جدید آنلاین: نوروزتان فرخنده باد و سال شادمانه ای در پیش داشته باشید.
ارمغان نوروزی ما به شما، برای این ایام بهاری که مقدم نوروز را گرامی می داریم، گشت و گذاری است در فرهنگ و آیین های مردمانی در آسیای میانه و غرب آسیا که نوروز را جشن می گیرند. در صفحه اصلی و نیز در کنار صفحات پیوندهایی به همه گزارش های نوروزی آورده ایم. در گزارش مصور این صفحه شما را به تماشای حال و هوای بهاری کاشی ها در کاخ گلستان تهران می بریم. گویی آنان که این گلستان همیشه بهار را آفریده اند، نقش گلستان دل خویش را در بهاران کشیده اند.
بهاران در گلستان
حمید رضا حسینی
آمدت نوروز و آمد جشن نوروزی فراز
کامکارا، کار گیتی تازه از سر گیر باز
منوچهری
نیاکان ما، از دوران باستان، بهار را پیوسته گرامی داشته اند. شاید از آن رو که زمستان این سرزمین بلند و بهارش کوتاه است؛ و شاید بدین سبب که در این فلات کم آب، گل و گلبن و آب روان موهبتی است دیریاب:
گل عزیز است، غنیمت شمریدش صحبت
که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
حافظ
دل های ما نیز همچون سرزمینی که در آن بر آمده ایم، بهار و زمستانی دارد، و شگفت نیست که در این کهن دیار با آن رخدادهای سخت، زمستان دل ها دیرپاتر و بهار جان ها تیزپاتر باشد. در طبیعت، از رفتن زمستان و آمدن بهار گریزی نیست اما در تاریخ، چه زمستان ها که سال ها و دهه ها و سده ها دوام می آوردند و چون بهار می رسید، لاله ها نشانی از داغ دل ها داشت:
نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید
سایه
در این زمینه و زمانه، باید که خویشتن را و یکدیگر را تسلی می دادند و امید را در دل زنده نگه می داشتند:
تو هم ای بینوا، شاد بخرام
که زهر سو نشاط بهار است
که به هرجا زمانه به رقص است
تا به کی دیده ات اشکبار است؟
بوسه ای زن که دوران رونده است
نیما یوشیج
این تسلی و امید، ریشه در نوعی هیچ انگاری و دم غنیمتی داشت که اگر چنین نبود، کس نمی توانست زمستان را تاب آورد:
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
خیام
یا
از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
عطار
سعدی از این نیز فراتر می رود و بهار را نه در زمین و زمان که در دل خویش می جوید؛ و نوروز بهانه ای است برای بهاری کردن دل ها:
آدمی نیست که عاشق نشود فصل بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است
و چون درخت دل ها جوانه زند، زمانه نیز رنگی از بهار به خود می گیرد:
آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم
گرد عروسان چمن خیزید تا جولان کنیم
امروز چون زنبور ها پران شویم از گل به گل
تا در عسل خانه جهان شش گوشه آبادان کنیم
زنجیرها را بر دریم ما هر یکی آهنگریم
آهنگران چون کلبتین آهنگ آتشدان کنیم
چو کوره آهنگران در آتش دل می دمیم
کآهن دلان را زین صفت مستعمل فرمان کنیم
مولانا
بدین سان، نه تنها شعر شاعران، که آفرینش هنروران نیز – چه در بهار چه در خزان- حال و هوای بهاری دارد. گرچه از جور فلک و بدکرداری چرخ و غم دل بسیار سخن می رود، اما بر قدوم نوروز بوسه می زنند تا بهار بیرون را به درون آورند:
ما که دل هایمان زمستان است
ما که خورشیدمان نمی خندد
ما که باغ و بهارمان پژمرد
ما که پای امیدمان فرسود...
سر راه شکوفه های بهار
گریه سر می دهیم با دل شاد
گریه شوق با تمام وجود!
فریدون مشیری
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
جدیدآنلاین: ما از نظر انتقادی استقبال می کنیم. تشکر از شما.