۱۶ دسامبر ۲۰۱۱ - ۲۵ آذر ۱۳۹۰
بهار نوایی
نوای ترانههایش سالهاست که در میان دوستدارانش شنیده میشود و آوازش، نغمههای دورترین روستاهای ایران را به گرد جهان بردهاست. رنگ قلممویش اما در پشت ترانههایش پنهان مانده و از جمع دوستدارانش فراتر نرفتهاست. حالا سیما بینا میگوید از مدتها پیش در لحظههای سنگین و سالهای دشوار وخاموش، آوازهای نخواندهاش را نقاشی میکرده و اتاق کارش پر از نقاشی شدهاست.
میگوید در سالهای اخیر که دوباره امکان اجرای کنسرت برایش فراهم شده، با آنکه کار موسیقی و تهیه و تدارک کنسرتها وقت زیادی از او میگیرد، در هر فرصتی که به دست میآورد، لحظههایی که دلتنگ میشود یا دلش برای نقاشی تنگ میشود، لحظۀ خلاقیت در هنر نقاشی اوست: "بعد طرحهایی در ذهنم میآید و دیگر نمیدانم چطور بقیۀ کارها را انجام دهم تا به سراغ نقاشی بروم. وقتی نقاشی میکشم، بیشتر در سکوت قرار میگیرم، گاهی هم ترنم یک موسیقی مرا همراهی میکند".
سیما بینا از نهسالگی یک دست به میکروفن داشت و در برنامۀ کودک رادیو ترانههای کودکانه میخواند و در دست دیگرش قلممو بود و نقاشی میکرد. وقتی دبیرستان را تمام کرد و پشت کنکوری شد، در مقابل تصمیمی سخت قرار گرفت:
"برای ادامۀ تحصیل و انتخاب رشتۀ دانشگاه هم ادبیات را دوست داشتم وهم رشتۀ نقاشی و طراحی را. شانسی که داشتم با همه مشکلاتی که برای ورود به دانشگاه وجود داشت، هر دو رشته را قبول شدم. این تصمیمگیری سختی بود که کدام را انتخاب کنم و بالاخره برخلاف تصور همه نقاشی را انتخاب کردم".
چند سال بعد از دانشکدۀ هنرهای زیبا در رشتۀ نقاشی فارغالتحصیل شد و مدتی به موازات فعالیتهای موسیقاییاش در رادیو و برنامۀ گلها به تدریس نقاشی پرداخت. اما آوازهاش در موسیقی سنتی و محلی ایرانی چنان بلند بود که هنر نقاشیاش در سایه ماند. سالها بعد، زمانی که آواز خواندن زنان بر روی صحنه ممنوع شد، پناهگاهش نقاشی شد و دلتنگیهایش را با آن تقسیم کرد. در همین دوره بود که با برپایی نمایشگاه جای خود را به عنوان نقاش در بین هنرمندان باز کرد و نقاشی هم در زندگی سیما بینا جای خود را یافت.
با وجود این، برای او موسیقی زبانی پویا برای گفتگو با مردم، چه ایرانی و چه غیر ایرانی است، در حالی که نقاشی وسیلهای است که با آن تأثراتش از محیط طبیعی و جغرافیایی را بیان میکند. نقاشیهای سیما بینا هم مانند موسیقیهایش رنگ مردمی دارد؛ ترسیم محیط زندگی روستائیان و کارگران و لباس و سیمای آنها مضمون بسیاری از نقاشیهای اوست. بیشتر آبرنگ کار میکند، چرا که به نظر او آبرنگ، هم برای فرصتهای کوتاه او مناسبتر است و هم لطافت موضوع را بهتر بیان میکند. نقاشی رنگوروغن و کلاژ هم از علایق اوست، اما وقتی فرصتی برای خلق نگارههایش با رنگوروغن ندارد، به آبرنگ یا حتا طرحی ساده بسنده میکند. "تأثیر و احساس کارهای ونگوگ" و "آرامش نقاشیهای گوگن" را دوست دارد و نقاشیهای پیکاسو را یک "دیکشنری نقاشی" مینامد و در نهایت معتقد است هنر هر هنرمند بازگوی شخصیت و نوع تفکر اوست:
"کسی که به یک کار هنری دست میزند یا ذوق و استعداد هنری دارد، صادقانه خودش را بیان میکند؛ به هر زبانی باشد، نقاشی یا موسیقی. من فکر میکنم حتا خط و رنگی که در نقاشی استفاده میکنم، گویای موسیقی، سلیقه و تفکر من است. در هر هنری، اگر در بیان احوالتان صادق باشید، شخصیت شما در آن پیدا میشود".
از جملۀ آثار منتشرشدۀ سیما بینا مجموعۀ نقاشیهایی است که در کتاب "لالائیهای ایران" تألیف خود او دیده میشود. این طراحیهای اسکیزوار که رابطۀ عاطفی مادر و کودک را بیان میکند، متعلق به دورهای است که او طی شانزده سال خانه به خانه به دیدار مادران ایرانی در مناطق مختلف ایران رفته، تا نجواهای آنها با فرزندانشان را به ثبت رساند و بازخوانی کند.
در گزارش تصویری این صفحه سیما بینا از کارهای نقاشی و طراحی خود و رابطۀ آن با موسیقی میگوید. با تشکر از یاری حسن زارع که عکسهای این مجموعه را در اختیار ما گذاشت.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب