با وجود این، بر خلاف بیشتر یهودیان جهان که همواره ثروتمند بودهاند، یهودیان همدان غالباً در فقر و فاقه میزیستند. مدرسۀ آلیانس که از اواسط دورۀ قاجار در همدان به وجود آمد، در ارتقاء سطح زندگی آنان نقش عمدهای داشت. با تأسیس این مدرسه آنان توانستند علوم و فنون تازه را فرا گیرند و سطح زندگی خود را بهبود بخشند.
مدرسۀ آلیانس همدان که از مدارس مشهور ایران بود، ابتدا ساختمانی از آن خود نداشت. ظهیرالدوله، داماد ناصرالدینشاه که مدتی حاکم همدان بود، در خاطرات خود مینویسد: "دو سه خانۀ کوچک را اجاره کرده به هم راه باز کردهاند و چهارصد پسر و هشتاد دختر در آن درس میخوانند".
البته مدرسه آلیانس بعدها ساختمانی برای خود ساخت که تا زمان انقلاب برجای بود، اما در سال ۱۳۵۸ این مدرسه منحل شد. ساختمان آن را هم تخریب کردند و به جای آن مدرسه دیگری ساختند.
این مدرسه در جنب خود تأسیسات دیگری به وجود آورده بود که در زندگی یهودیان همدان نقش داشتند. از جمله درمانگاهی در جوار آن برای دانشآموزان ساخته شده بود که عموم یهودیان از آن استفاده میکردند. علاوه بر این، تا پیش از انقلاب در همدان، پنج کنیسه و شش قصابی و یک باب حمام مخصوص یهودیان وجود داشت که آنها هم به سرنوشت مدرسۀ آلیانس دچار آمدند. در حال حاضر از قصابیها هیچ یک باقی نمانده و از کنیسهها ظاهراً فقط یکی باقی است. جمعیت یهودیان هم به صد نفر کاهش یافته و جامعۀ یهودیان همدان از رونق افتادهاست.
ظهیرالدوله که از مقبرۀ استر و مردخای دیدن کرده بود، در خاطراتش از آنجا به عنوان جایی کثیف و متعفن یاد کرده، ولی یادآور شده که آن دارای "بقعهای است خیلی کهنه و کمتر بقعهای در ایران به این کهنگی است". کسانی که در سالهای پنجاه خورشیدی از مقبرۀ استر و مردخای دیدن کردهاند، گفتهاند که آنجا جای پاکیزهای بوده و محل بازدید گردشگران داخلی و خارجی است. فیلم کوتاه ویدئویی این صفحه را که ده سال پیش توسط یک دوربین غیرحرفهای از درون و بیرون مقبره استر و مردخای برداشته شده، رویا یعقوبیان تهیه کردهاست.
جدیدآنلاین: گزارش استر و مردخای را کاربران بسیاری پسندیدهاند و برخی نیز به دلایلی که در میان نظرات کاربران میبینید، از آن انتقاد کردهاند. ما از همه سپاسگزاریم و بهویژه از آنانی که نظرات اصلاحی دادند و پارهای از آنها را نیز در متن وارد کردیم. شاید یکی از بجاترین انتقادها این بود که ما در متن آنگونه که باید بر طبیعت افسانه، اسطوره، مثل و باورگونه بودن کل ماجرا تأکید لازم را نکرده بودیم. کسانی که با تاریخ آشنایند می دانند که مثلاً در بارۀ هامان داستانهای گوناگون وجود دارد. در برخی از متون کلیمیان هامان را ایرانی نمیدانند و او را از قوم یأجوج (که در قرآن با مأجوج همراه است) برشمردهاند. در قرآن نام هامان در دو آیه به عنوان وزیر یا مشاور فرعون همزمان با موسی آمدهاست. اما این "فرعون" کیست و چه ربطی با خشایارشا دارد، نمی دانیم. به هر روی، از شما سپاسگزاریم و از نظرات شما استقبال میکنیم.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
چرا خودتون به تاریخ سازی صهیونیست دامن میزنید. خود ایران شناس های یهودی هم تاکید کردن که داستان استر فقط یک داستان ساده اس و مبنای تاریخی نداره در ضمن زمان نوشته شدنش هم به دوران سلوکیان میرسه که دشمن هخامنشیان بودن.
شما باید بدانید که یهودیان مورد اشاره در داستان استر و مردخای خود نیز ایرانی بوده اند و نمیشود فرقی بین ایرانی معمولی حالا زرتشتی یا هر دین دیگری با ایرانی یهودی قایل شد.
محمدشريف
- پوریم یکی از بزرگترین جشن های یهودیان است . یهودیان در جشن پوریم در دو نوبت به قرائت کتاب استر می پردازند . آنان واقعه کشتار 77000 نفر از ایرانیان را معجزه الهی می دانند و به همین مناسبت سیزدهم ماه ادار را روزه می گیرند. چهاردهم و پانزدهم ماه ادار را به رقص و پایکوبی می پردازند...
چرا از کنار این موضوع به راحتی گذشتید و اونو در سایتتون قرار دادید! ما کاربران واقعاً از شما انتظار داریم درست عمل کنید!
بر دگر کس دست می خاید به کین
هم به قدر تشنگی باید چشید
من هم موافقم که می توانست بهتر باشد. اما خوب بود!
رویش از غم زرد و هر دو لب کبود، پس سلیمان گفت ای خواجه چه بود
گفت عزرائیل در من این چنین، یک نظر انداخت پر از خشم و کین
گفت هین اکنون چه میخواهی بخواه، گفت فرما باد را ای جان پناه
تا مرا زینجا به هندستان برد، بوک بنده کان طرف شد جان برد
نک ز درویشی گریزانند خلق، لقمهی حرص و امل زانند خلق
ترس درویشی مثال آن هراس، حرص و کوشش را تو هندستان شناس
باد را فرمود تا او را شتاب، برد سوی قعر هندستان بر آب
روز دیگر وقت دیوان و لقا، پس سلیمان گفت عزرائیل را
کان مسلمان را بخشم از بهر آن، بنگریدی تا شد آواره ز خان
گفت من از خشم کی کردم نظر، از تعجب دیدمش در رهگذر
که مرا فرمود حق کامروز هان، جان او را تو بهندستان ستان
از عجب گفتم گر او را صد پرست، او به هندستان شدن دور اندرست
تو همه کار جهان را همچنین، کن قیاس و چشم بگشا و ببین
از کی بگریزیم از خود ای محال، از کی برباییم از حق ای وبال
مولوی