بیست و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران که مطابق سنت هرساله در سه بخش ناشران بینالمللی، کتابهای دانشجویی و ناشران عمومی در محل مصلای تهران دایر شده، یک نمایشگاه کممایه است؛ برای اینکه کتابهای تازه عرضه نمیکند یا کم عرضه میکند یا کتابهای تازهاش در بین کتابهای کهنه گم شدهاست.
نبض نمایشگاه کتاب تهران همواره در بخش ناشران عمومی میزند. بخش دانشجویی و بینالمللی جایگاه عرضۀ کتابهای تخصصی است که مورد توجه دانشجویان و استادان است. بخش ناشران عمومی است که طرف توجه عموم مردم است و اگر همهساله به میلیونها دیدارکنندۀ نمایشگاه کتاب پز میدهیم، بیشک عمدتاً کسانی هستند که به بخش کتابهای عمومی نظر دارند، نه به کتابهای تخصصی. نمایشگاه کتاب امسال در بخش ناشران عمومی شکل و شمایلی دارد که بهراحتی میتواند نام ناشران مذهبی به خود بگیرد، چرا که ناشران عمومی بهآسانی در شکم ناشران دینی هضم شدهاند.
اما کممایه بودن نمایشگاه کتاب تهران صرفاً به دلیل آن نیست که کتابهای تازه در آن کم عرضه شده و بیشتر کتابهای عرضهشده در آن کتابهای مذهبی مانند قرآن و نهج البلاغه و مفاتیح یا کتابهای کلاسیک مانند دیوان حافظ و خمسۀ نظامی و مانند آنهاست. یا صرفاً به این دلیل نیست که حضور ناشران قم در آن نظرگیر است، بلکه به این دلیل است که آن دسته از ناشرانی هم که کتابهای عمومی عرضه میکنند، عمدتاً ناشرانی هستند که به کتاب صرفاً به عنوان کالای اقتصادی نگاه میکنند و جای آنها میتواند به جای راستۀ کتابفروشیها در بازار تهران باشد. تازه یک چیز دیگر هم هست. ناشرانی در نمایشگاه حضور چشمگیر دارند که کتابهایشان هر قدر با ارزش از کتابهای کلاسیک فراتر نمیرود. برای مثال دیدن کلیات سعدی و شاهنامۀ فردوسی و مثنوی معنوی در نمایشگاه، اهل کتاب را راضی نمیکند. غرفۀ عرضهکنندگان مثنوی معنوی هر اندازه نظرگیر باشد، چیزی به ارج نمایشگاه کتاب که باید محل عرضۀ تازهها باشد، نمیافزاید. دیدارکنندگان نمایشگاه قصد دارند کتابهای تازهانتشار را ببینند و با جدیدترین محصولات فکری ایران و جهان آشنا شوند. کالایی که در نمایشگاه کتاب تهران کمیاب است.
از این گذشته ناشران آشنا که بهطور معمول کتابهای نو منتشر میکنند، در نمایشگاه حضور ندارند. اینان یا خود حضور نیافتهاند یا اجازۀ حضور نداشتهاند. برای مثال انتشارات آگاه و آگه و اختران و مانند آنها در نمایشگاه حضور ندارند. آنها هم که حضور دارند، محل مناسب و درخور شأن خود در اختیار ندارند؛ در غرفههای ده بیست متری پنهان شدهاند. در مقابل، انتشارات دولتی جایگاه وسیع و چشمگیر دارند و چنین به نظر میرسد که دولت در بخش نشر هم دارد بخش خصوصی را از عرصه بیرون می کند.
جالبتر این است که مؤسساتی که کتابهای مذهبی یا کتابهای عمومی منتشر میکنند (به غیر از کتابهای مقدس مانند قرآن و نهج البلاغه) از سی چهل سال پیش اینسوتر نیامدهاند. هنوز کتابهای آیتالله مطهری و علی شریعتی که در دهههای چهل و پنجاه نوشته شده، مهمترین کتابهایی است که به نمایشگاه سال ۱۳۹۰ راه یافتهاست؛ یا در بخش شعر کتابهای اخوان ثالث و شاملو؛ یا در بخش کتابهای عمومی آثار ذبیحالله منصوری که حد اکثر پاورقیهای دوران خود بودهاند و کارکرد آنها از ایجاد سرگرمی برای خوانندگان فراتر نمیرود. جالب است که این نوع کتابها که نخست به شکل پاورقیهای مطبوعات منتشر شدهاند، مانند آثار سیروس بهمن و منوچهر مطیعی، به طور وسیعی به زیور طبع آراسته شده و به جای چیزهای تازهای که باید مجوز نشر بگیرند، راهی بازار کتاب و نمایشگاه شدهاند و اینها تازهترین چیزهایی است که دیدار کنندگان از نمایشگاه کشف میکنند. باید به پاورقینویسانی که از قافله عقب ماندهاند، هشدار داد که بشتابند و پاورقیهای پنجاه- شصت سال پیش خود را به صورت کتاب منتشر کنند که بازار گرمی در انتظارشان خواهد بود.
هنگام دیدار از غرفۀ کتابهای منصوری، فروشنده میگوید یکی دو کتاب تازه هم از او انتشار یافتهاست. دیدارکنندهای به تعریض میپرسد: "یعنی مرحوم منصوری این کتابها را تازه نوشتهاست؟" فروشنده میگوید: "نه، اینها پاورقیهایی بوده که قبلاً منتشر نشده بود".
دیدارکنندهای که تعریض آن خریدار را میشنود، لطیفهای در باب کتاب به یاد میآورد که شنیدنی است: ناشری برای دریافت مجوز کتاب به مسئولان مراجعه میکند. از او میپرسند: "نام مؤلف چیست؟" میگوید: "شهابالدین سهروردی". از او میخواهند نامهای از مؤلف بیاورد تا به او مجوز بدهند. میگوید: "مؤلف متأسفانه مرحوم شدهاست". میگویند: "خب از ورثهاش نامه بیاورید". ناشر بیچاره تمجمجی میکند و میگوید: متأسفانه ورثه هم در دسترس نیستند". میگویند: "چرا؟ مگر چه شدهاست؟" میگوید: "خیلی وقت پیش مردهاند". میگویند: "مگر کی مردهاند؟" میگوید: "هفتصد- هشتصد سال پیش".
بیننده همان گونه که در سالن نمایشگاه کتابهای عمومی (شبستان مصلای تهران) قدم میزند و نام کتابفروشیها را میبیند، میتواند حدس بزند که با چه نوع کتابهایی سروکار دارد. ناشرانی که نامهایی مانند دارالفکر، صدرا، حقبین، دارالمعارف، دارالمجتبی، دارالزهرا، دارالکتاب اسلامی را برای خود برگزیدهاند (نامهایی که منباب مثال فقط در راهرو ِ "دال" و اطراف آن به چشم میخورد) پیداست که کتاب مذهبی عرضه میکنند، نه کتاب عمومی.
اما در بخش کتابهای مذهبی، به ضِرس قاطع میتوان گفت که قرآنهای نفیس و ارزانی منتشر شده که توجه دیدارکنندگان را به خود جلب میکند. این قرآنها در قطعهای گوناگون و با حروف زیبا و صحافی عالی عرضه شدهاند و آدمی را به هوس میاندازند که چندتایی از آنها را بخرد تا در موقع مناسب هدیه بدهد. حتا برای خواندن هم این قرآنها از چاپهای قدیمی بهتر است. برای همین است که وقتی به تماشای آنها مشغولم، یکی میآید که "قرآن کوچک خوش خط درشت" میخواهد.
رویهمرفته، بیست و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران دیدارکننده را راضی نمیکند. عطش خواننده را سیراب نمیکند. روح آدم در آن تازه نمیشود.