خانواده در دورۀ قاجار و پیش از آن مرکزیت بیشتری داشت و عملاً به این شکل بود که پدر و مادر، معمولاً فرزندان پسرشان همراه با همسران آنها همه با هم در یک خانۀ احتمالاً بزرگ زندگی میکردند. به همین دلیل ساختمان خانه باید به صورتی میبود که هم زندگی جمعی را مقدور سازد و هم به میزان خاصی زندگی مستقل را ممکن گرداند.
خانهها معمولاً اتاقهای بسیار داشتند. و از طرفی معماری داخل خانه در ایران دورۀ قاجار از جایگاه زن در جامعه تأثیر میگرفت که این جایگاه نیز به نوبۀ خود بر مبنای آیین و مقررات مذهبی مشخص شده بود. از آن جا که زنان میبایست از مردان جدا باشند، خانههای کسانی که توان مالی کافی داشتند میبایست دو قسمت میداشت، یکی اندرونی برای زنان و مردان محرم و دیگر بیرونی برای مردان. این شکل از جداسازی در محل زندگی مردم فقیر که ممکن بود تنها یک اتاق باشد، به وسیلۀ پرده انجام میشده است.
بیرونی خانهها همیشه با دقت و ظرافتی بیش از اندرونی ساخته میشد، چرا که صاحب خانه در آنجا از مهمانان خود پذیرایی میکرد. و میزان تجمل بیرونی بستگی داشت به میزان منزلت اجتماعی صاحبخانه.
لباس یکی دیگر از مشخصههای مهم این دوران است. لباس، بازار مخصوص به خود داشت و هم آن را برای فروش به خانه خانوادههای مرفه میبردند. لباس مردان در این دوره از قطعات متعدد تشکیل میشد. این لباس شامل یک پیراهن بلند یقهگرد بود که با دکمه بسته میشد. این پیراهن را روی شلوار گشادی میپوشیدند که دم پای آن تنگ بود. جورابها کوتاه و ظریف بود و روی آن کفشهای آزادی به پا میکردند که بهراحتی میشد موقع ورود به اتاق درآورند. جلیقه یا پوشش بلندی که به زانو میرسید و "آرخالق" نامیده میشد روی پیراهن میپوشیدند و قبایی راهم روی آرخالق. و روی قبا هم کمر یا شال یا حمایل میبستند.
پوشش سر هم کلاه بود که مهمترین جزء لباس به شمار میآمد. گذشته از تفاوت کلاه زن و مرد، نوع کلاهی که هر کس به سر میگذاشت، مشخصکنندۀ آن بود که فرد به کدام گروه اجتماعی، سیاسی و یا مذهبی تعلق داشت. البته بعد از نیمۀ دوم قرن، بعد از آن که مردم شروع به پوشیدن لباسهای غربی کردند، موارد استفاده از این لباس تغییر کرد.
و اما لباس زنان طوری طراحی شده بود که وقتی آنان از اندرونی خارج شوند، از اجتماع جدا بمانند. این لباس شامل چادر، چاقچور و روبنده بود.
در این دوره محلهای خاصی هم بود که میشد مایحتاج خانواده را از آنجا تهیه کرد. بازار، محل اصلی عمدهفروشی هر کالا، محل جزئیفروشی برخی از کالاها و محل عرضۀ برخی از خدمات بود. هر کالا و هر صنعتی بخشی مخصوص به خود در بازار داشت. علاوه بر این، بازارچهای هم در هر محله وجود داشت که مردم از مغازههای آن مایحتاج خوراکی روزانۀ خود را تهیه میکردند. یکی از مغازههایی که باید در هر بازارچه وجود میداشت، قهوهخانه بود. جایی که مردانی که برای خرید به بازارچه آمده بودند، میتوانستند در آن استراحت کنند، چایی بنوشند و گپ بزنند.
در حاشیۀ هر محله هم جایی بود که به آن "گذر" میگفتند. آنجا نیز مجموعهای از چند مغازه وجود داشت، از نانوایی گرفته تا بقالی و قصابی، سبزیفروشی و عطاری.
علاوه بر این، برخی کالاها و خدمات را فروشندگان دورهگردی عرضه میکردند که همه جور چیزی میفروختند، از جواهر گرفته تا عتیقه، قالی و پارچه، تا وسائل خانه و مواد غذایی. دکتر ویشارد، مدیر بیمارستان پرزبیترین تهران این دورهگردان را چنین توصیف کرده بود: "میزان زیادی از داد و ستد در ایران خارج از بازارها صورت میگیرد. همه جا میتوان فروشندگان دورهگردی را دید که اجناس بار الاغانشان کردهاند. اینها همه جور جنسی میفروشند؛ یکی چغندر پخته میفروشد، یکی بستنی، یکی شربت آبلیمو، یکی میوه میفروشد، یکی نان؛ و دیگرانی هم هر جور خوراکی دیگر که بگویید. فریاد "آی مرغ داریم" دورهگرد مرغفروش در کوچه برای همه آشناست. خیلی از خانمهای متشخص هستند که فروشندگان، کالاهایی را که آنها میخواهند، برایشان به خانه میآورند. همیشه بخش مهمی از فروش پارچه به این صورت انجام میشود."
غیر از تهیۀ مایحتاج خوراکی و پوشاک برای تعمیر و نگهداری خانه و وسائل خانه و اثاثیه میبایست کارهایی انجام شود. اغلب این کارها را کارگران و صنعتگران دورهگرد انجام میدادند. مانند برفروبی، آب حوضکشی و یا حلاجی (پنبه زنی).
اینها همه نمونهای از چهگونگی زندگی روزمره و مشاغل دورۀ قاجار بود که عنوان شد. اما یکی از هنرمندان جوان که با هنر خود سعی در نشان دادن آداب و رسوم و سنن این دوره دارد، فرزانه یوسفیست. او میگوید: "به دلیل علاقۀ بسیار به سنتها و گذشتۀ خود، بهخصوص دورۀ قاجار، سعی کردهام در آثارم بیشتر به چهگونگی زندگی مردم و مشاغل این دوران بپردازم. مثلاً در یکی از کارهایم بازار را با تمام مشاغل و دورهگردهایش به تصویر کشیدهام و یا در جایی دیگر نان پختن، رختشویی و غیره را."
یوسفی با استفاده از خاک رس و سفیدۀ تخم مرغ و چند عنصر دیگر خمیری را میسازد و سپس با این خمیر بر روی چوب و یا بشقابهای سفالی نقوش برجستهای را خلق و سپس به وسیلۀ رنگروغن آنها را رنگآمیزی میکند. این شیوه (نقاشی برجسته) به نام او در کتابخانۀ ملی به ثبت رسیدهاست.
فرزانه یوسفی در سال ۱۳۵۰ در کرمانشاه زاده شد و با علاقۀ فراوانی که به ورزش و هنر داشت، در رشتۀ تربیت بدنی مشغول به کار شد. در کنار آن نقاشی رنگ و روغن را نیز پی گرفت. از ویژگی مهم مادۀ اولیۀ استفادهشده برای خلق این آثار استحکام مواد است. در زمانهای قدیم از این ماده برای ساخت بناها استفاده میشدهاست.
آثار فرزانه یوسفی بیشتر شامل تابلوهایی از بازار بزرگ تهران، رختشویخانه در زمان قدیم، کوچههای روستایی و دربهای قدیمی و سفرهخانههای قدیمی میباشد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
اولا ثبت شيوه هاي هنري در كتابخانه ملي نه در حيطه صلاحيت اين كتابخانه است و نه حتي در شمار وظايف آن احصا شده است.
ثانيا از سال ها پيش پرويز كلانتري كاهگل را روي بوم نقاشي قرار داد و سطوح كاهگلي در معماري سنتي را با اين متريال به تصوير كشيد. ديگراني هم بوده اند كه اين كار را به شيوه هاي مختلف انجام داده اند كه از تقدم و تأخر آثار آنها نسبت به پرويز كلانتري اطلاعي ندارم. بنابراين خانم يوسفي نمي توانند خود را آغارگر اين روند و "بنيان گذار" اين سبك بدانند. البته برجسته سازي نقوش در كار ايشان به چنان حدي رسيده كه اطلاق صفت نقاشي به آن جاي تأمل دارد.
از اينها كه بگذريم، كارهايشان زيبا و ظريف است.