Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
گذر امامزاده يحيى
حمیدرضا حسینی

مجموعه عکس
اوس غلام پیرهادی، هر روز صبح، بعد از این که کرکره  دوچرخه سازی اش  را بالا می دهد،  چهارپایه کوچکی را  کنار در می گذارد و چشم می دوزد به زیر گذر. مدام چشم می چرخاند  دنبال یک آشنا؛ یکی از آن بچه محل های قدیم ؛ اما وقتی کسی را پیدا نمی کند، سرش را به عقب برمی گرداند و خاطرات گمشده را در عکس هایی که به دیوار مغازه چسبانده، می جوید.

- رضا موتوری رو دیدی؟ یه صحنه شو تو همین مغازه ما فیلم برداشتن. بهروز (وثوقى) میاد تو مغازه و یه سلامی می ده. منم این کنار وایسادم. آخه می دونی، مسعود (مقصودش کیمیایی است) خیلی با ما رفیق بود. خودش بچه همین محل بود، با فرامرز قریبیان تو این کوچه بغل، تو مدرسه بدر درس می خوندن. هر وقت فیلمبرداری داشت با آرتیست هاش جمع می شدن تو مغازه ما. از اون بچه تهرونی های با صفاس.

- اون وقتی که قیصر رو می ساختن یادتونه؟

- گفتم که بساطش تو مغازه ما بود. خونه قیصر دیگه خراب شده. چند سال پیش کوبیدن رو هم،  آپارتمانش کردن.

- اون موقع حال و هوای محله چه جوری بود؟

- خیلی با الان توفیر داشت. تو تمام این خونه ها اعیون و اشراف می نشستن.

- مثلا کی ؟

- این پشت یه خونه اس، آدرس می دم برو ببین. خیلی آنتیکه! مال سید جلال الدین تهرانی بود. اون آخری ها که شاه رفتنی شد، این بابا رو گذاشت رییس شورای سلطنت. منتها ول کرد رفت پاریس پیش آقای خمینی و استعفاء داد. سریال پدرسالار رو دیدی ؟ تو خونه خواهر سد جلال بازی کردن. دو تا کوچه پایین تره. حالا شده خونه فرهنگ محله. خلاصه گذر امامزاده یحیی که می گفتن، برای خودش جایی بود، نه مثه حالا زپرتی !

زپرتی را که می گوید، خنده ام می گیرد. اما وقتی به اندوه چشمانش می نگرم، خنده روی لبانم می خشکد. گویی گذشته ها پیش چشمش رژه می روند و حسرت به دلش می نشانند.

یادش می آید شصت سال پیش که در زعفرانیه، سگ آدم را گاز می گرفت و نیاوران جالیز خیار بود؛ پنجاه سال پیش که دولت می خواست یوسف آباد را سر شهر بیندازد و زمین هایش را از دم قسط متری ۴ تومان به خلق الله می داد، گذر امامزاده یحیی برای خودش برو بیایی داشت که نگو و نپرس. اما حالا، آن برو بيا بالاى شهر است و این جا بافت فرسوده.

حیف ! دیگر آن چنار کهنسالی که سایه بر حیاط امامزاده یحیی افکنده و ۷۸۷ بهار را از سرگذرانده، شناسنامه این محله نیست.  دیگر کسی به یاد نمی آورد که این محله را دویست و پنجاه  و اندی سال پیش، کریم خان زند بنیان نهاد.

در راه ستیز با طایفه قجر به سمت مازندران می رفت که گذرش به تهران افتاد و دست و رویی به سر این شهر کوچک کشید. او از ترکیب محله های کوچک، دو محله جدید ساخت ؛ یکی عودلاجان و دیگری چالمیدان.

گذر امامزاده یحیی بخشی از محله بزرگ عودلاجان بود، اما شاید شهره ترین بخش آن. چون برای خودش یک امامزاده قدیمی داشت و ساختمان این امامزاده دست کم سه قرن قبل از روزگار کریم خان بنا شده بود.

اینها را حتی اوس غلام هم نمی داند. او دوچرخه ساز است، مورخ که نیست. بعضی چیزها را شاید از پدرش شنیده؛ مثلا این که در مدرسه میرزا ابوالحسن معمارباشی که دویست متری پایین تر از مغازه اوست، میرزاکوچک خان جنگلی درس طلبگی می خواند.

همان اوقات بود که مشروطه هم پاگرفته بود و گویا نخستین راهپیمایی مشروطیت از روبروی همین مدرسه آغاز شد. مأموران حکومت یکی از وعاظ مشروطه خواه به نام شیخ محمد واعظ اصفهانی را دستگیر کرده بودند و با خود  می بردند، اما طلاب مدرسه مانع شدند و کار به زد و خورد کشید. سربازان چند تیر شلیک کردند. یکی در قلب طلبه ای به نام سید عبدالحمید نشست و او شد نخستین شهید مشروطه ایران.

اکنون ۱۰۲ سال از آن واقعه گذشته، اما مدرسه میرزا ابوالحسن هنوز حوزه علمیه است  و وقتی طلاب جوانش اینها را می شنوند، چشمانشان از تعجب گرد می شود. به یکباره دور نیمکت کنار حوض حلقه می زنند و سراپا گوش می شوند. مدیر حوزه از پشت پنجره دفتربه حیاط می نگرد. این خبرنگار آمده بود عکسی بگیرد و برود. حالا با آن پیراهن آستین کوتاه و شلوار جین رفته  بالای منبر! چه می گوید؟

در دوره قاجار، گذر امامزاده یحیی به عنوان شرقی ترین محله تهران، جای آدم های متوسط الحال با روحیات مذهبی بود. اما برخی از سرشناس ترین رجال سیاسی و مذهبی هم در آن زندگی می کردند. مهم ترینشان وثوق الدوله از نخست وزیران مشروطه و عاقد قرار داد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس بود که با مخالفت سرسختانه نمایندگان مجلس، خصوصا سید حسن مدرس لغو شد.

اتفاقا خانه مدرس نیز چند کوچه پایین تر از خانه وثوق قرار داشت. خانه او در کوچه بن بستی که حالا به نام خودش کوچه مدرس خوانده می شود جای گرفته بود. همسایه مدرس،  نصیرالدوله بدر (بر وزن شنل) از تجار ثروتمند پایتخت بود. آن دو با هم رفاقتی تام و تمام داشتند اما به دو راه متفاوت رفتند ؛ مدرس با رضاشاه درافتاد و به تبعید رفت و نصیرالدوله وزیر فرهنگ شد.

این هر سه خانه هنوز باقی اند؛ اولی مرمت شده و در اختیار کمیته ملی ایکوموس (شورای بین المللی بناهای تاریخی) است، مرمت دومی به کندی پیش می رود و سومی انبار یک انتشارات مذهبی شده است.

-احسنت، احسنت، جدا استفاده کردیم اخوی! عرض می کنم  یک حمامی هم  بالاتر از مدرسه، زیر بازارچه واقع شده که طلاب این مدرسه از قدیم الایام آن جا استحمام می کرده اند. مثل این که در رژیم گذشته یک فیلم معروفی را آن جا ساخته اند. همین طور است؟

گرمابه نواب، حمامی قدیمی است. اما قدمت دو حمام دیگر محله، یعنی حمام قوام الدوله و حمام میرزا علی اصغر را ندارد. آن چه این حمام را بر سر زبان ها انداخت، فیلم معروف قیصر اثر مسعود کیمیایی بود.

در به یادماندنی ترین صحنه فیلم، بهروز وثوقی یا همان قیصر، به گرمابه نواب داخل شد و کریم آبمنگل را با چاقو خلاص کرد ! حالا روزی نیست که جماعتی ازعاشقان فیلم فارسی و دلباختگان کیمیایی به سراغ این حمام نیایند.

اگر لنگی ببندی و بخواهی سر و تنی در این حمام بشویی، می شود ۱۲۰۰ تومان. اما حالا که دوربین بدست داری و می خواهی عکس بگیری، می شود ۲۵هزار تومان!

- پدرجان ما رو گرفتی، فیلم سینمایی که نمی خوام بسازم . می خوام دوتا عکس بگیرم و برم. چهلستون هم که باشه، بلیتش ۵۰۰ تومنه.

- پس برو از چهلستون عکس بنداز!

چه ایرادی دارد ؟ بگذار این پیرمرد از آخرین یادگار روزهای خوش محله اش پولی به جیب بزند. لااقل او می داند روی چه گنجی خوابیده است.

کیمیایی، قیصر را درست زمانی ساخت که روزهای خوش این محله – از پس ۲ قرن حیات درخشان شهری – رو به پایان بود. قیصر و فرمان هم دو تا از همان تیپ های لوطی مسلک محلات قدیمی تهران بودند که دوره شان به سرعت در حال سپری شدن بود.

از آن پس، محله رو به افول نهاد. چون ارزش در بالاشهر بود و تفاخر در بالاشهری بودن. سیل مهاجران جویای کار بود که از یک در وارد می شد و انبوه کوچندگان محلی بودند که از در دیگر بیرون می رفتند.

مسعود کیمیایی، فرامرز اصلانی، فرامرز قریبیان، بهروز وثوقی و سیروس الوند تنها بخشی از انبوه آدم های به درد بخوری بودند که گذر امامزاده یحیی در دامان خویش پرورش داد و به بالای شهر هدیه کرد.

آنانی که از پس اینان آمدند،‌ نه قیصر و محله اش را می شناختند و نه تعلق خاطری به او داشتند. و این همه را قیصر پیشگویی کرده بود  : "ننه! آخه تو چی می دونی؟ سه دفعه که آفتاب بیفته لب اون دیفال و سه دفعه که اذون مغرب رو بگن، همه یادشون می ره ما چی بودیم و واسه چی مردیم..."


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2018/02/09
هزاران کیلومتر دور ازایران و دهها سال دور از قیصر و بهروز و مسعود وناصر، آنچه برایم از همه جالبتر و با ارزشتر بود عکسهای این گزارش با ارزش بود و خوشحالم که تصادفاً بعداز تقریباً ده سال
که از انتشار آن می گذرد ، شانس تماشای آنها را پیداکردم . عکسهائی با نگاه هنرمندانه و با برداشتی حرفه ای و باصطلاح « یکی از یکی بهتر ». با سلام به آقای حسینی گرامی و باسپاس از ایشان وهمه
گردانندگان « جدید آنلاین » وبا آرزوی توفیق بیشتر
- رضا متقی، 2018/01/22
آقای حسینی عزیز، کاش لینک فیلمهایی هم که گرفته اید رو میگذاشتی. من توی این محله دنیا اومدم و تا ۱٨ سالگی اونجا بزرگ شدم. مطلب شما رو که خوندم هم شاد شدم و هم غمگین، اشکهام دراومد، یاد کوله باری از خاطره افتادم. الآن ۳٨ ساله که اونجا رو ندیدم.
- یک کاربر، 2017/12/09
دلم تنگه واسه اون روزها چه محله ای بود بچه بودیم که فیلم قیصرو میساختند دور برشون چرخ میزدیم دادو بیداد فیلم سازها هارا در میاوریدم اخه دوربین و وسایل فیلم برداری کسی ندیده بود.
- یک کاربر، 2017/06/11
خاطرات عزيزان واقعا بى نظير و عالى بود.
- یک کاربر، 2017/11/20
سلام من متولد کوچه ماست بندها هستم مدرسه پارس درس خوندم سال چهارم منحل شد و به مدرسه بدر رفتم راهنمایی ابن سینا بودم و دبیرستان پروین اعتصامی درس خوندم از فشاری آب می خوردم که سر کوچه حمام خشتی بود از خاطراتم نان خرمای امام زاده یحیی روضه تکیه سادات، ممد جون تو کوچه ما زندگی می کرد، آقای حسین گیل روبروی مدرسه ابن سینا زندگی می کردن. منوچهر وثوق در کوچه جام زنان که اسم جدیدش را نمی دانم زندگی می کردن.
علاقه خاصی به محله امام زاده یحیی دارم.
خانمی به اسم زهرا دیوانه تو محل بود که همه ازش می ترسیدن و پسر خاله سبزی فروش که همیشه سبزی تازه داشت که بساطش روی زمین روبروی امامزاده پهن می شد.
آ شیخ جگری که سر کوچه بیدل بود و جغول بقول هم عصرها می پخت و ماست و کره و خامه حاج محمد آقا، فالوده شیرازی توران خانم، با خواهر حمید تین نژاد و حیدر کوشی و شهید پرویز و غلامرضا عربزاده که تو کوچه زورخونه زندگی هم همکلاس بودم
خاطراتم هرکز فراموش نمی شنوند.
- سپیده، 2017/11/19
عالی بود پدر بزرگ من هم تو اون محل زندگی می کرد و من خیلی به اون محل رفتم.
- بارانا، 2016/07/12
کاش می شد ساکنین قدیمی محله برمیگشتن. کاش این محله مهم و ارزشمند محل سکونت اتباع خارجی (افغان ها) نمیشد. تازگیا دارن بهش رسیدگی میکنن. من یه جوان 24 ساله ام اما با همون 3-4 باری که گشت زدم تو محله باهاش انس پیدا کردم .
- یک کاربر، 2016/05/07
چه فايده؛ نظر را نوشتيم ولى منتشر نشد!
- احمد، 2016/04/30
سلام به تو ايرانى ؛ من متولد ١٣١٦ در كوچه چاپخانه؛ كوچه حزيره (فعلا اين كوچه خراب شده) سه سال اول دبستان را مدرسه تدين و سه سال بعد را دبستان فرهنگ و دبيرستان را علميه تحصيل مى كردم . در يكى از كامنت هاى بالا متوجه موردى شدم كه اقا رضاى عزيز؛ دكان اقا شيخ حسين عطار را جنب كوچه بهشتى نوشته بودند؛ من خودم از مشتريهاى پر و پا قرص اين انسان واقعا شريف بودم؛ رضا جان مغازه ايشان نبش كوچه حزيره روبروى منزل دكتر فريس بود ايشان چند فرزند داشتند كه خواهر من آن زمان ماما بود يكى از دختران ايشان را وضع حمل كرد خدا بيامرز اشيخ حسين منزلش درست پشت مغازه اش قرار داشت . يادش به خير بازارچه نواب وبازارچه نايب السلطنه سينما دماوند و بستنى اكبر مشدى
- یک کاربر، 2016/03/07
بسیار عالی.
- محسن، 2016/02/06
با سلام
ممنون که منو بردین به خاطرات گذشته، بیست وپنج ساله پیش با یک دوربین تصویر برداری قدیمی
(پاناسونیک m8000 ) به عشق دیدن لوکیشن های باقی مانده از فیلم "قیصر" و تصویربرداری از
ازآن مکان هر هفته اونجا بودم و با چه وسواسی چه تصویرهایی تهیه کردم، از حمام نواب گرفته تا قهوه خونه و خونه قیصرو و حتی یادمه اون موقع از روی سادگیم تو امامزاده دنبال قبر مادر قیصر می گشتم.
به بضاعت اون زمان آرشیو خوبی تهیه کرده بودم که متاسفانه در این چند سال در هنگام جابجایی منزل مفقود شد.
اون فیلم برایم بهترین گنجینه بود.
به هر حال ممنونم ازشما.
- یک کاربر، 2015/12/25
واقعا دلم برای اونروزها تنگ شده و خاطرات جوانی را زنده می کنه.
- زهره، 2014/01/29
سلام ممنون ازسايت. من تمام سايت ها رو دنبال عكس هواى ازاين منطقه وعكس هوايى از معابرش به صورت كلى گشتم ولى بيدا نكردم ميشه اگه توآرشيوتون داريد برام ایميل كنيد ممنون ميشم.
- یک کاربر، 2012/11/17
درود بر همه تهرونیای اصیل
درود بر مسعود خان کیمیایی و قیصرش
درود بر همه اون کسایی که تهرون وطنشونه
به امید روزی که فقط تهرونی تو تهرونش باشه.
- علیرضا، 2012/04/02
خیابان شهید هداوند (نصیر الدوله بدر سابق) دبیرستان بدر که امروز دخترانه است روزگاری محل تحصیل مسعود کیمیایی ، فرامرز قریبیان ، سعید پیردوست و سیروس الوند بوده است. پدر سیروس الوند خود زمانی مدیر دبیرستان هم بوده. البته دبیرستان بدری که در فیلم گوزنها و ضیافت دیده می شود این مکان نیست.
- رضا، 2011/10/26
قربون همه برو بچه های محله امام زاده یحیی ، که هنوزهم با مرام و با صفان و حقیقتا" من خودم بعنوان نوه مرحوم حاج شیخ حسین عطار همیشه و هر کجای این دنیا که باشم افتخار می کنم که یک تهرانی اصیل و اهل همین محله هستم.منزل ما چند تا کوچه پایین تر از امام زاده یعنی کوچه چاپخونه بود که پس از شهادت حمید بچه محلمون اسمش شد کوچه شهید حمید تین نژاد. یادش بخیر از اون دوران کودکی از اون صفای حرم امام زاده که هر پنجشنبه صحن شلوغ میشد از خانمهایی که همشون برای زیارت آقا و نذر اومده بودن اونجا. یادمه مادرم همیشه سفره نذری حضرت رقیه رو در صحن اونجا پهن میکرد و لقمه های نون و خرما رو بعد از روضه بین مردم تقسیم میکرد. نمیدونین چقدر دور و برش شلوغ میشد.مغازه پدرم هم توکوچه چاپخونه نبش کوچه بهشتی (شهید قندی) بود من خودم دبستان تدین میرفتم که بعد ها اسمش به دبستان حر تغییر کرد. برادر مرحومم ، مصطفی هم فارغ التحصیل دبیرستان بدر بود.خاطره بسیار است و بقول شاعر " زندگی سهم من از خاطره هاست ". خدا همه رفتگان محله امام زاده یحیی رو رحمت کنه.روحشون شاد. یاد باد آن روزگاران یاد باد.
- جواد، 2010/09/13
سلام. ممنون که بالاخره کسی پیدا شد که به محله ما فقط به چشم لوکیشن عالی برای نشون دادن زندگی مردم فقیر نگاه نکرد.این محله که روزی برو بیایی داشته و پدر من همون زمان از 700متر خونه خیابون کناری میگذره تا بتونه 250متر خونه تو این محل بخره اما حالا انگار لکه ننگ این شهر شده چون شهرداری حتا دیگه آسفالت کوچه هاش رو تعمیر نمیکنه.چه برسه به کمترین امکانات زندگی شهری. اما برای کسانی که عشق تهران دارن و میخوان تهران واقعی و به تعبیر من شناسنامه تهران رو ببینند و یا خاطرات کلی فیلم که دیدند زنده بشه اینجا بهشته. تکیه باصفای سادات اخوی هنوز پرشور ترین مراسم ها رو داره. حموم نواب فیلم قیصر که بازسازی شده. قهوه خونه ای که تو اکثر فیلمهای مسعود کیمیایی دیده میشه هنوز سرجاشه. اگه الان رضا موتوری رو ببینید و بلافاصله به این محل بیاید فکر میکنید یا زمان ایستاده یا فیلم رو هفته پیش بازی کردن چون 70 درصد راسته امامزاده همونجوری مونده. هنوزضرب زورخونه طلاچی(علی تک تک) گوش رو نوازش میده. دبیرستان پروین که میگن قدیمی ترین دبیرستان دخترونه تهرانه هنوز زنده است. هنوز لوطی مسلک و مرد واقعی تو این محل هست. فقط به این محل سر بزنید...
- پريسا، 2009/08/04
با عرض سلام و خسته نباشيد.
مقالتون جالب بود اما چيزي كه باعث شد من گذرم به اينجا بياد و مقالتونو بخونم اين بود كه دنبال اطلاعاتي از گذر امامزاده يحيي ميگشتم .چون زادگاه پدر و ابا و اجدادم است. پدر بزرگ پدرم ميرزا علي اصغر خان نجار باشي كه نجار مخصوص زمان قاجار و بعدها پهلوي بود و از نوچه هاي اسيد حسن رزاز در همين محله زندگي ميكردند.كه البته عكس ايشان هم نزد خاندان ما موجود است . منتظر مقالات بعديتان هستيم.
- یک کاربر، 2009/03/12
با سلام
خسته نباشی برای این همه زحمت
گفتم بد نیست 1 چیزی اضافه کنم به مطلبتون (اگه جسارت نباشه)
این اقا غلام که میگین تو محل همه بهش میگن شاغلام. و خودشم آدم کمی نیست بیشتر دوچرخه های بچه های فدراسیون دوچرخه سواری رو که حرفه ای بودن شاغلام براشون ردیف میکرد. تو مغازشم چندتا عکس از بچه های تیم ملی میشد دید.
- یک کاربر، 2009/01/28
راستی آقای حسینی بسیار بسیار عزیز آیا اون قهوه خونه و خونه قیصر هم هنوز پا برجاست یا نه؟نمیدونم اطلاع دارید یا نه که یه صحنه هم از فیلم تنگنا تو این بازارچه فیلمبرداری شده.
- فرزاد فتح الهی، 2008/12/11
با عرض سلام و خسته نباشید.فکر کنم شما هم مانند من عشق فیلم باشید و عاشق دوران گذشته.من از شما خواهش میکنم به این درخواست من جواب رد ندید.خواهش میکنم.من خیلی دلم میخواد بیام و اون زیر بازارچه و اون حمام نواب رو از نزدیک ببینم.من شهرستانی هستم و هر وقت که به تهران میام دنبالش میگردم ولی نتیجه ای نمیگیرم چون آدرس دقیقش رو نمیدونم.من از شما خواهش میکنم لطف کنید و ادرس دقيقش رو برام بفرستید.

جديدآنلاين: دوست عزيز، براى ديدن گرمابه نواب مى توانيد به اين نشانى برويد؛ خيابان اميركبير، بين چهار راه سرچشمه و خيابان رى، كوچه شهيد عليرضا جاويدى (معروف به ميرزا محمود وزير) نرسيده به امام زاده يحيى، گرمابه نواب.
البته اين حمام اندكى پس از انتشار اين گزارش توسط شهردارى خريدارى شد و به حال تعطيل درآمد. بنابراين فعلا امكان ورود به آن را نداريد.
- شاهین، 2008/11/23
واقعا عالی بود.اگرتونستید باز هم ما رو از مقاله های قشنگتون بی نصیب نذارید.باز هم تشکر میکنم.
- جواد منتظری، 2008/11/16
حمید رضا حسینی عزیز، با اینکه قرار نیست ما همکاران در این صفحه بصورت رسمی از یکدیگر تعریف کنیم، اما سوای همکاری و دست داشتن در ساخت مالتی مدیا و گزارش های اینچنینی به عنوان یک شهروند و یک ایرانی باید بگویم متن زیبایت و موضوع انتخابی ات مایه مباهات من است. مدتها بود متن و موضوعی اینچنین مرا نگرفته بود. این از آن موضوعاتی است که خیلی دلم می خواست کاش می شد روی آن کار کنم، اما آنچه تو می نویسی رنگ و بوی دیگری دارد و هرگز از چنته من بیرون نخواهد آمد. سپاس بسیار و امید که گردش روزگار دستت را در تولید چنین متن ها و موضوعات باز گذارد.
- بهرنگ صمدزادگان، 2008/09/14
زنده باد! دست شما درد نکند. واقعا مطلبی جذاب و دوست داشتنی بود. شاید تنها راه عملی حفظ نمادهای زیبای تهران قدیم تدوین همین مقالات و ثبت عکس باشد. هرچه مفصل تر بهتر. دیگر باید بپذیریم که کسی سینه ای برای حفظ فیزیکی نیای این شهر به تنور نمی چسباند.
- الهه، 2008/09/12
دست مريزاد.خيلي گزارش جذابي بود. شما از پس نوشتن يگ گزارش جذاب به نحو احسنت براومديد.شروع و پايان خوبي داشت و خوندني بود. موفق باشيد
- مانا، 2008/08/20
آقاي حسيني دست شما درد نكند . بيشتر از تهران و خاطراتش برايمان بگوييد تا فكر نكنيم كه تهران همين مراكز خريد و برجها و شلوغي هايش است.
ظاهرا اين اولين مجموعه عكس سايت جديد آن لاين است كاش بعد از اين بيشتر شاهد چنين مجموعه عكس ها و گزارش هاي باشيم .
- فرشاد، 2008/08/19
فوق العاده بود آقای حسینی. بسیار لذت بخش بود. تعریف شما را از دوستان شنیده بودم.
- عباس حسین نژاد، 2008/08/19
دیدی یکهو دلمان گرفت!
دیدی چه زود همه چی گذشت؟!
دیدی اسم خاطرات که می آید می رویم یک گوشه ای و می زنیم زیر گریه!
دیدی آقای حسینی با احساسات یک جوان چگونه بازی کردید؟!!
- یک کاربر، 2008/08/18
بدر بر وزن شنل نیست بر وزن الف است= Bader
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.