حمید رضا حسینی
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
رفیق حجره و گرمابه و گلستان باش
نیاکان ما که این شعر را زیر لب زمزمه می کردند، از حمام و حمام رفتن خاطره ها داشتند. حمام برایشان چیزی فراتر از جای شست و شو بود. در آن جا، اقوام و دوستان و بچه محل ها را می دیدند و از حالشان با خبر می شدند؛ از هر کجا خبری داشتند، به اطلاع یکدیگر می رساندند؛ گاه شکوه اهل سیاست را در گوش هم پچ پچ می کردند؛ فرزندان خویش را به حمام برده و در حین شست و شو، شیوه سلوک اجتماعی و مردم داری و حرام و حلال شرعی را بدانان می آموختند.
دختران را برای پسران خویش خواستگاری می کردند؛ اگر پسری برای دختر دم بختشان پا پیش گذارده بود، دزدانه، سر تا پایش را برانداز کرده و سلامت جسمش را می سنجیدند؛ حمام عروسی و زایمان می گرفتند و دیگران را به جشن و شادی خویش فرامی خواندند؛ خستگی تن را با مشت و مال دلاک و خستگی روح را با درد دل های دوستانه به در می کردند؛ رگ می زدند و سبک می شدند؛ آب تنی می کردند و شادمان می گشتند و خلاصه حمام را در جایگاه مهم ترین نهادهای اجتماعی می نشاندند.
این روح حمام بود، اما جسمش نیز دست کمی از روحش نداشت. نه تنها با کاشی کاری ها و نقاشی ها و آهک بری ها و حجاری های استادانه، نمایشگاهی از هنرهای گوناگون را پیش چشم می نهاد، بلکه معماری اش از گستره و ژرفای دانشی حکایت می کرد که آزمون دشوار سده ها و هزاره ها را از سر گذرانده بود.
وقتی کسی وارد حمام می شد، از دالانی نسبتا دراز و پیچ در پیچ گذر می کرد تا به بینه برسد. بینه، جای لحظاتى نشستن بود تا کم کم به هوای گرم و مرطوب عادت کنند و به قول قدما نچایند! آرام که می گرفتند، لباس ها را درمی آوردند و راهی گرمخانه می شدند.
میان بینه و گرمخانه، فضای دیگری بود به نام "میان در". در آن جا، یکی دو سکو برای انداختن لنگ قرار داشت و خلوتی برای ستردن موهای زاید. راهروی بلندی هم از میان در منشعب و به آبریزگاه (دستشویی) ختم می شد.
فضای بعدی، گرمخانه بود؛ جای سر و تن شستن. خزانه یا خزینه که به عبارتی آب انبار حمام بود، درگرمخانه قرار داشت. حمام ها دو خزانه آب گرم و آب سرد داشتند و در حمام های بزرگ تر، یک خزانه آب ولرم هم به این دو افزوده می شد. گاه نیز حمام دارای چال حوض (استخر) بود تا وسیله شنا و آب تنی مردم برقرار باشد.
حالا باید دید آب و هوای حمام چگونه گرم می شد؟ به کانون آتش حمام "تون" می گفتند. در این جا آب را در دیگ بزرگی به نام دیگ هفت جوش که ترکیبی از روی و مس و قلع و سرب و چند چیز دیگر بود، می ریختند و زیرش آتش می افروختند. این دیگ در برابر حرارت زیاد، مقاوم بود. همچنین گرما را در خود نگاه می داشت و دیر سردی می شد.
آتش زیر سنگ هفت جوش، دود و دم زیادی را به وجود می آورد که از آن برای گرم کردن هوای حمام بهره می بردند. دود و آتش را به تونل هایی که زیر کف حمام ساخته بودند و "گربه رو" می خواندند، هدایت می کردند و بدین وسیله سنگ کف حمام و در نتیجه هوای حمام گرم می شد. در ساختمان های امروزی، این کار را شوفاژ انجام می دهد.
نور حمام در روز از سقف و در شب با پیه سوز تأمین می شد. در طاق های گنبدی حمام، شیشه هایی به نام "جامخانه" قرار می دادند که محدب بود. بدین ترتیب، نور از آن ها به درون می تابید، اما کسی نمی توانست از پشتشان درون حمام را ببیند.
در برخی شهرها و محله های بزرگ تر، حمام ها، دو بخش جداگانه مردانه و زنانه داشتند. در غیر این صورت، حمام در برخی روزهای هفته مردانه بود و در روزهای دیگر زنانه. گاه نیز از ابتدای شب تا صبحگاه مردانه بود و در طول روز زنانه تا غسل واجب مؤمنان زایل نشود.
در شهرهای تاریخی ایران، حمام هایی از روزگار پیشین به جای مانده که شهره ترین شان در کرمان، یزد، اصفهان و شیراز قرار دارند. یکی از این حمام ها که چند سالی است بدل به موزه مردم شناسی شده، حمام "علی قلی آقا" در اصفهان است.
علی قلی آقا از درباریان دوره شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی (و بنا به گفته ای از خواجگان حرم) بود. او در محله ای که به نام خودش خوانده می شود، مسجد، حمام و بازارچه ای را بنا نهاد و برای استفاده مردم وقف کرد.
حمام او از سال ۱۱۲۵ هجری قمری تا سال ۱۳۷۲ خورشیدی (۱۴۱۳ ه.ق)، یعنی نزدیک به ۳۰۰ سال دایر بود. سپس مدتی تعطیل و پس از مرمت بوسیله شهرداری اصفهان، بدل به موزه مردم شناسی شد. در واقع شهرداری اصفهان با این اقدام، کفاره گناه نابخشودنی خود در تخریب حمام "خسروآقا" را پرداخت.
خسرو آقا برادر علی قلی آقا بود که همپای برادرش حمام کوچک تر اما فاخرتری را در اصفهان بنا نهاد. شهرداری اصفهان در سال ۱۳۷۳ حمام او را که در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده بود، شبانه خراب کرد و به جایش خیابان کشید.
گزارش تصویری این صفحه گلگشت کوتاهی است در حمام علی قلی آقا با روایت خانم طلعت صابری و آقای عباس پورقدیری. آقای پورقدیری، روزنامه نگار و کارشناس میراث فرهنگی، در دوران کودکی و نوجوانی ، همراه پدر خود، فراوان به حمام علی قلی آقا آمده و واپسین روزهایی را که حمام ایرانی هنوز موجودیت داشت، به یاد می آورد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید