۰۱ دسامبر ۲۰۱۱ - ۱۰ آذر ۱۳۹۰
حمیدرضا حسینی
تکیه جایی است برای تعزیهخوانی (شبیهخوانی) و تعزیهخوانی، نمایشی است آیینـی ـ مذهبی برگرفته از وقایع کربلا که موضوعات مذهبی و حتا غیر مذهبی دیگر بدان افزوده شدهاست. تکیه، بیشتر مخصوص ایرانیان شیعه است. از این رو جایگاهی فرامذهبی است که در طول زمان، وجوه گوناگون فرهنگ ایرانی در آن جلوهگر شدهاست. در گذشتهها تکیه به خانقاه و جایگاه درویشان نیز گفته میشد.
رفتارهای آیینی مردم، عموماً با اسطورهها و باورهای دینی آنان پیوند دارند. این رفتارها هرچه بیشتر به گذشته بازمیگردند، جوهر دینی و بنمایۀ اسطورهای آنها پررنگتر میشود و چنین است که در گذر روزگاران، طبع ازلیگرای مردم، رویدادهای تاریخی را با مجموعهای از افسانهها، قصهها و باورها درمیآمیزد و به شکل سنتی آیینی- نمایشی درمیآورد. برخی پژوهشگران، تعزیهخوانی را دنبالۀ سنت شاهنامهخوانی دانسته و گفتهاند که نظم دراماتیک شاهنامه در دورههای بعد، جایش را به درام مذهبی داد و شبیهخوانی جای آن را گرفت.(۱)
پژوهشگران دربارۀ زمان پیدایی تعزیهخوانی، اختلاف نظر دارند. گاه آن را تا دورۀ فرمانروایی آل بویه عقب بردهاند و گاه به دوران صفویه مربوط دانستهاند. اما گذشته از آغاز تعزیهخوانی، روشن است که این نمایش آیینی- مذهبی در دوران قاجار به اوج رسید و برای اجرای آن، تکایای بسیاری در سراسر ایران ساخته شد.
یکی از نخستین نقشههای تهران که در دوران سلطنت محمدشاه قاجار و احتمالاً پیش از سال ۱۲۶۰قمری ترسیم شدهاست، نشان میدهد که تکایای زیادی در همه محلههای شهر و گاه بسیار نزدیک به هم وجود داشتند.(۲) همچنین در سال ۱۲۶۹قمری، یعنی در پنجمین سال سلطنت ناصرالدینشاه قاجار، تهران دارای ۵۴ تکیه و ۱۱۲ مسجد بود(۳)؛ یعنی تقریباً به ازاء هر دو مسجد یک تکیه وجود داشت. و جالبتر اینکه تعداد مدارس پایتخت بهمراتب کمتر از تکایای آن بود. برای نمونه، محله عودلاجان چهار مدرسه و ۱۲ تکیه داشت و در محلۀ چالمیدان که فاقد مدرسه بود، ۱۰ تکیه ساخته بودند.(۴)
چرا؟ زیرا در تکیه چیزهایی یافت میشد که در مسجد و مدرسه نبود: نمایش، موسیقی، نقاشی، نقالی و خیلی چیزهای دیگر. تکیه، یک حوزه عمومی بسیار قوی بود که حضور زنان در آن تحمل میشد. تابلوی معروف "تکیۀ دولت"، اثر کمالالملک غفاری، نشان میدهد که بخش عمدۀ حاضران در تکیه را زنان تشکیل میدهند و از آن مهمتر اینکه جایگاهشان با حایل و پرده از مردان جدا نشدهاست. چنین مجالی نه در مسجد، نه در مدرسه، نه در قهوهخانه و نه حتا در بازار برای زنان فراهم نبود.
اگر شاهان گذشته، با ساختن مساجد جامع در پایتخت، قدرت و ثروت خویش را در چشم تودۀ مردم مینشاندند، ناصرالدینشاه ترجیح داد که این مهم را با ساختن تکیه انجام دهد: تکیۀ دولت. بیشک او نمیتوانست دستۀ موزیک نظامی و فراشان شاهی و زنبورکچیها و دیگران را که جزئی از تجملات سلطنتش بودند، در مسجد به مردم نشان دهد. از این رو ذهن او که به قولی "از همه چیز وسیلۀ تفریح میتراشید"، معطوف به تکیه شد.(۵)
از این گذشته، بسیاری چیزهایی که در جامعه حرمت داشتند، خود را به زیر چادر تکایا کشیدند و تحت لوای تعزیهخوانی به حیات خویش ادامه دادند. این سخن روحالله خالقی، موسیقیدان بزگ معاصر است که گفته: "نغمهها، ردیفها و گوشههای قدیمی موسیقی ایرانی که به سبب حرمت مذهبی از زندگی مردم دور مانده بود و بیم از یاد رفتن و نابودی آن میرفت، در پناه تعزیه امنیت یافت تا به زندگی خود ادامه داد."(۶) و سخن معروفی از دیگر موسیقیدان معاصر، ابوالحسن صبا، نقل شده که "تعزیه، موسیقی ما را حفظ کردهاست".(۷)
داد و ستد تعزیه با موسیقی ایران بدان پایه است کهگاه در نامگذاری ردیفها و گوشههای آوازی مؤثر افتاده؛ مثلاً در تعزیهخوانیهای دورۀ قاجار، شبیه عبدالله بن حسن، اشعار خود را در گوشهای از آواز "راک" میخواند و بدین سبب آن گوشه امروزه معروف به "راک عبدالله" است.(۸)
برخی بر این باورند که منع تعزیهخوانی در دورۀ پهلوی اول، ضربهای سخت بر پیکر این نمایش آیینی– مذهبی بود و موجب از رونق افتادن و نهایتاً اضمحلال تکایا شد. اما این نظر نمیتواند تصویر کاملی را از ماجرا به دست دهد. اولا نفوذ دولت پهلوی اول، به جز در تهران و چند شهر بزرگ، بدان پایه نبود که بتواند بنیان تعزیهخوانیهای بیشما را براندازد و ثانیاً دورۀ منع تعزیهخوانی نسبت به پیشینۀ دور و دراز آن، یک میانپردۀ کوتاه بود.
در واقع، با دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی که در ایران پس از مشروطه رخ داد و آنگاه با برآمدن دولت پهلوی اول، همه آنچه تکیه و تعزیه را پوششی برای خود میدانستند، در جای دیگر، مجالی به مراتب فراختر پیش روی خود یافتند. موسیقی، صاحب آموزشگاه شد و تکیه گاهی چون رادیو را پیدا کرد؛ نمایش سنتی به نفع تئاتر غربی که نفوذ روزافزونی در ایران داشت، کنار رفت و بعدها به آن پیوند خورد؛ زنان از خانه بیرون زدند و راه مدرسه و دانشگاه و اداره و حتا احزاب سیاسی را در پیش گرفتند و بقیۀ چیزها نیز به همین ترتیب از تکایا کوچیدند. تکیه ماند و یک محمل مذهبی برای سوگواری سالار شهیدان که میتوانست در حسینیه یا مسجد برگزار شود.
از همین رو، تکایای تهران یکی پس از دیگری رو به فراموشی رفتند و تن به ویرانی سپردند، اما در شهرهای کوچک مرکز ایران و در جوامعی که هنوز بهشدت سنتی ماندهاند – مثلاً شهر زواره - تکیه هنوز برپا و تعزیهخوانی به راه است.
حالا از تکیۀ دولت تنها خاطرهاش مانده و از تعدادی دیگر، در و دیواری زهوار دررفتهای که لقب میراث فرهنگی را یدک میکشند و گاه در فهرست بلند بالا اما خالی از فایدۀ آثار ملی، جایی برای خود دستوپا کردهاند. در این میان، یک تکیه هنوز هم باشکوه و دلرباست: تکیۀ معاونالملک کرمانشاه.
این تکیه در سال ۱۲۸۱ خورشیدی به همت حسن معینی، ملقب به معاونالملک ساخته شد. اما چند سال بعد و در خلال جنبش مشروطه، به این علت که پناهگاه مخالفان مشروطه شده بود، زیر آتش سلاحهای مشروطهخواهان نیمهویران شد تا پس از آرام شدن اوضاع، مرمت و بازسازی شود.
ساختمان تکیه از حیث معماری بسیار مجلل و در عین حال، بزرگ است و این در حالی است که به استثنای تکیۀ دولت تهران، غالب تکیهها بنایی ساده داشتند. میتوان پنداشت که همجواری کرمانشاه با مناطق سنینشین کردستان و عراق، بانی را بر آن داشته که از تکیۀ خود وسیلهای برای تبلیغ مذهب شیعه بسازد. با این حال، آنچه تکیۀ معاون را بسیار درخور اهمیت ساخته، تصاویر نقش بسته بر کاشیهای آن است که به وسیلۀ بزرگترین هنرمندان آن عصر آفریده شدهاند و در نوع خود از بهترین نمونههای اواخر دورۀ قاجار هستند.
بنا مرکّب از یک جلوخان بزرگ، یک حیاط ورودی به نام حسینیه، یک ساختمان گنبد دار میانی به نام زینبیه و یک حیاط بزرگ به نام عباسیه است که مراسم تعزیهخوانی در آن برگزار میشدهاست. در شرق این حیاط، یک ساختمان دوطبقه نیز ساخته شدهاست که اکنون به عنوان موزه مورد استفاده قرار میگیرد.
در گزارش مصور این صفحه، به دیدار تکیۀ معاونالملک میرویم و سخنان لاله تقیان دربارۀ رسم و رسوم تعزیهخوانی در تکایا را میشنویم. خانم تقیان، دانشآموختۀ رشتۀ تئاتر و از پژوهندگان نمایشهای سنتی ایران است که تا کنون مقالات بسیاری را دربارۀ تعزیهخوانی انتشار دادهاست.
پینوشت:
۱- بلوکباشی، علی: مقالههای فارسی دبا، ج ۱۵، مقاله ش۵۹۸۸، تعزیهخوانی
۲- نک: تصویر دارالخلافه طهران پایتخت شاه عالمپناه ترسیم الیاس نیکویچ برهزین؛ ضمیمۀ نگاهی به تهران از آغاز تا کنون، علیاکبر محمودیان و دیگران، تهران، ۱۳۸۴ش
۳- آمار دارالخلافۀ تهران، به کوشش سیروس سعدوندیان و منصوره اتحادیه، تهران، ۱۳۶۸ش، ص۲۷۶
۴- همانجا، ذیل آمار ۱۲۶۹ق
۵- برای آگاهی بیشتر نک: مستوفی، عبدالله: شرح زندگانی من، تهران، ۱۳۸۶ش، ص ۴۲۳ به بعد
۶- صالحپور، اردشیر: مقدمۀ آلبوم پیشخوانی در تعزیه؛ پژوهشی در نغمات آوازی شبیهخوانی
۷- همان جا
۸- مستوفی، همان جا، ص۴۲۴
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب