از بهرام بیضایی پرسیدند: "چرا اسطورۀ ضحاک را آن طور که بوده، نشان نمیدهید؟" بیضایی گفت: "اسطورهها در هر زمان مطابق با نیازهای زمانه، نو میشوند و من در اژیدهاک [طومار نقالی] کوشیدهام اسطورۀ اژیدهاک را مطابق با زمان خود بازنویسی کنم."۱
آری، اسطورهها در طول زمان متحول شدهاند و به همین دلیل است که روایتهای گوناگونی از آنها موجود است. مثلاً اودیپ که پدرش را کشته و با مادرش ازدواج کرده، در روایات یونانیان سرانجامی تلخ پیدا کرده، ولی همین افسانه در لرستان به حکایت چارهنویس معروف است و در آن برای مردی که شبیه به اودیپ است، راهی به سوی رستگاری گشوده میشود.۲
سنتشکنی در گذشتههای دور نیز بوده؛ مثلاً برای آریاییان، اَسورهها نیروهای منفی و دَئوهها نیروهای مثبت بودند. ولی در ایران، اهورَه (اَسوره) نیروی مثبت شد و دیوها (دَئوهها) نیروهای منفی شدند.
یا کاوۀ آهنگر مدتها شاهنامهشناسان را شگفتزده کرده بود که چه طور ممکن است در جامعۀ کهن زمان فریدون انقلابی اجتماعی با یاری عضو یکی از اصناف انجام شود. و کریستنسن گفت: "چون در خداینامههای بهدستآمده و اوستا نامی از کاوۀ آهنگر نیست، شاید بخش مربوط به کاوه در زمان ساسانیان به خداینامهها افزوده شدهاست."۳
در شاهنامه نیز نمونههایی از بهروز شدن روایتهای گذشتگان دیده میشود. مثلاً در هیچ جای خداینامههای بهدستآمده جملاتی شبیه به این ابیات شاهنامه نیست که از زبان رستم فرخزاد گفته میشود و شاید برگرفته از زمانۀ فردوسی و جنایتهای غزنویان است:
پرستارزاده شود شهریار/ نژاد و بزرگی نیاید به کار
بداندیش گردد پدر بر پسر/ پسر همچنین بر پدر چارهگر
زیان کسان از پی سود خویش/ بجویند و دین اندر آرند پیش
نقالان نیز در طول تاریخ، نقلهای گذشته را مطابق با نیازهای زمان و مکانشان بازنویسی و بازگویی میکردند. برای نمونه، من خود شاهد بودم که نقال پیشکسوتی در میان نقل سام و زال و بدبین شدن سام به همسرش، داستان واقعی مردی را گفت که در محلهای زندگی میکرد، بیپایه به همسرش بدبین شد، همسرش را از خود راند، به پادافرهِ این تهمت ورشکسته شد، به اشتباهش پی برد و در جبران آن کوشید.
به همین ترتیب، امروز نقالی به تحولی در محتوا و فرم نیاز دارد، تا بتواند مخاطبانی را جذب کند که زیباییشناسی دریافتشان به سینمای هالیوود، بازیهای کامپیوتری و زندگی مدرن گره خوردهاست. مخاطبانی که با اخباری مبنی بر پیشرفتهای علمی، مشکلات اجتماعی، سوانح طبیعی، قتل، دزدی و مانند اینها روبرو هستند. مخاطبان امروز در کنار نقالیهای اسطورهای و تاریخی شاهنامه به نقالیهای نوینی هم نیاز دارند که زندگی روزانهشان را بتواند بازتاب دهد. چنانکه در زمان فردوسی هنوز با تیر و کمان و شمشیر میجنگیدند و در باورهای مردم، دیوان و پریان، واقعی تلقی میشدند.
پس شاید پریان امروز کلاهبرداران اقتصادی یا کسانی باشند که خانوادهها را از هم میپاشند و دیوان امروز، قاچاقچیان انسان و اسلحه. ولی پهلوانان امروز کیستند؟
امروزه نقالان اندکی به این پرسشها میاندیشند و میکوشند میان نقالی سنتی و جوامع مدرن، پلی بزنند و گروه نقالی مدرن (که من عضو کوچکی از آن هستم) میکوشد سهمی کوچک را در این زمینه داشته باشد. برای نمونه، گروه مذکور به مناسبت روز فردوسی نقلی را در بارۀ فردوسی تولید کرده و نقل گُردآفرید را در اینترنت نهادهاست. نقل گُردآفرید تلاشی در فرم و نقل فردوسی تلاشی در فرم و محتوا در راستای پیوند مخاطبان امروز با فردوسی و شاهنامه است. بیگمان نقدهای سازندۀ صاحبنظران، راهگشای این حرکت خواهد بود، تا نقالان بتوانند برای ارتباط با مخاطبان به تکنیک های جدیدی دست یابند.
۱. نقل به مضمون از مجلۀ کارنامه، ویژهنامۀ بیضایی.
۲. جزوۀ دانشگاهی تاریخ ادبیات جهان، نوشتۀ جعفر برقی کیوان.
۳. کریستنسن، آرتور. حماسهسرایی در ایران. مترجم: ذبیحالله صفا، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۹، ص. ۵۵۴
از این فرصت بهره جسته پیشنهاد می نمایم که سرکار و دیگر همکاران گرامی تان «کانالی» (یک Channel) را در «یوتوب» احداث بفرمائید (برای مثال، با نام Naqqali Channel) در زمینۀ هنر نقالی. با مرور زمان، این «کانال» مرکزی خواهد شد ارزشمند، چه از دیدگاه تاریخی (بعنوان یک «آرشیو» سمعی و بصری ملی، اگر نه بین المللی) و چه از دیدگاه یک مرکز برای بازدید مداوم دوستداران این هنر گرانبها. هنرمندان میتوانند در این «کانال» مطالب مهم در مورد کار یا کارهای هنری عرضه داشتۀ خود را بصورت نوشتاری در اختیار علاقه مندان قرار دهند (از راه Information box). بدون ایجاد یکچنین «کانال»ی، بعد از چند گاهی هر یک از کارهای عرضه شده در مورد هنر نقالی در گوشه ای از «یوتوب» پراکنده خواهد بود.
با ابراز درود قلبی،
ب.ف.