هر تهرانی ای که به کارهای هنری یا لوازم قدیمی علاقه داشته باشد، گذرش چند باری به جمعه بازار چهارراه استانبول که در پارکینگ طبقاتی پروانه برپا می شود افتاده است. پارکینگی که جمعه ها تردد اتومبیل ها بسیار کمتر از آدم هاست.
از شیر مرغ تا جان آدمیزاد
از چهارراه استانبول چند قدمى به سمت بهارستان بروید، پاركينگ و ازدحام اتومبیل ها و آدم ها خودنمایی می کند. پاركينگ شبيه يك نمايشگاه بزرگ است كه در آن از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا می شود. فقط کافی است حوصله داشته باشید و از هر بساطی که روی زمین پهن شده به سادگی عبور نکنید. خریداران و فروشندگانی از هر ملیت و نژادی در آنجا پیدا می شوند. بیشتر توریست هایی که به تهران می آیند سری هم به این بازار می زنند. در بین فروشندگان هم از قومیت های مختلف ایران ترک، کرد، ترکمن، جنوبی گرفته تا افغان، قفقازی، پاکستانی و غیره یافت می شود.
البته خیلی از فروشندگان این بازار عتیقه فروش ها و مغازه داران ناصرخسرو هستند که جمعه ها را از دست نمی دهند و جنس هایشان را برای فروش به اینجا می کشانند. بعضی از خریدارها که هر جمعه اینجا پرسه می زنند مجموعه داران صفحه، رادیو، گرامافون، عکس های قدیمی، انگشتر، تمبر و چیزهای دیگر هستند که به امید پیدا کردن شیئی قيمتى به اینجا می آیند.
طبقه اول بیشتر ظروف، تمبر، کتاب و صفحه های قدیمی است. طبقه دوم فرش، میز، صندلی های لهستانی و ظروف مسی. طبقه سوم پارچه و لباس های هندی، افغانی و ترکمنی كه فروشندگانشان غالبا از راه های دوری به اینجا می آیند.
کریم پیلتن که در بندر ترکمن زندگی می کند ماهی یک بار به ترکمنستان می رود و از آنجا لباس های سنتی و قدیمی ترکمن ها را برای فروش به جمعه بازار تهران می آورد. او هر پنجشنبه از بندر ترکمن راهی تهران می شود و جمعه شب باز می گردد.
بيشتر لباس ها و روسرى ها رنگ هاى شاد دارند. قرمز، زرد، نارنجى. اکثرا راهروهاى اين طبقه تقريباً شلوغ تر هستند و هجوم رنگ ها آدم را غافلگير مى كند.
طبقه بعدی بیشتر صنایع دستی، گلیم و فرش هایی است که عمر زیادی ندارد و توسط هنرمندان جوان ساخته شده است. در این طبقه چشمتان به صندوقچه ها و سبدهای چینی و لباس های دیگر کشورهای آسیای شرقی هم می خورد. حتى جمعه بازار هم نتوانسته از تولیدات آنها در امان باشد.
اگر جيب آدم پر از پول باشد، حتى اگر قصد خريد هم نداشته باشد، خواه ناخواه چيزى يا چيزهايى براى خريدن در جمعه بازار پيدا مى كند. در هر صورت در جمعه بازار بايد حواس جمعى داشت و چانه زنى را نيز فراموش نكرد. چون فروشندگان اكثرا قیمت های گزافى می گویند كه بعدا با کمی تخفیف آن را به مشترى بفروشند.
جمعه بازار از ساعت ٩ صبح تا ٥ بعد از طهر فعال است. کباب کوبیده با نان و دیزی که بویش همه پارکینگ را برداشته هم به عنوان غذا در رستوران موقت طبقه دوم برای خریدارانی که می خواهند جمعه را با یک غذای ایرانی بگذرانند، آماده است.
مشتری هایی شبیه اجناس
مشترى هاى جمعه بازار هم مثل اجناس اين نمايشگاه عجيب و غريب، متنوع و متفاوت هستند. همه جور آدمى را در آنجا مى توان ديد. با لباس های قديمی یا قومى و با زیورآلات و انگشترهای قدیمی و عجیب و غریب. ديدن بعضى از چهره ها در جمعه بازار به اندازه ديدن اجناس مى تواند جالب باشد. اگر كمى دقيق باشید، ممكن است به بعضى چهره هاى آشنا هم بر بخوريد. از جمله خيلى از هنرمندان، هنرپيشه ها، کارگردان های تئاتر و سینما.
جمعه بازار يكى از پاتوق هاى اساسى اهل هنر است. چه به عنوان فروشنده و چه به عنوان خريدار. سپهر، يكى از فارغ التحصيلان دانشكده هنرهاى زيباست. او طراحى صنعتى خوانده و كار هايش را براى فروش آورده. قاب های چوبی و وسایل تزئینی. علاوه بر فروشنده هاى دانشجوى هنر يا فارغ التحصيل رشته هاى مختلف هنرى، تعداد زيادى از بازديد كننده ها هم دانشجو يا فارغ التحصيل اين رشته ها هستند. بيشتر آنها بچه هاى معمارى، عكاسى يا طراحى صنعتى هستند.
بعضی از فروشنده ها زندگی و داستان های جالبی دارند. یکی از آنها از فروشندگان ناصرخسرو است با یک کلاه گیس طلایی و یک کلاه قدیمی و لباس هایی عجیب. بعضی ها پیر مردهایی هستند که هنوز فکر می کنند نان دانه ای یک تومان است. بعضی از آنها اجناسی دارند که نمی فروشند حتی به بالاترین قیمت اما آنها را هر هفته تا اینجا می آورند.
یکی از فروشنده هاى جمعه بازار علی آقاست. ناشری که سال ها پیش کتاب هاى زیادی منتشر کرده است. اما از بد روزگار بعد از آن ناچار به پرتقال و هندوانه فروشی شده است. حالا هم سر از جمعه بازار در آورده است. او حالا به جای چاپ کتاب، مجسمه و ظرف های برنزی می سازد و هر جمعه آنها را به همراه اشیاء دیگری که در مغازه دارد به جمعه بازار می آورد.
شهاب آزاده با على آقا گفتگوئى كرده كه همراه با مجموعه اى از عكس ها در گزارش مصور اين صفحه مى توانيد ببينيد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید