چند سالی میشود که هر وقت مادربزرگ را به تهران دعوت میکنیم میگوید: "یک وقتی میآیم که حداقل برف و باران را ببینم."
مادربزرگ در اصفهان زندگی میکند. و من همیشه خوشحالم که حداقل دیدن برف و باران باعث تجدید دیدار ما با مادربزرگ میشود. غافل از این که کم شدن میزان بارندگی در اصفهان، امروز باعث خشکی زندهرود زیبا شود.
برای بیشتر اصفهانیها زایندهرود فقط یک رودخانه پر آب در میان شهر نیست. بلکه عضوی از خانواده آنها است. عضوی که همیشه بوده و به بودنش عادت داریم. ولی اهمیتش را زمانی متوجه میشویم که نباشد و در ماههای گذشته اصفهانیها طعم تلخ نبودنش را چشیدهاند.
جای خالی زایندهرود دلیلی شد که به سراغ کتابخانه بروم و مطالبی را در مورد آب زایندهرود بخوانم. در کتاب محاسن اصفهان در مورد گوارایی آب زایندهرود آمده: به هنگام مسافرت فناخسرو عضدالدوله دیلمی از بغداد به اصفهان که به قصد زیارت پدرش رکنالدوله دیلمی صورت میگرفت، برای آنکه حشمت و جلال دربار خود را به نظر مردم برساند، دستور داد تا از بغداد آنچه بدان احتیاج داشت از خوردنیها و نوشیدنیها و ملبوسات و ریاحین و مانند آنها را به اصفهان آوردند. چون به اصفهان رسید در ساحل زندهرود اردو زد. عضدالدوله آب خواست و چون قدحی از آب فرات به او دادند آنرا بریخت و گفت با وجود زندهرود، شرب آب فرات را نشاید.
ولی امروز چه به روز این آب گوارا آمده است؟ بعضی از اصفهانیها عقیده دارند که رد شدن تونل مترو از زیر رودخانه باعث شده آب آن را به طور موقت خشک کنند. عدهای هم می گویند آب را از سد زایندهرود به طرف رفسنجان و یزد منحرف کرده اند.
ولی متخصصان منابع طبیعی نظر دیگری دارند. آنان معتقدند که این خشکی بر میگردد به کاهش بارندگی در سالهای اخیر، نه تنها در اصفهان که در بیشتر مناطق زمین. و این امر به دنبال گرم شدن تدریجی کره زمین و تغییر اقلیم جهانی پیش آمده است.
دکترآزادی که تحقیق گستردهای در مورد منابع طبیعی اصفهان داشته، در مورد خشک شدن زایندهرود می گوید:
"خشک شدن زایندهرود که پیرو خشکسالی سالهای اخیر است آسیب زیادی به کشاورزی حاشیه زایندهرود و اراضی زیر دست آن زده است. برای مثال سطح زیادی از باغهای بادام آبی و برنج کاریهای اطراف اصفهان خشک شده به طوری که امسال برخی از مزارع را با تانکر آبیاری میکردند. از دیگر مشکلات تاثیر آب بر روحیه مردم اصفهان است. این باور کردنی نبود که خشک شدن این قسمت از رودخانه این چنین مردم شهر را افسرده کند."
حرفهای راننده تاکسی هم در مورد خشک شدن رودخانه همچنان در یاد من هست که با لهجه اصفهانی میگفت: "خانم از وقتی رودخونه خشکیده من یه بار هم بهش نیگا نکردم. از روی پل که رد میشم فقط جلومو نیگا میکنم. دلم میگیرد."
باز بر میگردم به زمان نوجوانی، هر وقت که دلم میگرفت پدربزرگ میگفت: برو لب آب و به رودخانه نگاه کن. یادت باشد که با بخشندگی میرود تا کویر را سیراب کند با اینکه میداند بر خلاف بقیه رودخانهها هرگز به دریا نمی رسد و سرنوشتش این است که در کویر به باتلاق تبدیل شود."
سرنوشت دیگر جانداران وابسته به آب در مسیر زایندهرود بسیار بدتر از انسانهاست. باتلاق گاوخونی که آخرین ایستگاه زایندهرود است همیشه پذیرای گونههای کم نظیر پرندگان مهاجربوده که با این وضعیت جانداری در آنجا دیده نمیشود.
زایندهرود ماهها خشک بود تا ۱۲ آبان ماه امسال. سد زایندهرود را باز کردند و رودخانه بار دیگر زنده شد. امروز مردم با شادی دوباره بر لب آب مینشینند. بساط شام و ناهار را پهن میکنند و دور هم لحظات خوشی را سپری میکنند. دوباره صدای آواز خوانان زیر پل خواجو شنیده میشود و بچهها در چمنهای کنار سی و سه پل به دنبال هم میدوند مستانه فریاد میزنند.
در گزارش مصور این صفحه هاله حیدری شما را به دیدار این رود دوباره زنده شده اصفهان می برد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
"اگر چه زنده رود آب حیات است || ولی شیراز ما از اصفهان به"
که البته «زنده رود» همان زاینده رود است. امروز بازدیدی از تارنمای «گنجور» نمودم و در حاشیۀ غزل ذکر شده در بالا، غزل زیر را یافتم، بقلم شخصی که تخلصش «خسرو» می باشد. بر این باورم که این غزل زیبا دیگر دوستداران شعر فارسی را همچو من به وجد خواهد آورد (در زیر، «سپاهان» همان «اصفهان» است):
"عــــزیزان طرح دعوی آنچنان به || کـــه از شــیراز حافظ اصفهان به
به قول خواجه شیراز از سپاهان || به چشم من سپاهان از جهان به
بگویند اصفهان نصف جهان است || چه گویند اصفــهان از کهکشان به
اگــــر شیراز دارد تخت جمشید || نمیگویــم از آن نقش جهــــان به
میان زنــــــــده رود و آب رکنی || از آن باریـــکه جــــو رود روان به
به نیکو خلقی و مهمان نوازی || ز اهـــل اصفهان شیرازیان به
ندارد فرق شیراز و ســــپاهان || نباشد آسمــان این از آن به
نه استان خراسان بهتر از فارس || نه کردستان از آذربایجــان به
به هر جائی که دلها شاد باشند || همانا از بهشت جــاودان به
اگر مــیخانه گردد باز و بــندند || در رنــگ و ریا بر ناکسان به
کـــنار خوبرویان با دلی شاد || صبو در دست و جام ارغوان به
اگر نامهـــربانیها شود محو || شود ایران دوباره گلستان به
به آئین من از جمع خـــدایان || خـداوندی که باشد مهربان به
دریغا «خسرو»، شیراز و سپاهان || کنون بر کام «از ما بهتران» به
نشاید خرده بر حافظ بگیری || که شعر حافظ از خرد و کلان به"
ب.ف.
________
جديدآنلاين: مطلب مورد نظر شما جزء مطالب مرتبط همين صفحه است.
دوست گرامي (ب.ف) از نظر مثبتي که به اين کار داشته ايد بسيار خرسندم. نظرات شما هميشه باعت بهتر شدن کار من و بقيه همکارانم مي شود. و در مورد ترانه به اصفهان رو اثر بي نظير استاد جلال الدين تاج اصفهاني ، خانم بهار نوايي در گزارش" زابنده رود قلب تپنده اصفهان" به خوبي از آن استفاده کرده اند.
با سپاس مجدد.
در پایان، این فرصت را غنیمت شمرده، شما و دوستداران موسیقی اصیل ایرانی را به شنیدن ترانۀ دلنشین «به اصفهان رو»، با آواز تاج اصفهانی، بر اساس تصنیف ملک الشعرای بهار و آهنگ عبدالحسین برازنده، دعوت می نمایم. در صورت در دست نداشتن ضبطی از این آهنگ، دوستداران می توانند به «YouTube» مراجعه نموده، با تحریر «Taj Esfahani»، به این آهنگ پر ارزش دسترسی یابند.
با تقدیم احترامات قلبی