تابستان امسال انجمن پرورش جوانان ايرانی (IYDA) در لندن دورههایی تحت عنوان " نمود و هویت" برگزار کرد. کارآموزان اين کارگاه، جوانانی دوفرهنگه بودند که پدر يا مادرشان ايرانی است يا در بريتانيا زاده و بزرگ شدهاند. در پايان اين کارگاه، کارآموزان با همکاری جديدآنلاين روایتهايی تصویری تهيه کردند که سه نمونۀ آن را در زير میبينيد. ساناز موحدی، ناتاشا منصوری و پوريا آتشزران هر کدام به شيوۀ خود نمودی ازهويتشان را روايت کردهاند. توضيحات بيشتر در بارۀ اين کارگاه آموزشی را در پايين اين صفحه بخوانيد.
ساناز: من ِ دیگر
ساناز میگوید که در گذشته از بیان هویتش عاجز بود، چون از پدری ایرانی و مادری انگلیسی به دنیا آمدهاست. از بچگیاش به یاد میآورد که کتابهای دوزبانۀ انگلیسی- فارسی برای کودکان را میخواند و تلاش میکرد هر دو زبان را فرا بگیرد. اما بزرگتر که شد، دریافت که زبان فارسیاش به قوت انگلیسیاش نیست. اما وقتی به ایران سفر میکرد، متوجه میشد که غرق فرهنگ و شیوۀ زندگی ایرانی شده و بیشتر خودش را یک ایرانی احساس میکرد، تا انگلیسی. و این پرسش پیوسته در ذهنش بود که "بلاخره تو یک ایرانی هستی یا انگلیسی؟"
بهتدریج ساناز به این نتیجه میرسد که نه این است و نه آن، در عین این که هم این است و هم آن. تنها پس از آن که او دو نیمۀ هویتش را یکی میکند، احساس کامل بودن به او دست میدهد.
در گزارش مصوری که میبینید، ساناز این تجربۀ خود را با استفاده از "من ِ نرمش پذیر" یا، چنان که در هنرتجسمی گفته می شود، من ِ پلاستیکیاش بیان میکند. وی میگوید، در تهیۀ این "من ِ پلاستیکی" او از کار شیرین نشاط الهام گرفتهاست که برای بیان باورهایش از نوشتههایی روی بدن کمک گرفته بود. ساناز میگوید: "این من ِ پلاستیکی هرچند شبیه سایه است، اما سایه نیست، بلکه بازتاب خود من است و هر دو فرهنگ ایرانی و انگلیسی را دربر دارد."
ناتاشا: پدر تنهای من
ناتاشا هم از مادری انگلیسی و پدری ایرانی در انگلستان زاده شد. چهارده سال پیش مادر او بر اثر سرطان درگذشت. مرگ مادر به خودی خود برای ناتاشا و برادرش ضربۀ روانی سهمگینی بود. اما تنهایی پدر در پی مرگ مادر بر رنج روانی ناتاشا افزود. پدر او که زمانی شوخ و سرزنده و سر حال بود، اکنون گرفته و گوشهگیراست. ناتاشا میگوید که هر بار به خانۀ پدرش سر میزند، می بیند که او، از تنهایی، خود را به کارهای خانه سرگرم می کند.
تصویر تنهایی پدر، در سرزمینی بیگانه، موضوع گزارش مصور ناتاشا است. تصویری که در شکلگیری هویت ناتاشا نیز سهم داشتهاست. خوشی پدر تبدیل به یکی از آرزوهای ناتاشا شده. ناتاشا میگوید، تنها چیزی که ذرهای از وجود شاد و بشاش پدرش را به او بازپس میدهد، دیدار از ایران و خویشاوندانش در آن جاست.
پوریا: فراموشم مکن
پوریا در لابلای اشیای خاطرهانگیز اطرافیانش دنبال نشانههایی از هویتشان گشتهاست؛ اشیایی که شاید برای دیگران ارزشی نداشته باشد، اما دارندۀ آن برایش یک جهان ارزش و معنا قایل است و هرگز از آن دل نمیکند. پوریا به بساط دهها نفر سر کشیده تا ببیند این اشیای عزیز با چه خاطراتی گره خوردهاند و چرا عزیز شدهاند و آن خاطرات چرا برای صاحب اشیا این همه اهمیت دارد.
یکی تسبیح مادرش را باارزشترین دارایی خود میداند، چون تنها یادگاری از مادر مرحومش است؛ دیگری به گردنبندی دل بسته که زمانی مادربزرگش به گردنش آویخته بود؛ سومی یک تابلوی قدیمی را از نسلهای پیشینش به ارث برده و گرامیاش میدارد... و همۀ این اشیا و خاطرات را جزء جداییناپذیر هویت خود میدانند.
نمود و هویت
داشتن پدر و مادری که از دو کشور یا شاید حتا دو قارۀ مختلف به هم رسیدهاند و به دو زبان مختلف تکلم میکنند و شاید هم از دو دین و آیین مختلف پیروی میکنند، برای فرزندانشان به ویژه در سنین پایینتر میتواند بسیار پیچیده باشد. پرسشهایی از قبیل "من کی هستم؟ متعلق به چه نژاد و قومی هستم؟ پیرو چه دین و آیینی هستم؟" میتواند باری باشد بر ذهن.
برخی برای آرامش خاطر یکی از این دو هویت و پیشینۀ قومی را برمیگزینند و دیگری را نادیده میگیرند. شماری هم با پذیرش هر دو هویت، فرهنگ خود را غنیتر میکنند. در زبان انگلیسی عنوانهایی مثل“dual heritage” یا “shared heritage” برای این افراد به کارمیبرند، یعنی افراد برخوردار از پیشینۀ فرهنگی دوگانه یا چندگانه.
اما افراد دوفرهنگی الزامأ دوتباره نیستند. آنها میتوانند نسل دوم یا سوم پدر و مادری باشند که در کشوری دیگر به دنیا آمدهاند. برای نمونه، نسلهای دوم و سوم ایرانیانی که در بریتانیا متولد و بزرگ شدهاند هم جزء افراد دوفرهنگی محسوب میشوند.
شمار ایرانیان جوان دو فرهنگه و دو تباره در بریتانیا رو به افزایش است و بسیاری از این جوانها در جستجوی شناخت بیشتری از ریشههای فرهنگی خویشند. یکی از سازمانهایی که در لندن ایجاد شده تا در این راه به این جوانان کمک کند "انجمن پرورش جوانان ایرانی IYDA " است.
ساناز عمیدی، مدیر "آیدا" میگوید که سازمان او هر دو دسته از دوفرهنگیها را دربر میگیرد؛ هم آنانی را که پدر و مادر ایرانی دارند و در بریتانیا زاده شدهاند و هم جوانان دوتبارهای را که پدر یا مادرشان ایرانی است.
در کارگاه آموزشیای که انجمن پرورش جوانان ایرانی تابستان گذشته در لندن تحت عنوان " نمود و هویت" سازمان داد، "نمود" به عنوان مظهر و تصویری معرفی شد که ظاهر فرد را به بیننده ارائه میدهد و "هویت"، به عنوان مجموع عواملی که باطن یا شناخت فرد از خود را تشکیل میدهد. این دورهها همزمان با کارگاه آموزشی "نمود و هویت" در بنیاد امید مهر تهران نیز برگزار شد که گزارش مصور آن را تحت عنوان "آن سوی چهرههای پوشيده" در ستون مطالب مرتبط اين صفحه میبينيد..
هدف از برگزاری این کارگاه، کاوش در هویت جوانان دوفرهنگی و درک تصور آنها از خودشان و تصور دیگران از آنها بود. ساناز عمیدی میگوید: "شاید جوانانی مایل باشند که از خود تصویر بهتری به دیگران ارائه دهند. آموزش تجزیه و تحلیل نقادانه، آگاهی از تنوع و چندگونگی فرهنگی و بالا رفتن اعتماد به نفس و توجه به ارزشهای خویش نیز از جملۀ هدفهای این کارگاه بود."
در بخشی ازاین دورۀ آموزشی با همکاری جدیدآنلاین، کارآموزان با اصول کارعکاسی و نحوۀ ساختن گزارش چندرسانهای آشنا شدند واز آنان خواسته شد که با استفاده از عکس و روایت، جنبهای از هویت خود را به تصویر بکشند یا داستانی را بازگو کنند که به گونهای هویت آنها را بازتاب میدهد. شگردهای عکاسی را امید صالحی، عکاس ایرانی مقیم لندن، به کارآموزان آموزش داد و در پایان دوره کار سه تن از کارآموزان برای انتشار در سایت جدیدآنلاین برگزیده شد که در بالا میبینید.