شهرزاد اصولی در سال ۱۳۳۳ در تهران متولد شد. او تحصیلات مقدماتی خود را در رشتۀ طراحی و نقاشی در هنرستان هنرهای زیبای بهزاد تهران در سال ۱۳۵۳به پایان رساند و سپس در دانشگاه تهران در رشتۀ نقاشی ادامۀ تحصیل داد. او بعدها به تدریس نقاشی بهخصوص به افراد ناتوان و نابینا بسیار علاقهمند شد و امروزه نیز جزء یکی از متخصصین و طراحان روشهای آموزش نقاشی به معلولان و نابینایان است.
شهرزاد اصولی در ارتباط با نقاشی و آموزش آن به این افراد خاص میگوید: "از دیدگاه من نقاشی، یعنی بیان ژرفترین و شخصیترین احساس یک انسان در قالب هنر. در مورد نقاشیهایم باید بگویم، من از طبیعت و فضایی که در آن زندگی میکنم، الهام میگیرم و زندگی همیشه برایم شگفتآور و لذتبخش است و تمام زوایای طبیعت را دوست دارم و تابلوهای من حاصل نگاه عاشقانۀ من است به طبیعت".
از پانزدهسالگی نقاشی میکرد و اکنون سالهاست که تدریس میکند. میگوید برای او تدریس هنر، نوعی تلاش برای نشان دادن راهی باارزش به انسانهاست. برایش فرقی ندارد که شاگردانش سالمند یا معلول، ایرانیاند یا غیرایرانی. مرد و زن و کودک و بزرگسال با مذهبهای متفاوت جزء شاگردانش هستند. مهم آن است که هنر را دوست داشته باشند.
"در مورد آموزش نقاشی به افرادی که مشکل جسمی و روحی دارند، باید بسیار مهربان، صبور و صادق بود. بر این باور هستم که این اشخاص دارای روحی حساس و شکننده هستند و فقط از این طریق میشود به آنها کمک کرد. تجربۀ سالها تدریس به من فهمانده که برای هنرمند شدن فقط سلامت جسم کافی نیست، بلکه احساس قوی، خواست زیاد و استعداد الزامی است".
از حدود ۱۶سال قبل آموزش نقاشی با معلولان جسمی را شروع کرد. نخستین تجربۀ او آموزش نقاشی به افرادی بود که دست نداشتند و باید قلممو را با دهان میگرفتند و نقاشی میکردند. شیوۀ کار او با معلولان تجربی بود تا سرانجام توانست شگردهایی را مشخص و فرمولبندی کند که در آموزش نقاشی به معلولان کارساز باشد. حاصل آن برگزاری نمایشگاههای مختلف از آثار نقاشان معلول در تهران بود. در کنار ناتوانان جسمی با معلولان ذهنی و افرادی با افسردگی شدید نیز کار میکند. شهرزاد اصولی سال ۱۳۸۶ در انجمن نابینایان و آموزشگاه خودش تدریس نقاشی به افراد نابینا و کمبینا را هم راهاندازی کرد.
میگوید: "هدفم از تدریس به معلولان و بهخصوص نابینایان باز کردن پنجرۀ زیبا و بیانتهای هنر است که باعث شادی و آرامش روح و اعتماد به نفس در آنها میشود. در مورد آموزش به نابینایان باید گفت، برای افرادی که قبلاً میدیدهاند و بعد نابینا شدهاند، من فقط تمام احساس رنگها را یادآوری میکنم. اما به نابینایان مادرزاد که شناختی دیداری از رنگها ندارند، لازم است احساس رنگها را آموزش داد. مثلاً، برای تعریف رنگ زرد، خورشید را مثال میزنم که چقر لذتبخش، گرم و بانشاط است و اگر آنها میخواهند احساس خوشحالی و گرما را نقاشی کنند، میتوانند از رنگ زرد استفاده کنند. البته افرادی که هرگز ندیدهاند، به شیوۀ انتزاعی نقاشی و مجسمهسازی را میآموزند. دنیای رنگها در تصور آنها بسیار شگفتآور و لذتبخش است. و بعد از مدتی به راحتی میتوانند با رنگها ارتباط برقرار کنند و احساس غم و شادی و هیجان خود را در قالب رنگها به تصویر بکشند".
تصور ندیدن و یا نداشتن دست برای همۀ انسان ها بسیار دردناک است، اما به باور شهرزاد اصولی، افرادی که مشکل جسمی دارند، سرانجام راهکاری شخصی برای تسکین خودشان پیدا میکنند و معمولاً هنر میتواند به آنها کمک کند و نقش مسکن را برای آنها داشته باشد. درست است که وقتی نقاشی تمام میشود، شاگرد نابینای شهرزاد اصولی نمیتواند نتیجۀ کارش را ببیند، ولی طول مدتی که نقاشی میکند، از تمام لحظات آن لذت میبرد و معمولاً دوست ندارد که آموزش به پایان برسد.
اصولی میگوید: "وقتی انسانهایی را میبینم که از نعمت سلامت کامل برخوردارند و دچار افسردگی و پوچی میشوند، تعجب میکنم که آیا دیدن و لمس کردن این همه زیبایی نمیتواند انگیزۀ کافی برای یک زندگی شاد باشد؟"
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.