۲۴ فوریه ۲۰۱۱ - ۵ اسفند ۱۳۸۹
بهار نوايی
رحمتالله بديعی و دخترش پريسا که ديروز استاد و شاگرد بودند، امروز دو همکارند: یکی ویولن و کمانچه مینوازد، دیگری هم ویولن مینوازد هم پیانو و آواز را به عهده دارد. پدر و فرزند چون تار و پود نوعی از موسیقی سنتی و محلی ایرانی شدهاند که در گوشه و کنار جهان عرضه میکنند. پدر، موسیقی را به تشویق پدربزرگش که نی مینواخت، در محضر استادان بنام موسیقی ایران آموخت و دختر از درس پدر بهره برد که از دههها پیش در عرصۀ موسیقی ایران شهره بود. حالا یکی "حدیث مهر" را ساخته و دیگری با "حکایت دل" به نغمهسرایی پرداختهاست.
رحمتالله بدیعی از نوازندگان برجستۀ ویولن در دهۀ ۱۳۵۰خورشيدى است که از محضر نوازندگان صاحبنامی همچون ابوالحسن صبا، حشمت سنجری و روبیک گریگوریان بهره بردهاست. وی فارغالتحصیل هنرستان عالی موسیقی در رشتۀ موسیقی کلاسیک و دارای درجۀ نخست هنری در ایران است. بدیعی در دورۀ کار حرفهای خود در ایران به تدریس دانشگاهی پرداخت و با برنامۀ رادیویی"گلها" همکاری داشت. نوازندگی در ارکستر فرامرز پایور و محمدرضا شجریان و همچنین شرکت در ارکستر حسین دهلوی و اجرای کنسرت به همراه خوانندگانی چون خاطره پروانه، افسانه و پریوش از دیگر فعالیتهای بیوقفۀ رحمتالله بدیعی در آن زمان است. او میگوید بعد از همکاری با ارکستر سازهای ملی بود که به تشویق فرامرز پایور نواختن کمانچه و قیچک را هم آموخت.
مهارت و توانمندی رحمتالله بدیعی در اجرای آثار ابوالحسن صبا بدان گونه بود که بسیاری به او لقب "صبا کوچولو" داده بودند. حتا تا امروز هم مهمترین وماندنیترین اثر موسیقایی رحمتالله بدیعی بازنویسی ردیف موسیقی ابوالحسن صبا است که ویرایش جدید آن بهتازگی توسط انتشارات سرود منتشر شدهاست.
رحمتالله بدیعی بعد از انقلاب به شهر خرونینگن هلند مهاجرت کرد و به عنوان نوازندۀ ویولن اول در ارکستر سمفونیک هلند فعالیت خود را به مدت بیست سال و تا زمان بازنشستگی ادامه داد.
پریسا بدیعی که از سن نهسالگی نواختن ویولن را آغاز کرده بود، هنگام مهاجرت به هلند سیزدهساله و مشغول تحصیل در هنرستان موسیقی تهران بود. او بهزودی توانست در رقابت موسیقایی جوانان هلند شرکت و جایزۀ بهترین نوازندۀ ویولن را نصیب خود کند. با ادامۀ تحصیل در دانشگاه هلند پریسا بدیعی توانست به عنوان نوازندۀ ویولن اول در ارکسترهای مختلف به فعالیت پردازد و همزمان در مکتب پدر، موسیقی سنتی ایرانی و همچنین فنون خوانندگی را بیاموزد.
با تشکیل "گروه موسیقی بدیعی" رابطۀ شاگرد و استادی و پدر و فرزندی رحمتالله و پریسا بدیعی به همکاری هنری تبدیل شد. این گروه با یاری آزیتا مستوفی (نوازندۀ سنتور)، فرزین دارابی فر (تار)، احمد انوشه (نی)، شهرام تونی (تنبک) و همچنین علی ترشیزی (نوازندۀ تنبک) طنین موسیقی ایرانی و ترانههای محلی را به گوش علاقهمندان موسیقی ایرانی در خارج از کشور رسانیدهاست. بخشی از ترانههای محلی ارکستر بدیعی که ابتدا ازموسیقی محلی خراسان شروع شد و با تشویق و درخواست مخاطبان به موسیقی مناطق دیگر چون گیلان و مازندران گسترش یافت، در قالب یک لوح فشرده به نام "گلچین" منتشر شدهاست. "نگارا"، "نوع بشر"، "حدیث مهر" و "حکایت دل" از دیگر آثار منتشرشدۀ این دو هنرمند است.
امروز رحمتالله بدیعی گنجینۀ بزرگی از موسیقی ایرانی را که با خود به فراسوی مرزها آورده، نه در اختیار فرزند خود، بلکه در اختیار همۀ علاقهمندان قرار میدهد و به آموزش و تدریس موسیقی در هلند، آلمان و کشورهای مجاور مشغول است.
پریسا هم با تخصصی که در زمینۀ روش سوزوکی و آموزش موسیقی به کودکان دارد، در شهر اِمریش آلمان به تدریس پیانو و ویولن می پردازد. با وجود موفقیتهای بسیاری که آنها در خارج ازایران کسب کردهاند، فعالیت هنری خود را رضایتبخش نمیدانند و معتقدند: "هنر موسیقی ایرانی تنها باید در ایران عرضه شود".
در گزارش مصور این صفحه استاد رحمتالله بدیعی و پریسا بدیعی از زندگی هنری و رابطۀ پدر و فرزندی خود سخن میگویند.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
باز هم گزارشی زیبا و زیبا و زیبا.
به احترام استاد و پریسا بانو از جای بر می خیزم و ادای احترام می کنم. دیرزیوی و بهزیوی استاد و پریسا بانو را آرزو می کنم.
تورج پارسی استاد سابق دانشگاه، پژوهشگر ایران شناسی
با آرزوی موفقیت شما
ممنون از زحمتی که میکشید
بنواااااااااااااز
بنواااااااااااااز
بنواااااااااااااز
بنواز
بنواز
بنواز
باز ای پدر بردار سااااااز
بنواااااااااااااااز
بنواااااااااااااااز
بنواااااااااااااااز
بنواز
بنواز
بنواز
دلم خواهد ز سازت شعله ور گردم / پی گل واژه هایش در به در گردم
بخوانم ز احوال جانان سرودی / بگویم بر آن پاکزادم درودی
پدر هست و گلغنچه است این پدر / سراسر بهار است چو سازش، نگر
گل ِ آتش است در دل ِ دست او / که سازش شده لولی مست ِ او
برقصد به فرمان او هر زمان / سر پنجه آید چو او را نهان
بگوید سخن ها ز شور درون / بجوش آوَرَد سیم و چوب را خون
بدیع است رحمت حق چنان / پریسا شوم هر زمان ناگهان
به سازش نوایم فرازنده است / پریسا چه دارا و فرخنده است!
همان کودکی ها دلم چون شنید / به من گفت: پدر اینچنین کس ندید
پس آنگاه به آواز خواندم برش / همه آسمان گشت و من اخترش
پر از نغمه شد خانه و دفترش / ز گل واژه های خوش دخترش
بنوااااااااااااااز
بنوااااااااااااااز
بنوااااااااااااااز
بنواز
بنواز
بنواز
...............
سراسر هست می گردم / ز سازت مست می گردم
گل افشانی کنم هر دم / چو ماه دور تو می گردم
تو خورشید منی بابا
بنوااااااااااااااز
بنواااااااااااااز
بنواااااااااااااز
بنواز
بنواز
بنواز
باز ای پدر بردار سا اااااز
بنوااااااااااااز
بنواااااااااااز
بنواااااااااااز
بنواز
بنواز
بنواز
....................
از این که فضولانه گاه واژه ای را کش دادم برای راهنمایی نبوده است؛ بلکه عادت دارم در لحظه شور و آفرینش و بیداد (1)، آهنگی را در جا در نظر می گیرم و می خوانم؛ آنچه که دارم می سرایم. این فاصله ها برای آن دو استاد بزرگ نیست؛ برای من بوده در لحظه ی آفرینش و وَشتَن و آواز؛ که عموماً چون کولیان مست، دست افشان، و پر از هستی و هست؛ می سرایم و می نویسم.
این یک کامنت شعر و درجا سرایی است. می تواند تغیر کند؛ کم و زیاد شود؛ اگر لازم باشد.
پدر و دختر نازنین، پیوسته بساز باد شما را ساز و آواز!
با احترامات ویژه
لیثی حبیبی - م. تلنگر
اگر این کامنت شعر در جا سروده شده، برای خواندن بکار آید و احتیاج به تغییر داشته باشد؛ در خدمتم یک سر، چو پروانه ای پر از پرپر، به فصل سوختن و باور.
زیر نویس 1 - راستی چرا بیداد؟
این سخن به توضیحی جامع نیاز دارد که در این اندک نگنجد. در وبلاگ وَشتن واژه ها - یکی از وبلاگ های جنبش پاکیزه خوی تالش - مطلبی نیمه کاره دارم در باب چگونگی زایش شعر که آنجا به این نکته نیز پرداخته شده.
در ضمن دست بهار نوایی گرامی نیز درد نکند که گاه به فردوسی بی نظیر می پردازد عاشقانه، و گه به پدر و دختری هنرمند و فرهیخته. پس حق است که اضافه شود:
بهارت نوایی خوش افکنده است، به جام دل عاشقان. همیشه، نوایی، بهاری، بهار و نوای خوش آن بمان
و چقدر جای "دیلمان" با صدای پریسا خانم در این گزارش خالیست.