شرایط ناشی از مهاجرت آنقدر تأثیرگذار است که بسیاری بهناچار از هنر خود دست میکشند و به روزمرگی دچار میشوند. سودابه فرخنیا جزء آن دسته از هنرمندانی است که هیچگاه دست از پیگیری و تلاش مستمر بر نداشت.
او در بندر شاهپور(بندرامام خمینی) متولد شد و تا سهسالگی در آنجا زندگی کرد. از همان کودکی با ادبیات مأنوس شد. سپس به تهران آمد و در خیابان هدایت تهران دوران کودکی خود را گذراند. دبستان، دوران شکوفایی استعدادهای نهفتۀ وی بود. از کودکی به فعالیتهای هنری بسیار علاقهمند بود: در مسابقات نقاشی شرکت میکرد، آواز میخواند. از کلاس نهم (اول دبیرستان) تصمیم گرفت وارد مدرسۀ موسیقی شود، اما با مخالفتهای پدر مواجه شد. دبیرستان برای او یکی از بدترین دورههای زندگیاش بود، زیرا بر خلاف میل باطنیاش وارد رشتۀ ریاضیات شده بود. به گفتۀ خودش، چهار سال دبیرستان را با انزجار به پایان رساند.
بعد از پایان دورۀ دبیرستان، برای ادامۀ تحصیل به آلمان رفت، اما بعد از یک سال به ایران بازگشت. شاید بتوان ورود او به دانشگاه را نقطۀ عطف بالندگی استعداد ذاتیاش دانست. وارد دانشگاه هنرهای زیبا تهران شد و رشتۀ تئاتر را برگزید.
اولین کار تئاتر حرفهای خود را با بهمن محصص، هنرمند مشهور، آغاز کرد. در دانشگاه او از دانش و مهارتهای استادانی چون هوشنگ گلشیری، بهرام بیضائی، محمد کوثر، پرویز پرورش و حمید سمندریان بهره برد. با وجود اختلالهای ناشی از انقلاب در ایران، موفق شد مدرک تحصیلی خود را دریافت کند. وی پس از ازدواج، به فرانسه نقل مکان کرد.
زندگی در پاریس و سکوت کاری به این هنرمند تئاتر فرصتی داد تا تحصیلات خود را در زمینۀ تئاتر ادامه دهد. سرانجام او موفق شد مدرک فوق لیسانس خود را در زمینۀ تئاتر از دانشگاه پاریس بگیرد. برعکس باور رایج، پاریس جایی برای ورود یک مهاجر هنرمند به عرصۀ تئاتر نبود. سودابه فرخنیا با مشورت و یاری دوستان به محافل هنری لندن راه یافت.
فضای باز هنری لندن او را بر آن داشت که فرانسه را ترک کند و در لندن سکنا گزیند. او با هنرپیشگان مشهور تئاتر انگلستان بازی کرد. سالها بعد وی با هنرپیشگان انگلیسی نمایشنامۀ "آه، جنگ من، آه" را روی صحنه برد. بازی در این نمایشنامه باعث شد که او بتواند با یکی از بهترین آژانسهای هنرپیشههای تئاتر قرارداد ببندد.
ورود به صحنۀ تئاتر و سینما در لندن کار سادهای نیست، ولی او توانست این کار را بکند و درچند سریال بریتانیایی هم ایفای نقش کرد.
با مادر شدنش، زندگی هنری او تحت تأثیر شدید احساسات مادرانه قرار گرفت. با وجود همۀ سختیها کار خود را همچنان ادامه داد. یکی از کارهایی که وی در این مدت انجام داد، نمایش انگلیسی The women of Troy (زنان تروا) بود که شش ماه طول کشید.
پس از ده سال، زندگی او را در برابر چالشی دیگر قرار داد: سرطان خون. این بیماری مانند طوفانی زندگی او را به هم زد. شش ماه در بیمارستان بستری شد. در این مدت اجازۀ رفت و آمد به هیچ جا را نداشت. دورههای شیمیدرمانی را یکی پس از دیگری گذراند. با این حال این بیماری نتوانست عشق او به تئاتر را مغلوب کند. بعد از سومین دورۀ شیمیدرمانی، او توانست در نمایشنامۀ "آوای قو" به کارگردانی آرا بزمی بازی کند. اما متأسفانه، بیماری برگشت. همچنان او در مبارزه با این بیماری است. آخرین کار او نمایش تئاتر"یک زن تنها" است که برگرفته از نمایشنامۀ نویسندۀ ایتالیایی داریو فو(Dario Fo) است که بارها در اروپا به نمایش گذاشته شده است.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.