این گزارش در بارۀ مجموعۀ گنجعلیخان کرمان است؛ یادگاری از دوران صفویه، شامل میدان و بازار و مسجد و مدرسه و حمام و آبانبار. میتوان به کرمان رفت و از دیدن شکوه و زیبایی این آثار لذت برد. چندان که گزارش مصور ما نیز گوشهای از این شکوه و زیبایی را به تصویر میکشد.
اما در ورای اینها چیزهای دیگری هم هست و آن شناخت زمینه و زمانهای است که موجب پیدایی این گونه آثار شدهاست. آیا اتفاقی است که بخش بزرگی از بهترین آثار تاریخی ایران از دوران صفویه بر جای ماندهاند؟ آیا اتفاقی است که بانی همۀ این آثار شاهان و سپهسالاران و دیوانیان بزرگ عصر صفوی بوهاند؟ و باز آیا اتفاقی است که بیشترشان جنبۀ عمومی و رفاهی دارند؟
میدان نقش جهان و مجموعۀ علیقلی آقای اصفهان، مجموعۀ گنجعلیخان کرمان، سی و سه پل، پل خواجو، انبوه کاروانسراهایی که غالبأ لقب "عباسی" یا "شاه عباسی" را یدک میکشند و انبوه حمامها و پلها و بندها و آبانبارها و مساجد و مدارسی که از آن دوره باقی ماندهاند، چنینند. اگرچه ساخت مجموعههای عامالمنفعه توسط طبقۀ حاکم ایران نه با صفویه آغاز شد و نه به صفویه ختم شد، اما کمابیش میتوان گفت که این سلسله گوی سبقت را از اعقاب و اخلاف خود ربودهاند.
برای مثال، در کارگاههای سلطنتی آن دوران، هزاران هنرمند، صنعتگر و کارگر مشغول فعالیت بودند و رونق اقتصادی و پیشرفت صنعت و هنر را موجب میشدند. همچنین ایجاد شبکههای آبیاری، ساخت راهها و تأسیسات بین راهی و بنیان بنگاههای اقتصادی، رونق بیسابقۀ بازرگانی داخلی و خارجی و رفاه نسبی کشاورزان و پیشهوران را از پی آورده بود.
هنگامی که شاه عباس در سال ۸-۱۵۹۷ میلادی پایتخت را از قزوین به اصفهان آورد، شهر تجاری نجفآباد را بنیان نهاد تا زیربنای کشاورزی و بازرگانی استواری را برای پایتخت جدید فراهم آورد. او همچنین میدان نقش جهان را ساخت که گرچه قرار بود نمایندۀ شکوه و شوکت دولت صفویه باشد، اما خیلی زود به یک حوزۀ عمومی پویا بدل شد.
این فقط شاه نبود که در آن جا کاخی برای خود داشت و از فراز آن به تماشای بازی چوگان و مسابقۀ تیراندازی مینشست؛ بلکه مسجد جامع عباسی، بازار قیصریه و انبوه مغازههای دور میدان، عرصۀ فراخی را برای بهرهبرداری مردمان عادی فراهم میآوردند. شبهنگام جمعیت انبوهی از بازیگران، شعبدهبازان، قصهگویان، درویشان و روسپیان در نقش جهان گرد هم میآمدند، تا به این دلخوشی همگانی جلای بیشتری ببخشند.
این که یک سال پیش از آغاز ساخت میدان نقش جهان، بنای مجموعۀ گنجعلیخان در شهر کرمان پا گرفت و پیش و پس از آن نیز بناهای عامالمنفعه زیادی – خواه به دستور شاهان صفوی و خواه به ابتکار حکام – در این سو و آن سوی کشور ساخته شد، نشان از هدفگیری و برنامهریزی دولت صفوی برای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی ایران دارد.
با این حال نه دولت صفوی دولت ملی مردمسالار از جنس دولتهای مدرن امروزی بود و نه شاه عباس وارسته و آراسته به فضایل اخلاقی. در بیرحمی او همین بس که پدر خویش را به زندان افکند، دو برادر خود را کور کرد، یکی از فرزندان خود را کشت و دو فرزند دیگر را نابینا ساخت. رفتار او با رقیبان و مدعیان و ناسازگاران که جای خود دارد!
از این گذشته، بیشترین سود اقدامات عمرانی به جیب شاهان صفوی میرفت، زیرا آنان بزرگترین زمینداران، بزرگترین بازرگانان و صاحب بزرگترین کارگاههای صنعتی کشور بودند. حکایت آنان مصداق این ضربالمثل عامیانه بود که هر گلی میزدند، به سر خویش میزدند.
در سادهترین تعبیر، شاهان صفوی مثل همۀ شاهان ایران، خود را شبان میپنداشتند و رعیت را در جای گله مینشاندند. اما فرقشان با بسیاری از اسلاف و اخلافشان این بود که میدانستند گلۀ گرسنه را نمیتوان دوشید. هم از این رو، رفاه حال رعیت و تأمین امنیت و معیشت را از یاد نمیبردند.
معادلۀ سادهای است، اما شوربختانه بسیاری از شاهان ایران چنین درکی از نسبت حکومت و رعیت نداشتند و رفتارشان به گونهای نبود که بر سر این خوان شاهانه، چیزی هم لای دندان رعیت گیر کند. حتا با یک مرور کوتاه بر تاریخ ایران میتوان فهرست بلندی از نام این گونه شاهان را ترتیب داد.
کوتاه سخن، این که دولت صفوی اگرچه جوهری از استبداد داشت، اما آن چنان که بسیاری از پژوهشگران تاریخ گفتهاند، نوعی "استبداد منور" را به نمایش میگذاشت؛ استبدادی که مقید به رفاه حال رعیت و آمیخته به حد اقلی از عدل و انصاف بود.
و اکنون سه قرن پس از پایان کار این سلسله، همچنان میتوانیم میراث استبداد منور را در جای جای ایران ببینیم. مجموعۀ گنجعلیخان کرمان تنها یکی از یادگارهای این نوع استبداد است که پس از چهار قرن همچنان نبض اجتماع و اقتصاد شهر کرمان در آن میتپد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.