Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
عکاسخانه روى نیمکت پارک

هاله حیدرى

"به کاری که ما می کنیم میگن شغل کاذب ولی همین شغل کاذب شیکم زن و بچه ما رو که سیر می کنه ". این جمله را از دهان کوپن فروش کنار فروشگاه تعاونی می شنوم .

توی خیابان های تهران کلی آدم بدون سرمایه درست و حسابی و داشتن مکانی ثابت برای کسب، مشغول به کار هستند. از فروختن عروسک و ترشی های خانگی در صندوق عقب اتومبیل تا فالگیری و رمالی.

قدیم تر که زندگی ها این چنین  مدرن نشده بود چینی بند زن های دوره گرد، لحاف دوزهای دوره گرد و حتی عکاس های دوره گرد روزگار بدی نداشتند. همیشه کم یا زیاد برایشان کار بود. ولی با آمدن ظروف ملامین و آرکوپال، تشک های خوشخواب و دوربین های دیجیتال کار آنها هم کساد شد و رفته رفته برای پیدا کردن یکی از آنها بايد روزها در شهر بگردی.

داستان ما در مورد یکی از این آدم هاست.  مردی که من از وقتی دست در دست مادر برای رفتن به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به پارک ملت می رفتم، او را به یاد دارم.

با یک دوربین عکاسی اطراف دریاچه مصنوعی پارک می پلکید تا کسی از سر دل خوشی درخواست گرفتن عکسی را بکند. دلدادگان جوان  یا خانواده های خوشبخت برای یاد آوری خوشی ها از مشتری هایش بودند.هرگز با او هم کلام نشده بودم. ولی آلبوم عکس دوران کودکی گواهی می دهد که خانواده من هم زمانی مشتری او و یا کسی شبیه به او بودند.

از آن سال ها دیگر به پارک نرفتم تا آبنمای موزیکال بهانه ای شد برای قدم زدن دوباره در پارک ملت. جالب تر از فواره های موزیکال دیدن عکاس دوره گرد بود. چند نفر عکاس با دوربین های حرفه ای و لنزهای بزرگ مشغول به عکاسی بودند و در کنارشان آقا مهدی با دوربین کوچکش مثل سابق قدم می زد. تعجب کردم. مگر هنوز هم کسی پیدا می شود که در پارک عکس بگیرد؟

کنجکاوی باعث شد صبح روز بعد به سراغش بروم این بار با هم هم کلام شدیم. دیگر از مشتری های سابق خبری نبود ولی خدا را شکر می کرد که آب باریکه ای دارد. صبح ساعت ۸ از کرج راه می افتد و ساعت ۱۰ به پارک می رسد.

بیشتر مشتری هایش افغان ها هستند. آنها برای این که به خانواده هایشان در افغانستان بگویند که در ایران اوضاع و احوالشان مرتب است عکس می گیرند و به افغانستان می فرستند.

دیگر از دوربین قدیمی خبری نيست. با دوربین کوچک دیجیتالی اش عکاسی می کند و همانجا هم پرینت عکس ها را می گیرد و فوری به دست مشتری می دهد. آنها با علاقه به صفحه دوربین او نگاه می کنند تا عکس مورد علاقه شان را پیدا کنند و او آن را چاپ کند.

دیگر با خیال راحت هر تعداد که عکس بخواهند می گیرد و آنهایی را که نپسندند بدون هزینه پاک می کند. آمدن تکنولوژی دیجیتال برایش زیاد هم بد نشده ، کاری شسته-رفته تر به دست مشتری می دهد.

مرد مهربانی است و راز دار افغان ها شده. آلبوم عکس را می آورد. پسر افغانی را نشانم می دهد که هر ماه می آید و عکس می گیرد. مشتری پر و پا قرص آقا مهدی است. نامزدی دارد در مزار شریف که ۳ سال است او را ندیده ولی وفادارانه هر ماه عکسی از خودش برای نامزدش می فرستد.

می گوید چون خودش غم عشق و دوری را چشیده می فهمد که آنها چه می کشند. نزدیک به دو سال در انگلستان زندگی کرده ولی در اینجا به دختری قول داده بوده و به ایران برگشته تا با او ازدواج کند. الان صاحب ۵ فرزند است که فقط دو تایشان با او زندگی می کنند و بقیه به خانه بخت رفته اند.

در بهار وتابستان درآمد خوبی دارد ولی پاییز و زمستان مشتری زیاد نیست خودش هم کمتر سر کار می آید. به عقیده او "وقتی گل در پارک نباشد افغانی ها نمی آیند . آنها دوست دارند که عکسشان با گل باشد. مثلاً وسط گل ها بنشینند و عکس بگیرند."

نزدیک ظهر سرش کمی شلوغ می شود و برای این که مزاحم کسب و کارش نشوم با او خداحافظی می کنم.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2008/12/26
هاله جان شاید از نظرم ناراحت بشی. ولی به نظرم سوژه تو خوبه. نوشته هات کمی شلخته. اگه داستان مال آقا مهدیه از آقا مهدی عکاس دوره گرد شروع کن نه از چینی بندزن و لحاف دوز و عکسهای بچگی ات و بحران مالی جهانی. به نظرم قشنگ ترین قسمت داستان اینه که آقا مهدی به خاطر دختری که دوستش داشته از انگلستان برگشته. حالا با این وضعیت و بی پولی از همون دختر پنج تا بچه داره. و به هر حال داره با رضایت کار ساده اش رو می کنه. و تازه دوست افغانی پیدا کرده که مثل خودش عاشقه. و اون هر ماه عکسش رو می گیره. اینها داستان تو هستن. سس سالاد و ترشی اضافه نمی خوان. همونها رو با رنگ و آب خودشون به ما بگی بسه. گزارش نده داستان بگو. موفق باشی.من هم که این وقت شب یعنی ساعت نزدیک یک واست کامنت می دم یعنی دلم می خواد تو بهتر بنویسی.
- یک کاربر، 2008/12/22
ياد باد آن روزگاران باد
مرسي از كار خوبتون ... خاطرات گذشته رو زنده كرد ...
- یک کاربر، 2008/12/18
It's kind of out of scope, but Hale does have a great voice!
- شهاب، 2008/12/17
ديدن و تصوير كردن و نوشتن از آقا مهدي ها در اين روزگار شلوغ نگاه تيزبين مي خواهد.
- یک کاربر، 2008/12/16
گزارش خيلي جالبي بود. عكس هايتان زيبا و گويا بودند. ولي سرعت رد شدن تصاوير بالا است. آيا بهتر نيست از عكس هاي كمتري استفاده كنيد و به بيننده فرصت بدهيد كه روي هر عكس بيشتر متمركز بشود و سوژه را با تأمل بيشتري ببيند؟
- BF، 2008/12/15
I believe that Jadid Online is becoming an invaluable treasure chest for the future social anthropologists of in particular Iran, Afghanistan and Tajikistan.

For completeness, I have just consulted the list of words recommended by The Academy of Persian Language and Literature, i.e.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
and found out that specifically the following are recommended:
رقمىfor دیجیتال and چاپگر for پرینتر
The word "Chapgar" is very remarkable in that out of its five constituent letters (in the Persian script), three (Ch, P and G) are exclusively Persian and not Arabic.

For the interested, the address of the Official Website of The Academy of Persian Language and Literature is as follows:

http://persianacademy.ir/

The recommended words (in the forms of small English-Persian and Persian-English dictionaries - in PDF format) can be accessed through the following address:

http://persianacademy.ir/fa/wordspdf.aspx

It is to be hoped that Jadid Online will be one of the forerunners of using Persian language in its purest form.

BF.
- ندا، 2008/12/15
مطلب جالبي بود. با وجود دروبين هاي ديجيتالي و موبايل هاي دوربين دار با كيفيت بالا فكر نميكردم كه هنوز عكاس دورگرد هم داشته باشيم . آن هم در پاركي مثل ملت كه از پارك هاي خوب و به اصطلاح بالا شهر تهران است.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.