۲۷ اکتبر ۲۰۱۱ - ۵ آبان ۱۳۹۰
2270
نمایشگاهی تحت عنوان "تصور هویت" در گالری استیون لورنس لندن گشایش یافتهاست. این نمایشگاه حاصل دورههای آموزشی "نمود و هویت" است که تابستان سال گذشته انجمن پرورش جوانان ایرانی (IYDA) در لندن برگزار کرده بود. کارآموزان این کارگاه، جوانانی دوفرهنگه بودند که پدر یا مادرشان ایرانی است یا در بریتانیا زاده و بزرگ شدهاند. در پایان این کارگاه، کارآموزان با همکاری جدیدآنلاین روایتهایی تصویری تهیه کرده بودند. همان تصاویر در نمایشگاه لندن به نمایش درآمدهاست. این نمایشگاه ماه سپتامبر امسال در گالری راه ابریشم تهران نیز برپا شده بود. این کارگاه آموزشی به طور همزمان توسط بنیاد امید مهر در تهران نیز برگزار شده بود و نتیجۀ کارهای سه تن از هنرآموزان این بنیاد در جدیدآنلاین منتشر شده بود. در نمایشگاه لندن عکسهای این سه دختر هنرجو را هم میتوان دید.
به مناسبت برپایی نمایشگاه "تصور هویت" در لندن گزارشهای تصویری ساناز موحدی، ناتاشا منصوری و پوریا آتشزران، اعضای انجمن پرورش جوانان ایرانی لندن، و مرضیه، ستاره و نیلوفر، هنرآموزان بنیاد امید مهر تهران را دوباره منتشر میکنیم.
ساناز: من ِ دیگر
ساناز میگوید که در گذشته از بیان هویتش عاجز بود، چون از پدری ایرانی و مادری انگلیسی به دنیا آمدهاست. از بچگیاش به یاد میآورد که کتابهای دوزبانۀ انگلیسی- فارسی برای کودکان را میخواند و تلاش میکرد هر دو زبان را فرا بگیرد. اما بزرگتر که شد، دریافت که زبان فارسیاش به قوت انگلیسیاش نیست. اما وقتی به ایران سفر میکرد، متوجه میشد که غرق فرهنگ و شیوۀ زندگی ایرانی شده و بیشتر خودش را یک ایرانی احساس میکرد، تا انگلیسی. و این پرسش پیوسته در ذهنش بود که "بلاخره تو یک ایرانی هستی یا انگلیسی؟"
بهتدریج ساناز به این نتیجه میرسد که نه این است و نه آن، در عین این که هم این است و هم آن. تنها پس از آن که او دو نیمۀ هویتش را یکی میکند، احساس کامل بودن به او دست میدهد.
در گزارش مصوری که میبینید، ساناز این تجربۀ خود را با استفاده از "من ِ نرمش پذیر" یا، چنان که در هنرتجسمی گفته می شود، من ِ پلاستیکیاش بیان میکند. وی میگوید، در تهیۀ این "من ِ پلاستیکی" او از کار شیرین نشاط الهام گرفتهاست که برای بیان باورهایش از نوشتههایی روی بدن کمک گرفته بود. ساناز میگوید: "این من ِ پلاستیکی هرچند شبیه سایه است، اما سایه نیست، بلکه بازتاب خود من است و هر دو فرهنگ ایرانی و انگلیسی را دربر دارد."
ناتاشا: پدر تنهای من
ناتاشا هم از مادری انگلیسی و پدری ایرانی در انگلستان زاده شد. چهارده سال پیش مادر او بر اثر سرطان درگذشت. مرگ مادر به خودی خود برای ناتاشا و برادرش ضربۀ روانی سهمگینی بود. اما تنهایی پدر در پی مرگ مادر بر رنج روانی ناتاشا افزود. پدر او که زمانی شوخ و سرزنده و سر حال بود، اکنون گرفته و گوشهگیراست. ناتاشا میگوید که هر بار به خانۀ پدرش سر میزند، می بیند که او، از تنهایی، خود را به کارهای خانه سرگرم می کند.
تصویر تنهایی پدر، در سرزمینی بیگانه، موضوع گزارش مصور ناتاشا است. تصویری که در شکلگیری هویت ناتاشا نیز سهم داشتهاست. خوشی پدر تبدیل به یکی از آرزوهای ناتاشا شده. ناتاشا میگوید، تنها چیزی که ذرهای از وجود شاد و بشاش پدرش را به او بازپس میدهد، دیدار از ایران و خویشاوندانش در آن جاست.
پوریا: فراموشم مکن
پوریا در لابلای اشیای خاطرهانگیز اطرافیانش دنبال نشانههایی از هویتشان گشتهاست؛ اشیایی که شاید برای دیگران ارزشی نداشته باشد، اما دارندۀ آن برایش یک جهان ارزش و معنا قایل است و هرگز از آن دل نمیکند. پوریا به بساط دهها نفر سر کشیده تا ببیند این اشیای عزیز با چه خاطراتی گره خوردهاند و چرا عزیز شدهاند و آن خاطرات چرا برای صاحب اشیا این همه اهمیت دارد.
یکی تسبیح مادرش را باارزشترین دارایی خود میداند، چون تنها یادگاری از مادر مرحومش است؛ دیگری به گردنبندی دل بسته که زمانی مادربزرگش به گردنش آویخته بود؛ سومی یک تابلوی قدیمی را از نسلهای پیشینش به ارث برده و گرامیاش میدارد... و همۀ این اشیا و خاطرات را جزء جداییناپذیر هویت خود میدانند.
آن سوی چهرههای پوشیده
تصویر بدون چهرۀ زنی باردار، صورتهای پنهانشده پشت دود قلیان و چهرۀ دختری که از پشت یک شیشۀ رنگشده به لنز دوربین خیره شده، موضوع بیشتر عکسهایی است که سه کارآموز بنیاد امید مهر در تهران با موضوع "نمود و هویت" گرفتهاند.
بنیاد امید مهر، مؤسسهای است در تهران، برای توانمندسازی و آموزش مهارتهای زندگی به دخترانی که در وضعیت اجتماعی دشواری قرار دارند. ستاره، مرضیه و نیلوفر سه کارآموز این بنیاد هستند که علاوه بر شرکت در کارگاه عکاسی این بنیاد، در چارچوب طرح "نمود و هویت" در تهران، نشانهها و نمادهایی از هویت خود را به وسیلۀ دوربین ثبت کردهاند.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب