که آیدین به نمایندگی از انجمن کوهنوردی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی آمده بود و در حاشیه جلسه پیشنهاد داد که یک نفر را به آروزیش برسانیم. از آرزوی مصطفی لاریجانی میگفت، راهنما و میزبان محلی کوهنوردان در روستای رینهی دماوند که معلولیت و ناتوانی حرکتی دارد. ما جلسههایی برای هماهنگی گذاشتیم و پیش برنامه را با مصطفی رفتیم. البته ما به قله نرسیدیم، اما کوشش آیدین برای رساندن یک معلول حرکتی به آرزویش برای صعود کوه دماوند را فراموش نمیکنم! مهمترین ویژگی و شناخت من از آیدین برنامه فروتنی و خوش قولی مثالزدنی او بود.
آیدین یک شخصیت اجتماعی بود. فعالیتهای داوطلبانه و تشکیلاتی انجام میداد و با کوهنوردان گروههای مختلف تعامل داشت، دوست بود و کوهنوردی میکرد و به محیط زیست علاقهمند بود و به صعود و زیباییهای کوهستان عشق میورزید.
از جمله فعالیتهای او عضویت و فعالیت در هیات مدیره باشگاه کوهنوردان آرش بود. مدتی مسئول گروه کوهنوردی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی و همچنین عضو و همکار گروه دیده بان کوهستان در فعالیتهای محیطزیستی بود.
او داوطلبانه دوستان و دیگران را برای ورزش و کوهنوردی راهنمایی میکرد یا آموزش میداد. آیدین کسی را از برنامه رفتن نمیهراساند و خوب راهنمایی میکرد. همیشه میگفت هر کسی بخواهد و تمرین بکند میتواند با ما همراه بشود، هرگز از واژه نتوانستن درباره خود و دیگران استفاده نمیکرد. از نیمه کاره ماندن کارها و شکست بیزار بود. میشد رویش به عنوان یک دوست، یک همنورد، یک انسان حساب کرد.
آیدین به پیشکوستان کوهنوردی احترام میگذاشت و با من در ستایش از صعودها و تلاشهای پیشکسوتان گفتگو میکرد. با ادب بود و هوشمندانه و متناسب با شخصیت و سن هر کسی رفتار میکرد و کسی را آزرده نمیکرد.
آیدین در درس خواندن نیز سخت کوش و با استعداد بود. او دانشجوی مقطع کارشناسی دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی در رشته مهندسی برق بود و در هجدهمین المپیاد علمی دانشجویی در سال ۹۲ حائز رتبه ۶ کشوری شد. او همچنین رتبه یازده کنکور سراسری کارشناسی ارشد را به دست آورد و تمایل داشت رشته اقتصاد را در کارشناسی ارشد دنبال کند.
آیدین و محیطزیست
آیدین عضو گروه دیدهبان کوهستان انجمن کوهنوردان ایران بود و نسبت به محیطزیست بیتوجه نبود. آسیب نرساندن به طبیعت را رعایت میکرد و در برنامه پاکسازی کوهستان مشارکت داشت. آیدین با ما در برنامه پژوهش تغییراقلیم در یخچالهای کوهستانی مشارکت داشت.
در سال ۱۳۹۱ آیدین بزرگی با گروه دیدهبان کوهستان همکاریهای خوبی داشت. از جمله در برنامه پاکسازی و دیدهبانی کوه دماوند در خرداد ماه ۱۳۹۱ مشارکت داشت. در تیرماه ۱۳۹۱ در برنامه پیمایش بخش میانی خط الراس زردکوه برای گرامیداشت زایندهرود و با هدف پایش و مستندسازی یخچالهای طبیعی حضور داشت. همچنین در برنامه بازدید و مستندسازی یخچالهای کوهستانی علمکوه در مرداد ۱۳۹۱ و یخچالهای سبلان و دماوند در شهریور ۱۳۹۱ همراهی کرد.
آیدین و مستندسازی کوهنوردی
آیدین احساساتی بود، خوب و صمیمی مینوشت و به مستندسازی علاقهمند بود. او گزارش برنامههای خوبی را نوشته است، گزارشهایی که حتا برای کسی که کوهنورد نیست جذاب و خواندنی است.
پس از برنامه صعود یخچال یخار و صعود زمستانی یال داغ دماوند، در جمع دوستان گزارش برنامه داد. برخلاف یکنواخت و غیرآموزنده بودن بیشتر گزارش برنامهها، آیدین در گزارش مکتوب و گزارش زنده خود صمیمی بود و توانست حس و شرایط برنامه را به خوبی منتقل بکند و از عنصر طنز بهره میبرد. هنوز صدا و خندهها یادم است؛ "این همان گردنهای است که برای رسیدن به یخار بالا و پایین میروند".
کوهنوردی توانا
آیدین ذاتا یک کوهنورد بود. او منظم و با جدیت تمرین میکرد، میدوید و در سالن، سنگنوردی میکرد و همه را به تمرین تشویق میکرد.
هر سه قهرمان برودپیک، با تجربه صعودهایی شاخص در کوههای ایران وارد کارزار برودپیک شدند. در اینجا فقط به چند مورد از صعودهای آیدین اشاره می کنم:
- زمستان ۱۳۹۱؛ پیمایش خطالرأس پسندهکوه تا خرسان شمالی( برای اولین بار در ایران همراه با پویا کیوان).
- تابستان ۱۳۹۱؛ صعود انفرادی دیواره شمالی علم کوه از مسیر آرش و صعود دو نفره مسیر کرجیها.
- زمستان ۱۳۹۰؛ صعود کوه دماوند از یال داغ و شب مانی روی قله همراه با پویا کیوان.
- پاییز ۱۳۸۹؛ پیمایش کامل غار پراو.
- صعود یخچالهای حرم داغی، کسری، شمالی در کوهستان سبلان و یخچالهای سیوله و یخار در کوهستان دماوند.
- صعود خط الراسهای دنا، هرزه کوه و زردکوه.
آيدين بزرگی، از ۲۰ تير در ارتفاع بالای هفت هزار متر بوده است. ۲۵ تیر به قله میرسند و آخرين تماس آیدین، شنبه شب، ۲۹ تير گرفته و حتا اگر پس از آن هم زنده نمانده باشد، ۹ روز در شرایطی با فشار کم اکسیژن و سرما و باد آزاردهنده دوام آورده است. ۹ روزی که حداقل پنج روزش بدون هیچگونه آب و غذایی بوده است. استقامتی حيرتانگيز که بر توانایی فیزیکی و ذهنی شگرف او دلالت دارد.
یادی باشکوه
برای من سختکوشی و شجاعت آنها در صعود آن بخش دشوار بالای هفت هزار متری باشکوه است. برای من احساس آنها از با هم بودن و در کنار هم ماندن و آرزوی بازگشت سالم سه نفره به کمپ پایینتر باشکوه است. برای من خاطرههای خوب و عشق آنها به زندگی و کوهستان باشکوه است. برای من یاد آنها باشکوه است.
در پایان، بخشی دیگر از نامه آخر آیدین را میآورم، نامهای که با عنوان "به نام برودپیک، به امید تغییر" نوشته بود:
"نه این ما نیستیم. تنها هم نیستیم. این شمایید. شما که این راه را ادامه خواهید داد، شما که این تفکر را زنده نگه خواهید داشت، شما که فریب تکرار را نخواهید خورد، در باتلاق عاشقان میز و صندلی فرو نخواهید رفت. این شمایید که غرور مایید، که پیشران مایید، که انگیزه مایید. این دستان شماست که دعا گوی ماست، که خیرخواه ماست. این شمایید که همیشه زنده خواهید ماند، که آینده متعلق به شماست، که آینده متکی به شماست. آری این شمایید، فقط کافیست بخواهید، بهترینها را، رشدکردنها را، بالاترینها را، اولینها را".
به قول علاقهمندان به طالعبینی، آیدین یک فروردینی اصیل بود، با همه ویژگیهایی که برای یک مرد فروردینی میگویند. و ۲۲ فروردین روز تولد آیدین و خواهر دو قلویش آیدا است، روزی که هرگز فراموش نخواهم کرد.
آیدین یک جوان نخبه، پیشرو و کمیاب بود و شایسته است در هر مناسبتی در طبیعت یاد او را گرامی بداریم. در هر برنامه صعود، در برنامه درختکاری و با هر ابتکار دیگری یاد آیدین، پویا و مجتبی را طرح میزنیم.
در گزارش تصویری این صفحه از دو قطعه موسیقی "سلام آخر" با صدای احسان خواجه امیری و "ببارای بارون" با صدای محمدرضا شجریان، که مورد علاقه آیدین بزرگی بوده است استفاده کردهایم. صداهایی که از آیدین بزرگی در این گزارش تصویری استفاده شده است، مربوط به برنامه صعود دیواره شمالی علم کوه در البرز غربی در مرداد ۱۳۹۱ است.
* محمود بهادری، کوهنورد و از دوستان آیدین بزرگی است که در گزارش تصویری این صفحه خاطرات و تأثرات خود را از واقعه برودپیک بیان میکند.
راجع به این تراژدیتو سایتها و وبلاگها نظرات خیلی از اساتید
رو خوندم،
یقین دارم روح بزرگشان در شکافهای کوهستان سرد برودپیک
در آرامش ابدی قراردارد.
به داغ عاشقای بی مزار..
http://www.magiran(dot)com/npview.asp?ID=2784746
______________________
محمود بهادری: به نظرم انتقادهایی به کل پروژه برودپیک اعم از طرح ایده و سازماندهی اولیه، برنامه ریزی پویش (اکسپدیشن) 1392، عملکرد تیم حمله و مدیریت امداد وارد است. اما برای اینکه نظر فنی و جامعی بنویسیم زود است.
کارزار برودپیک جنبه های فنی کوه نوردی، اجتماعی، اقتصادی، روانشناسی، ورزشی، مدیریتی، پزشکی،اقتصادی، رسانه ای و فرهنگی دارد. برای دستیابی به حقیقت و واکاوی درست رخداد برودپیک در گام نخست لازم است چند مورد زیر دقیق مطالعه شود:
دست نوشته ها و گزارش های آیدین که هنوز منتشر نشده است و قرار است به صورت کتاب در آینده منتشر شود.
گزارش برنامه های باشگاه آرش از پویش 1388، 1390 و 1392 و گزارش سایر گروه های ایرانی و خارجی که روی برودپیک از مسیر عادی یا نو تلاش کرده اند.
مطالعه نقد باشگاه آرش و دیگر کارشناسان که قرار است در آینده منتشر یابد و مصاحبه و پژوهش های بیشتر.
اما از لحاظ فنی، پس از گذشت دو روز از حمله نهایی، آن ها به نقطه ای رسیده بودند که پایین آمدن بسیار پیچیده و خطرناک بود و به نظرم درست تصمیم گرفته اند که راه قله را ادامه دادند، زیرا احتمال داشته است سقوط می کردند، بیشترین حوادث در فرود عمودی می افتد و فرود از مسیرهای فنی خطرناک ترین اقدام در کوه نوردی است. به نظرم انتقادهایی وارد است، اما نه اینکه شما می فرمایید.
امروز بالاي اميري به سمت قله هوا خراب بود، سرما و باد شديد، ياد آيدين افتادم.
سپاس آقاي بهادري
ای کاش به جای رویکرد احساسی که آیدین و دوستانش هم به همان ورطه افتادند به صورت منطقی با این تراژدی برخورد می کردید. آیدین هر قدر که خوب بود و ما در این خوب بودن شک نداریم گرفتار احساسات شد و آن نامه که شما به آن اشاره کردید نشان می دهد چگونه در یک باشگاه کوهنوردی آن پیشکسوتان (قابل احترام!) جوان های پاک را شست و شوی مغزی می دهند و به باد می دهند.
________________
این مقاله و گزارش تصویری را به مناسب زادروز آیدین تهیه کردیم و متناسب با این مقطع زمانی، شرح مختصری از رخداد برودپیک و معرفی آیدین و مرور چند خاطره را گنجاندیم.
اگر در تراژدی برودپیک رویکرد احساساتی داشتم، پس از دست دادن دوستان، تندروانه، بی منطق و احساساتی انتقاد می کردم. اما با شکیبایی منتظر مانده ام تا بتوانم نظر خود را منطقی بنویسم.
آیدین باهوش بود و جوانی نبود که بشود به قول شما شستشوی مغزی داد. هرآنچه او نوشته است، یا گفته است، یا عمل کرده است آگاهانه بوده است. آیدین مستقل و آزاد و خودش صاحب نظر بود. برای نمونه درباره متن نامه ای که نوشته بود با احدی مشورت نکرده بود.
محمود بهادری