سالهای دهه چهل بود و سینمای فیلم فارسی در اوج موفقیت. هنوز از بحرانهای دهه پنجاه خبری نبود. نه از سانسور سیاسی فیلمهای متفاوت ایرانی، نه از وفورفیلمهای آمریکایی و ایتالیایی، تا بازار فروش کپیهای دست چندم وطنی را مختل کند.
بازار فیلم فارسی رونق داشت اما از درون آن سینمای دیگری سر بر میکشید. هنرپیشهها سعی میکردند از فضای فیلمهای آبگوشتی بیرون بیایند و سطح خود را ارتقاء بخشند. سینمای فارسی کوشش خود را در راه اعتلای هنر هفتم به خرج میداد. سناریو، فیلمبرداری، بازیگری و کارگردانی همه و همه در حال دگرگون شدن بود. طبعا در این کوشش عده زیادی موفق شدند و گروهی درجا زدند. پوری بنائی یکی از هنرپیشگانی بود که موفق شد سطح کار خود را بالا ببرد.
پوری با نام واقعی صدیقه بنائی متولد اراک است. با خانوادهای شامل هفت خواهر و یک برادر که در شش سالگی راهی پایتخت شدند. تحصیلاتش دیپلم بود و بعدها برای فراگیری زبان انگلیسی، برای یک سال راهی آمریکا شد.
آشنائی خانوادگی با نصرت الله وحدت، بازیگر قدیمی راه را برای ورود پوری بنائی به سینمای ایران باز کرد. اولین بار در فیلم عروس فرنگی بازی کرد و خیلی سریع محبوب تماشاگران شد.
با پذیرفتن نقش اعظم، نامزد قیصر در فیلم مسعود کیمیایی، محبوبیتی دو چندان یافت. نقشی که به بیرون سینما هم کشیده شد، گرچه به ازدواج ختم نشد.
پوری بنائی در دهه پنجاه با بازی در فیلمهایی چون "مهرگیاه"، "فریدون گـُله" و "زنبورک" خسرو هریتاش گامهای متفاوتی در بازیگری برداشت. بازیاش در فیلم "غزل" مسعود کیمیایی که برداشتی آزاد از داستان خورخه لوئیس بورخس بود، به یاد ماندنی است.
پوری بنائی در نزدیک به دو دهه، بیش از پنجاه فیلم بازی کرد. آخرین فیلمی که از او بر پردههای سینما دیده شد، "پشت و خنجر" به کارگردانی ایرج قادری بود.
بنائی تهیه کننده و بازیگر فیلم مانی و مریم هم بود، اولین و آخرین ساخته کبری سعیدی ـ شهرزاد ـ بازیگر، رقاص و شاعر ایرانی که تنها در تعدادی شهرستان، در سال ۵۷ اکران شد. همچنین این آخرین فیلمی است که او در آن بازی کرده است. پوری بنائی در بیش از ۶۰ فیلم ظاهر شد. حتا در آمریکا با هنرپیشههای معروفی بازی کرد ولی از زمان انقلاب سینما را کنار گذاشت.
با آغازانقلاب، بسیاری از بازیگران سینمایی راهی دیار فرنگ شدند، اما پوری بنائی که بازیاش در سالهای قبل از انقلاب چنان بود که میتوانست پایش بایستد، در ایران ماند و به زندگیاش در تهران ادامه داد.
او پس از سی سال سکوت، در مراسم بزرگداشت پروین سلیمانی در خانه سینما لب به سخن گشود و گفت این خانه سینما، متعلق به آنها ـ بازیگران قبل از انقلاب ـ نیست.
پوری بنائی که یکی از معروفترین نقشهایش، در فیلم خداحافظ تهران ساموئل خاچیکیان در کنار بهروز وثوقی بود، هرگز با تهران خداحافظی نکرد. او هنوز در تهران کار و زندگی میکند و از کمک به دیگران و از کارهای خیریه باز نمیایستد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.
در مورد مطلبی که به پوری بنائی اختصاص داده اید، به فیلم مریم و مانی اشاره کردید. تهیه کنندۀ اولیۀ این فیلم داوود زاهد بود که در آن زمان دوست خانم شهرزاد بود (ایشان در شهر نیس فرانسه حدود بیست سال پیش خودکشی کرد و در ضمن به سبک سوررئال نقاشی هم می کرد) که در همان اولین مراحل ساخت فیلم از پروژه کنار کشید و چون ساخت فیلم و مراحل تدوین و صدا گذاری آن در استودیو فاین فیلم متعلق به جواد بنائی انجام می شد، به درخواست خانم پوری بنائی ، سرمایه گذاری آن را جواد بنائی به عهده گرفت و تهیه کنندۀ آن نتیجتاً جواد بنائی است. در آن مطلب سهواً تهیه کننده بنائی عنوان شده که این را به ذهن القاء می کند که تهیه کننده هم خانم بنائی بوده است. در آن فیلمهای باقی مانده از آتش سوزی ، نگاتیوها و پوُزیتوهای فیلم هم اینک در اختیار ماست. باز هم متشکر، مطالب بسار خوبی هستند، خصوصاً در مورد ژازه.
داود خراط
هوستون- تگراس
i do, indeed, remember you from the 1960's...so beautiful. so elegant. so classy. you were very popular in my hometown...abadan. specially among us the tabagh-e- kargar. for, mostly, you would wear a chador in the movies when chador-pooshidan mod nabood among the movie stars. my mother always wore a chador. at any rate, you are a national treasure. absolutely.
may the blessings of the almighty be upon you.
thank you.
بی خبری از تاریخ سینمای ایران و نداشتن کوچکترین آگاهی از سرمنشا عبارت «سینمای آبگوشتی» موجب می شود اینچنین اصلیت آنچه که سینمای ملی ست به سخره گرفته شود.