Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
بازار مکارۀ کتاب تهران
مهتاج رسولی

فاصلۀ خیابان شهید بهشتی تا محل مصلی که این روزها نمایشگاه کتاب در آن برپا شده نزدیک نیست. سوار ماشین‌های مخصوصی می‌شوم که برای رسیدن به مقصد گذاشته‌اند. کنار دست من دو جوان می‌نشینند که دستشان پر از بار و بندیل است. یک جعبه شیرینی هم با خود دارند. راننده به شوخی به آنها می‌گوید پس شیرینی هم می‌دهید. یکی از آنها می‌گوید بله بفرمایید غرفۀ ما شیرینی بخورید.  

از غرفه آنها می گذرم و وارد غرفۀ روزنامه اطلاعات می‌شوم که انتشارات نسبتا جامعی هم دارد؛ یک دوره شرح جامع مثنوی کریم زمانی منتشر کرده که هفت جلد پر و پیمان است و بهای آن ۱۴۰ هزار تومان، اما در نمایشگاه مشمول تخفیف می‌شود و من فقط ۱۰۶ هزار تومان باید بپردازم. بسیار خوب، ولی چه کسی می‌تواند این بار سنگین را با خود حمل کند؟ غمی نیست. اداره‌کنندگان غرفه ترتیبی داده‌اند تا برای شما تا در خانه حمل شود.

پیش از ورود به نمایشگاه هم می‌دانم که اینجا باید کتاب‌های هزارساله را بخرم. مثنوی، خمسه نظامی، کلیات سعدی، دیوان حافظ، تاریخ بیهقی و .... ما ملتی گذشته‌اندیشی هستیم. پرفروش‌ترین کتاب‌های ما هم همان دیوان‌هایی است که هزار سال عمر دارند.  با وجود این سر راهم به غرفۀ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی می‌رسم که کارهای تازه‌ای منتشر کرده است. لوح فشردۀ مطبوعات دینی، لوح فشردۀ مجله خواندنی‌ها، تماشا، مجلۀ بررسی‌های تاریخی و مانند آنها. درست است که اینها هم همه به گذشته تعلق دارند اما داشتن یک دوره مجلۀ خواندنی‌ها به قیمت ارزان و در یک لوح فشرده که هیچ جایی اشغال نمی‌کند نعمتی است که نمی‌توان از دست گذاشت.  

آن‌سوتر در انتشارات سروش یک جلد "عصر زرین فرهنگ ایران" اثر ریچارد فرای را به قیمت ۴۰۰۰ تومان می‌خرم که به قیمت یک دبه ماست کم چرب دامداران است. در انتشارات هرمس هم که آثار گذشتگان را از شاهنامۀ فردوسی تا خمسۀ نظامی در قطع دلخواه با حروف چینی و چاپ خوب و کیفیت عالی منتشر کرده، یک جلد تاریخ بیهقی دکتر فیاض را می‌خرم که با آن روکشی که دورش کشیده‌اند جان می‌دهد برای کادو دادن. هم قطعش حرف ندارد، هم قیمتش خوب است. انتشارات امیرکبیر را هم جا نمی‌گذارم. مدتهاست کلیله و دمنه تصحیح مجتبی مینوی را از دست داده‌ام یا گم کرده‌ام. کلیله و دمنه‌هایی که در بازار هست هیچ کدام به پای آن نمی‌رسند. بنابراین به محض ورود یک جلد کلیله و دمنه بر می‌دارم که دیگر فقط چند جلدش بیشتر باقی نمانده و احساس پیروزی می‌کنم. اما از همه بهتر آن که در غرفۀ یک انتشاراتی ناشناخته که نام "رسانش" دارد، یک جلد کتاب "رجال بیهقی" پیدا می‌کنم که اگرچه در سال ۱۳۸۸ چاپ شده اما من تا امروز ندیده ام. رجال بیهقی کتابی است که اشخاصی را که بیهقی در تاریخ خود نام برده، مثل ابوسهل زوزنی معرفی می‌کند. چیزی که خیلی به کارم می‌آید و وقتی دارم برای کسانی تاریخ بیهقی می‌خوانم در نمی مانم اگر بپرسند الپتکین کی بود؟ حیف که هنوز فقط جلد اولش درآمده که تا حرف "ط" را در بر دارد. اما چه می‌شود کرد؟

می بینید من در نمایشگاه کتاب تهران تمام کتاب‌های هزار ساله را می‌توانم به قیمت خوب بخرم. کتاب‌های تازه هم اگرچه کم است اما هست. مثلا در غرفۀ انتشارات سخن چشمم به "حالات و مقامات م. امید" یعنی مهدی اخوان ثالث می‌افتد که نوشتۀ دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است و انگار همین دیروز منتشر شده است. مقالات این کتاب هم البته قبلا در جاهای مختلف چاپ شده اما آن نشریات در دسترس نیست و به هر حال کتاب تازه از تنور در آمده است.

در بسیاری غرفه‌ها، دوستان ناشر را می‌بینم که مشغول کسب و کارند و دعوت به چای و شیرینی می‌کنند. وقتی با یکی از آنها مشغول نوشیدن یک فنجان چای گرم می‌شوم از او می‌پرسم نمایشگاه را چگونه می‌بیند؟ می‌گوید این نمایشگاه کتاب نیست، فروشگاه کتاب است، و بلافاصله تأکید می‌کند که "کار خوبی هم هست". وقتی ناشری در ده روز می‌تواند مثلا صد میلیون تومان کتاب بفروشد بسیاری از چاله چوله‌هایش را پر می‌کند و برای مدتی نفس می‌کشد. با این توضیح، تازه می‌فهمم که چرا وزارت ارشاد بعضی از ناشران را جریمه می‌کند و نمی گذارد در نمایشگاه شرکت کنند. هرچند امسال نشر چشمه به مقابله برخاسته و به خاطر آنکه در نمایشگاه راهش نداده اند، اعلام کرده است که نمایشگاه را در همان فروشگاه خود در خیابان کریم خان زند برگزار می‌کند. یعنی تمام کتاب‌هایش را با همان تخفیف‌هایی که در نمایشگاه معمول است، در محل فروشگاه عرضه می‌کند. قبلا شنیده بودم که نشر ثالث و نشر پیدایش و نشر آگه و نشر چشمه را به نمایشگاه راه نداده‌اند. نشر آگاه هم که جای خود داشت و از سال پیش اجازه ورود به نمایشگاه را نیافته بود. از این میان نشر ثالث و پیدایش گویا موفق شدند مشکل خود را حل کنند اما بقیه همچنان پشت در ماندند.

در یک گردش کوتاه، غرفۀ انتشارات سروش، غرفۀ کتابخانۀ مجلس، غرفۀ انتشارات فرهنگ معاصر، غرفۀ انتشارات علمی و فرهنگی (همان فرانکلین سابق) و پاره‌ای دیگر را آبرومند می‌یابم ولی از کوچک بودن غرفۀ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دلم می‌گیرد. جلو می‌روم و حکایت را می‌پرسم. می‌گویند غرفۀ اصلی کانون در طبقۀ بالا قرار دارد و این جا صرفا یک غرفه برای دیدن و یادآوری است. یاد موفقیت‌های انتشارات کانون پرورش فکری در سال ۴۷ می‌افتم؛ زمانی که فقط یک سال از فعالیتش گذشته بود. در نمایشگاه کتاب فرانکفورت بیش از ده دوازده قرارداد عالی با کشورهای اروپای غربی و اروپای شرقی و آمریکا بسته بود. تازه بلغارها از کانون دعوت کرده بودند که به طور رایگان در نمایشگاه سالانه کتاب آنها شرکت کند.

به سمت غرفۀ کانون در طبقۀ بالا حرکت می‌کنم اما دیگر ساعت حدود دوازده و نمایشگاه چنان شلوغ شده است که عبور کردن خسته کننده است. صرف نظر می‌کنم و با کوله بار کتابهایم از در مترو مصلی خارج می‌شوم که در بزرگراه رسالت باز می‌شود. از آنجا نیز سیل جمعیت از پله‌های روان و راحت مصلی به سوی نمایشگاه روان بود.

یاد آمارهایی می‌افتم که هر سال برای نمایشگاه می‌دهند و می‌گویند مثلا امسال هفت میلیون نفر از نمایشگاه دیدن کرده‌اند. این آمارها از کجا به دست می‌آید؟ کنتر دارند؟ تجسم هفت میلیون بازدید کننده آسان نیست. جمعیت بسیاری به بیست و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران می‌آید اما آمارها هم اغراق‌آمیز بنظر می‌رسد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2012/05/08
این گزارش توصیف بسیار ابتدایی است. نمایشگاهی که صدها ناشر در آن شرکت می کنند اما تعداد کتابهای جدیدشان به ده ها کتاب نمی رسد ارزش تهیه گزارش ندارد.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.