بهار که میشود، چنارهای خیابان قصرالدشت شیراز غوغایی بپا میکنند. اگر راهت را کج کنی و پا به یکی از کوچههایی که یاس از دیوار هر خانهاش آویزان شده، بگذاری، ناخودآگاه به یاد همۀ عاشقانههای حافظ میافتی و فکر میکنی، همین یاسها بودند که حافظ را به اوج شعر رساندند. حافظی که میپنداشت هیچ گوشهای از بهشت هم لطف کنار آب رکنآباد و گلگشت مصلی شیراز را نخواهد داشت. بهخصوص اگر شیراز، شیراز اردیبهشت باشد که مرغ الهام بسی از بزرگان را به پرواز درآوردهاست.
خسرو ناقد، پژوهشگر ایرانی، مینویسد: "شیراز در اردیبهشتماه، وقتی خوش و هوایی بهشتی دارد؛ این را... از سعدی بپرسید که در پنجاه و اند سالگی عزم گوشهنشینی و خاموشی میکند، لیک چون در اول اردیبهشتماه جلالی، به سال ششصد و پنجاه و شش هجری، در شیراز ره صحرا و باغ میگیرد و سایۀ درختان میجوید و ناپایداری گل و بیوفایی گلستان بهیاد میآرد، طرح گلستانِ همیشهخوشی میریزد که تا امروز نه از تطاول باد خزان بر برگهای سبز و پُر طراوتش آسیبی رسیدهاست و نه گزند گردش زمان بر معانی دلنشین و روشنش غباری نشانده است."
منظور آقای ناقد این دو بیت سعدی است که میگوید: اول اردیبهشتماه جلالی / بلبل گوینده بر منابر قضبان / بر گل سرخ از نم افتاده لآلی / همچو عرق بر عذار شاهد غضبان
بهار شیراز فقط همین چندصد سال نیست که دلربایی میکند. ۲۵۰۰ سال پیش هم تخت جمشید به دلیل دلپذیری بهار شیراز پایتخت بهارۀ هخامنشیان شد و فرمانروایان دیگر هم تا سلسلۀ پهلوی از فیض اردیبهشت شیراز بهره میبردند. و بیدلیل هم نیست که "روز شیراز" در جمهوری اسلامی ایران درست وسط اردیبهشت - پانزدهمین روز این ماه - برگزیده شد.
اما بهار شیراز تنها در ماه اردیبهشت نبود که عاشقان را به محفلی فرا میخواند. فریدون مشیری از فروردین شیراز هم تعریفی جانانه دارد:
هر که بیند همچو من شیراز را فصل بهار / می زند بی شک از اینجا پشت پا بر هر دیار
آن بهشت جاودان شیراز میباشد که باد / مشک تر میآورد با خود ز هر سو بار بار
از کدامین گوشۀ فردوس دارد کس به یاد / دشت نرگس، باغ سنبل، آب مروارید بار
شبنمش در لاله الماسی به یاقوتی نگین / یا که در جام عقیقی چون نبید خوشگوار
رؤیت سرو "ارم" دیدار باغ "دلگشا" / میرباید هوش از سر، میبرد از دل قرار
بلبلان خوش سخن در باغ و بستان بی حساب / قمریان نغز گو در دشت وهامون بی شمار
گیسوان بید مجنون را خوش آرایش دهد / باد روح افزای ماه فروردین مشاطه وار...
روزگاری شیراز پر بود از باغ و تاکستان که هر روز دایرۀ این باغها تنگتر و تنگتر میشود، اما هنوز هم با همۀ پیشروی فضای شهری باغهایش نفسی میکشند. هنوز هم پارک حاشیهای بلوار چمران رونقی به طبیعت شیراز میبخشد. هنوز هم کوچهباغهای عفیفآباد یادآور میشوند که بهار شیراز دیدنی و دلفریب است.
شاید همین باشد که مسافرتهای نوروزی که در همه جای ایران تا نیمههای فروردین پایان میپذیرد، در شیراز همچنان ادامه دارد. این شهر هنوز پر است از مسافرانی که مشتاق دیدن گلهای باغ ارم و خنکای حافظیه و انداختن سکه در حوض سعدی و به دنبالش آرزویی در دل هستند.
شیراز در این روزها بیدار است. مغازه و فروشگاههایش تا پاسی از شب به روی مشتریانش باز است. مردمانش شبها خود را به خیابانهای شلوغ میسپارند و تا پاسی از نیمه شب خوش میگذرانند.
وجه اصلی بهار شیراز گلهای سپید نارنج است که به بهار نارنج مشهور است. اگر به باغ دلگشا پا بگذاری و از خیابانی که به آرامگاه سعدی منتهی میشود بگذری، مست این بوی بهشتی خواهی شد.
باغهای شیراز کم نیستند، اما باغ صفا و نارنجستان قوام اند که این فضا را ایجاد میکنند؛ فضایی پر از عطر نارنج.
* انتخاب از آرشیو جدیدآنلاین.
در بهشت ِ تازه ی اردیبهشت
حالِ دنیا هست بهتر از بهشت...!
حالِ ما خوب است از بارانِ تو
از بهارِ جاریِ دستانِ تو
این بهارِ ناب، چون شعرِ تَر است
مثل یک دیدارِ تازه، نوبر است
آسمان ، آیینه کاری می شود
در زمین، آیینه،جاری می شود
می شود با خطّی از باران نوشت:
بهترین ماهِ جهان، اردیبهشت..!
دکتر یدالله گودرزی
«نازم هوای فارس که ازاعتدال آن / بادام بن، شکوفه مه بهمن آورد» می بینید دلخوشی شیرازی ها تنها به ماه اردیبهشت نیست. این غزل دلاویز با این بیان و احساس یگانه شروع می شود: «هرباغبان که گل بسوی برزن آورد / شیراز را دوباره بیاد من آورد». همشهری سعدی وحافظ بودن هم حکایتیست!