علی کاوه، عکاس ورزشی، عکاس انقلاب و عکاس جنگ است. اما عکسهای او گاه "تاریخی" بودهاند و شاید بدون آن که بدانیم، بعضی از آنها را دیدهایم یا حتا تصویری از آن را همیشه داشتهایم -مثل عکس آیتالله خمینی روی اسکناسها.
وقتی که برای مصاحبه با او تماس میگیرم بیحوصله میگوید مصاحبه نمیکنم. دل پُردردی دارد از مسئولینی که به نظر او قدرش را ندانستهاند و ورزشکارهایی که همه چیزشان پول شده است و سلامهایشان را با نوشیدن ماءالشعیر قورت دادهاند. سرانجام او را راضی میکنم و ۷ صبح در پارک نیاوران قرار میگذاریم.
هنوز هم عکس میگیرد اما نه از داربی، المپیک، سربازان خوابیده و خسته ایستگاه راهآهن جنوب یا تکبیرگوی تک تیرانداز فاو. حالا سوژهاش، پیرمردها و پیرزنهایی است که برای ورزش صبحگاهی به پارک آمدهاند.
برای شنیدن روایتهای ساده و شیرینش به سالها قبل برمیگردیم، روزهایی که در ۷ سالگی دست تقدیر او را برای کار به مغازه عکاسی "اسماعیل زرافشان" کشاند؛ همان زرافشانی که یکی از پیشکسوتان عکاس ورزشی ایران بود و بسیاری از عکاسها افتخار شاگردیاش را دارند. از این به بعد داستان زندگی علی کاوه با تاریکخانه و گرفتن عکسهایی ماندگار و ساده، به سادگی خودش، شروع میشود.
میگوید: "دوازده سیزده ساله بودم که دیگر آقای زرافشان اجازه داده بود از مراسمهای عروسی و مجالس عکس بگیرم. تازه موهای پشت لبم داشت سبز میشد و من با مداد مشکی، مشکی ترش میکردم تا سنام بالاتر به نظر بیاد و نگویند عکاس بچه است."
در پانزده سالگی همکاریاش را با مجلات آغاز میکند. نخستین خانه، مجله فردوسی است؛ به قول خودش مجلهای جلد قهوهای که جوانهایی که کلهشان بوی قرمهسبزی میداد آن را میخواندند. بعدتر به گروه مجلات اطلاعات و دنیای ورزش میرود. اولین باری که برای گرفتن عکس ورزشی به امجدیه میرود از جمعیت میترسد: "کمرم از عرق حسابی خیش شده بود، از دیدن پانزده هزار نفری که یک صدا تشویق میکردند حسابی دست و پایم را گم کرده بودم."
او در این دوره، عکسهای ماندگاری از قهرمانیهای پرسپولیس و تاج و پاس در امجدیه؛ علی پروین- مرد سال فوتبال سال چهل و نه، که جایزهاش یک پیکان بود که شنل بر دوش و سوار بر آن دور افتخار میزد- و بازیهای آسیایی تهران تهیه میکند و عکسهایش از مسابقات شمشیربازی مسابقات آسیایی تهران برجلد مجلات روز و آژانسهای خبری دنیا میرود.
در سال ۱۳۵۴ در رقابت با صد و چهار نفر با مدارک تحصیلی لیسانس و فوق لیسانس با مدرک سیکل به استخدام رادیو و تلویزیون درمیآید. اما کار جدید باعث قطع ارتباط او با مجلات ورزشی نمیشود و با کمک یکی از دوستانش فعالیت خود را در مجله کیهان ورزشی و رستاخیز آغاز میکند و در همین سالها به المپیک مونترال کانادا اعزام میشود و در ادامه در چهار دوره المپیک به عنوان خبرنگار ورزشی شرکت میکند.در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامیایران، عکاس امام میشود و عکس ماندگارش بعدتر بر اسکناسها نقش میبندد.
او طی ۸ سال جنگ ایران و عراق حضوری مستمر در جبههها داشته و تنها عکاسی است که دو دیپلم جنگ از وزارت فرهنگ وقت دریافت کرده است: "اوایل خیلی میترسیدم اما وقتی پیر و جوان از دوازده ساله تا هفتاد ساله را در جبهههای جنگ دیدم دلم آرام شد و حالا خوشحالم که در طی این هشت سال به وظیفهام عمل کردهام. در جنگ تمام تلاشم گرفتن عکسهای روحیهبخش از رزمندگان بود، درست مثل عکسهایی که از قهرمانان ورزشی هنگام شادی و پیروزیشان در مسابقات میگرفتم."
حالا پس از این همه سال دل پُردردی از بیتوجهیها دارد. کار را کنار گذاشته و زندگی را با حقوق بازنشستگی گذران میکند. میگوید "حتما بنویسید علی کاوه بعد از ۵۰ سال کار در مطبوعات و تلویزیون، حالا برای دل خودش کار میکند و از آدمهای توی پارک، مسابقات چوگان و اسبهاعکس میگیرد. چرا برخوردها باید به گونهای باشد که من تصمیم بگیرم دیگر کار نکنم؟"
در گزارش تصویری این صفحه پای صحبت علی کاوه و قصه عکسهای ماندگارش مینشنیم.