Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
شمایل بزرگ کربلا
غلامعلی لطیفی

احمری را می‌توان آخرین بازماندۀ نسل نگارگران مکتب کمال‌الملک دانست که بر طراحی واقعگرایانه و پرسپکتیو تسلط بیچون و چرا داشت و افزون بر آن رموز نگارگری سنتی و تذهیب را هم به کمال آموخته بود. در طول شش دهۀ حیات هنری‌اش شاگردان بی‌شماری درهمۀ این رشته‌ها تربیت کرد و در میان صاحب‌نامان عرصۀ هنرهای تجسمی امروز کمتر کسی را می‌توان یافت که زمانی شاگرد او نبوده باشد.

بیوک احمری زادۀ ۱۲۹۹ و از هنرآموختگان هنرستان‌های تبریز بود ونخستین گام‌های حرفه‌ای‌اش را در سال ۱۳۲۵ با نقاشی گونه‌های حشرات و آفات نباتی در وزارت کشاورزی آغاز کرد که در آن از طریق مسابقه استخدام شده بود. تصاویر او از حشرات مفید و مضر کشاورزی چنان دقیق و واقعگرایانه بود که حشره‌شناسان آلمانی در تقدیرنامه‌هایی که از طریق وزارتخانه برایش فرستاده بودند، دقت نظر و استادی‌اش را ستوده بودند. با این حال شهرت و محبوبیت او به همان محدودۀ طبقۀ سوم (طبقۀ آخر) ساختمان سه طبقۀ آن وزارتخانه در لاله‌زار نو و چند دانشمند حشره‌شناس خارجی محدود و منحصر بود.

صحبت های آیدین آغداشلو، نقاش و هنرشناس، درباره تابلوی عاشورای بلوکی‌فر و احمری
تا این که در سال ۱۳۳۰ محمدعلی افراشته، شاعر و روزنامه‌نگار مشهور آن روزگار به اصطلاح او را کشف کرد و به جامعۀ خوانندگان مطبوعات شناساند. افراشته همواره از احمری به عنوان " شاه‌ماهی" یاد می‌کرد که بر اثر بخت و اقبال به تورش خورده بود. ستایش بی‌حد افراشته از احمری معطوف به کاریکاتورهای غیر منتظره و شیرینی بود که او در نهایت رسایی و وضوح برای مصور کردن مطالب روزنامه‌اش می‌کشید. این کاریکاتورها از چنان پختگی در بیان مضمون و پرداخت شخصیت‌ها و صحنه‌ها برخوردار بودند که نظیر آنها تا آن زمان در مطبوعات دیده نشده بود. غالباً دید و برداشت او از مطالب بکلی دور از انتظار حتا خود نویسندۀ مطلب (اکثراً خود افراشته) بودند وهمۀ اینها در چارچوب طراحی و ساخت و پرداخت حرفه‌ای عرضه می‌شدند.

احمری کارهایش را گاهی "بیوک"، زمانی "فرزین" و ندرتاً  "احمری" و بعضاً هم تنها "ب.ا" امضا می‌کرد، اما این کلمات  را به ترتیبی می‌نوشت که کسی نمی‌توانست آنها را به‌درستی و اطمینان بخواند. با توجه به شهرت بی‌سابقه‌ای که این کاریکاتورها پیدا کردند، دوستانش، از جمله خود افراشته، به این شیوۀ امضا کردن او ایراد می‌گرفتند و توصیه می‌کردند که او امضای ثابت و خواناتری برای کارهایش انتخاب کند و او هر بار این توصیه‌ها را ندیده می‌گرفت.

به این ترتیب، اگر افراشته احمری را به شهرت و محبوبیت رساند، در عوض احمری نیز در مدت دو سال و نیمی که روزنامۀ چلنگرمنتشر می‌شد، با کاریکاتورهایش رونق بی‌سابقه‌ای به آن داد و خوانندگان فراوانی را به سوی آن جلب کرد. اما این رونق روزگار چندان نپایید و در شامگاهان چهارشنبۀ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نه فقط دفتر و دکان مطبوعات یکجا به نهب وغارت "حامیان" کودتا درآمد  که شغل دولتی و سابقۀ اداری او هم در آن میان دود شد و به هوا رفت.

در سال‌های دربدری که در پی ۲۸ مرداد برایش  پیش آمد، به وجه شگفت‌انگیزی او از مهلکۀ تعقیب و توقیف جان به‌ در برد و گویا همان ناخوانا بودن امضاهایش مأموران حکومت نظامی را سردرگم و کلافه کرده بوده‌است و در نتیجه هیچ‌گاه به سراغش نیامدند.

بعد از فرو نشستن گرد و غبار کودتا و آرام شدن اوضاع، احمری روی جلدهای رنگین و ماندگاری برای مجلاتی همچون  "سپیدوسیاه" و "امید ایران" کشید. هرچند این آثار بسی فراتر از سطح پسند و توقع صاحبان و سردبیران این مجلات بود، اما خوانندگان این نشریات استقبال چندانی از آنها نکردند.

دورۀ بعدی زندگی‌اش به کار گرافیک و تهیۀ پوستر و پشت جلد سازی کتاب و آگهی‌های تبلیغاتی درآتلیه‌های تک‌اتاقی "اورانوس"، "مارس"، "ونوس"، که در طبقات بالای پاساژهای پشت شهرداری، لاله زار و منوچهری و جامی، به تنهایی و یا با مشارکت دوستان و همکارانی همچون محمد بهرامی، سیروس امامی، جهانگیر نظام‌العلما و بهروز گلزاری اجاره می‌کرد، گذشت. در سال‌های بعد نامش در جمع شرکا و سهامداران مؤسسات پرآوازۀ چاپ و نشر دیده می‌شد که زمانی مشاغل پررونق و سودآوری بودند. اما چون او هیچ‌گاه از زیر و بم کاسبی سر در نیاورده بود، هیچ‌گاه هم از آن مشارکت‌ها طرفی نبست و در نهایت با  دایر کردن کلاس‌های  آموزش هنر نگارگری و تذهیب، که بعد از انقلاب خواستاران فراوان یافته بود، به تعلیم و تربیت شاگردان در رشته‌های طراحی، تصویرسازی، چاپ و گرافیک، مینیاتور و نگارگری در رشته‌های بسیار متنوع آن پرداخت.

احمری در همۀ این رشته‌ها شاگردانی تربیت کرد و به شهرت رساند که خودش در آن رشته‌ها، جز در دایرۀ محدود همکاران و آشنایان،  صاحب‌نام نبود. روزی معصومۀ سیحون، نقاش و گالری‌دار مشهور، می‌گفت: "اگر من سی سال پیش احمری را می‌شناختم، سی بار او را میلیونر کرده بودم."  اما احمری نه تنها یک بار هم میلیونر نشد، حتا تا آخر عمر هم در خانۀ اجاری زندگی کرد. در سال‌های واپسین عمر یک دفتر کاری در طبقۀ بالای پاساژی در منوچهری داشت که در آن به کار ترمیم آثار قدیمی می‌پرداخت و در این عرصه او به راستی یگانه بود.

اثر مهم  و ارزنده‌ای که از احمری بر جای مانده، شمایل ۳۲ متری عاشورا است که ایدۀ آن از صادق تبریزی است  و او بدواً اجرای آن را به عباس بلوکی‌فر، استاد نقاشی سبک قهوه‌خانه، پیشنهاد کرده بوده و او هم با قبول این پیشنهاد بلافاصله کار ساخت پرده را آغاز کرده بوده‌است. اما به قراری که صادق تبریزی می‌گوید، "نظر به این که استاد بلوکی‌فر تا آن زمان پرده‌ای به این وسعت نساخته بود، ترکیب‌بندی این پرده و جفت‌وجور کردن حوادث کنار هم، به‌طوری که هماهنگی کامل بین صحنه‌های آن برقرار باشد، برای او تجربۀ تازه‌ای بود و این موضوع سبب می‌شد هر بار که استاد در مقابل پرده قرار می‌گرفت، به تعویض صحنه‌ها و تغییر طراحی خود مبادرت می‌کرد." و در نهایت پس از پنج سال کار پرده به سرانجام نمی‌رسد و کار در همان مرحلۀ طراحی متوقف می‌ماند. بعداً صادق تبریزی اتمام آن را به احمری واگذار می‌کند. اما چون احمری سبک کارش آناتومی و سایه و روشن و پرسپکتیو است، ناچار طراحی‌های دوبُعدی بلوکی‌فر را به کنار می‌گذارد و از نو و به شیوۀ خودش شروع به کار می‌کند و کار را به اتمام می‌رساند. از قرار زیرسازی هفت متر آخر آن هم از خود صادق تبریزی، با راهنمایی احمری، است.

عباس بلوکی‌فر (۱۳۰۳- ۱۳۷۹) زادۀ تهران و از سرآمدان سبک نقاشی قهوه‌خانه‌ای بود و از سال ۱۳۵۴  تا پایان عمر در دانشگاه آزاد تدریس می‌کرد و آثارش مایۀ مباهات موزه‌داران و مجموعه‌داران داخل و خارج است. 

از احمری غیر از شمایل عاشورا آثار فراوان دیگری از روی جلد کتاب و مجلات گرفته تا پوستر و سیلک اسکرین و پرده‌های نگارگری "گل ومرغ" و تهذیب و پرتره و آثار آب‌رنگ و رنگ‌روغن بر جای مانده‌است که هر یک به تنهایی گواه توانایی‌های مسلم او در این رشته‌هاست. اما به زعم این شاگرد کوچک او، در تارک همۀ این آثار کاریکاتورهای درخشان او می‌درخشند و نامش همچون دومیه و گراند ویل در تاریخ مطبوعات ما گرامی خواهد ماند.

در گزارش مصور این صفحه روایت آفریده شدن پردۀ ۳۲ متری عاشورا را از صادق تبریزی می‌شنویم.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2011/02/26
خوب است این اثر به همۀ جهانیان نشان داده شود تا شناختی از این مکتب پیدا کنند.
- یک کاربر، 2011/02/26
کمال الملک را با ایشان مقایسه نکنید. زمان نوحه و داستان سرایی گذشته است.
- شاپور، 2011/02/25
من متوجه نشدم که کجای کار ایشان از مکتب کمال‌الملک نشأت گرفت است؟! این نقاشی بدون هیچ نوآوری در ادامۀ سبک نقاشی قهوه خانه ای قاجار قرار دارد، با این تفاوت که اصالت خود را از دست داده است. هنر نزد ایرانیان روز و روزگاری بود و بس!
- یک کاربر، 2011/02/25
ایکاش به جای این همه توضیح بی مورد درباره "آقای بلوکی فر"، کمی جزییات پرده و نقاشی های این اثر هنری توضیح داده می شد.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.