گفته می شود نزدیک به یک میلیون مهاجر قانونى افغان در ایران زندگی می کنند و همین تعداد هم مهاجران فاقد مدارک شناسایی در ایران حضور دارند.
سیاست دولت ایران همواره مبتنی بر بازگشت این مهاجرین بوده اما مجامع بین المللی بر این نکته پای می فشارند که این بازگشت باید داوطلبانه و در یک روند بلند مدت انجام شود .
در سال ٢٠٠٧ کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل مبلغ دوازده میلیون دلار جهت نگهداری از پناهندگان به دولت ایران پرداخت کرد. در این سال تحولات دیگری هم اتفاق افتاد و در پی اخراج مهاجرینی که دولت آنها را غیر قانونی می خواند و بحران حاصل از تجمع این عده درمرزها و شهرهای مرزی افغانستان، پارلمان افغانستان رای به عدم صلاحیت وزیر امور مهاجرین و عودت کنندگان داد و او از کار بر کنار شد و چیزی نمانده بود که این امر در مورد وزیر امور خارجه کابینه کرزی، هم محقق شود .
بازگشت داوطلبانه مهاجران افغان از ايران همواره وجود داشته، هرچند در مقاطعی روند اين بازگشت تند و یا کند شده است.
خانواده های مهاجر بسیاری از ايران به افغانستان بازگشته اند و شماری ازآنها توانسته اند خانه و زندگی برای خودشان فراهم کنند اما عده ای هم هستند که موفق نشده اند این شرایط را در کشورشان به دست آورند و به ناچار دوباره به ایران بازگشته اند.
بعضی مهاجرین بازگشته سخن از سختی ها و مرارت های بسیاری دارند که می توان بیکاری و نبود امنیت جانی را مهم ترین آنها دانست. عباس از جمله این مهاجرین است که در سن ۸ سالگی همراه خانواده اش وارد ایران شد و پس از دوازده سال در ١٣٧٢ ه.ش. به افغانستان بازگشت. او که تحصیلاتش را تا دوم دبیرستان در ایران گذرانده بود از مشکلات متعددی می گوید که بر سر راه آنها قرار داشت .
برای عباس، خواهر و برادرها که کودکی شان را در ایران گذرانده بودند در بدو ورود، دیدن صحنه های جنگ مانند تانک های سوخته درمیان راه و ورود افراد مسلح نقاب دار به درون اتومبیل و وجود سلاح های زیاد در دست افراد غیر نظامی صحنه هایی بود که خبر از ورودشان به جایی می داد که آنها هرگز در زندگی تجربه نکرده بودند.
عباس و باقی خانواده که به لهجه فارسی صحبت می کردند پس از ورود به مزار شریف تلاش کردند لهجه دری را بیاموزند تا بتوانند با اطرافیان ارتباط بهتری بر قرار کنند. آنها به مدت یک ماه شب ها پیش هم می نشستند و تمرین می کردند تا این که به این مشکل فایق آمدند.
مدتی بعد اتفاق ناگوارى برای عباس افتاد. زمانی که او در دکان آهنگری پدر مشغول کار بود یک قطعه منفجر نشده در میان ضایعات آهن منفجر و در نتیجه دست چپ عباس از مچ قطع شد.
عباس راه تحصیل را در پیش گرفت و از پوهنتون (دانشگاه) مزار شریف لیسانس اقتصاد دریافت كرد.
پس از استقرار حکومت طالبان در افغانستان و كشتار مردم در مزار شریف، عباس و خانواده به ناچار محل زندگی را ترک گفته دوباره به ایران مهاجرت كردند.
عباس قبل از ترک افغانستان تصمیم به ازدواج گرفت. ازدواج عباس داستانى شنیدنی دارد كه در گزارش مصور اين صفحه از زبان او و مادرش مى شنويد.
می خواستم بگم این آقای فاضلی می توانستند گزارش بهتری در این مورد داشته باشه می توانست عکسهای بهتری بگیرد و در مورد عروسی افغانها بیشتر تحقیق کند