جدیدآنلاین: صادق تبریزی از هنرمندان پیشگام و از چهرههای مشخص جریان مدرنیسم بر پایه بازنگری هنرهای سنتی و بومی است که هم نمادهای مذهبی و ملی ایران را به کار میگیرد و هم نقاشی مضموندار و هنر انتزاعی را در هم میآمیزد. در این صفحه در باره او سه مطلب داریم. گزارشی تصویری از شوکا صحرایی در گفتگو با تبریزی در باره کارهایش٬ نکاتی در باره زندگی او٬ و متنی از جواد مجابی نویسنده و منتقد هنری در باره دورههای کار هنری صادق تبریزی.
جواد مجابی
سال ۱۳۴۰ سفالینه های ساخته تبریزی و عربشاهی در کلوپ فرانسه به نمایش در میآید و این نخستین دوره کار اوست.
دوره دوم کار او، در تالار ایران به نمایش درمیآید که در آن نقاش به نو کردن مینیاتور دست زده و از موتیف مینیاتورهای نسخ قدیمی در تابلوهایش سود جسته است. اشکال مینیاتوری استیلیزه، با حداقل خط و رنگ بر پوست نقش بسته، که ادامه سنت مرسوم مینیاتور نیست، بلکه نوعی استفاده از طرحها و نقوش مینیاتوری در خدمت نقاشی نوین است. این کارها ادامه تجربههایی است که نمونه "مرکب بر کاغذ" آن در بیینال سوم عرضه شده بود.
دوره چهارم کار او را میتوان بازیابی و گزینش آگاهانه مینیاتور نامید. او با جستجوی عالمانه در نمونههای این هنر کهن : فضاها، رنگها و حرکتهای مینیاتوری را از آن منتزع کرده و در کار خود باز میآزماید. رنگهای طلایی، فیروزهای، نارنجی، سیمابی، شنجرفی در تابلوهایش پدیدار میشود. همچنین اسب سوارها، عشاق، نخجیرگران و جانوران. اما اغراق در ابعاد آدم و جانور، انتزاع رنگ از حجمهای مانوس و تجریدی آن در سطوح هندسی، خلق کمپوزیسیونهای نو که براساس شتاب حرکت و ایجاز محض استوار است، این آثار را از سرچشمههای الهامش ممتاز میکند. تبریزی با عشق و شکیبایی به گنجینه مینیاتور کهن رو میآورد، آن را آگاهانه با دل و جان میآزماید، بعد سعی میکند آن را فراموش کند، تا چون نقاشی امروزین که ذهنیتی معاصر دارد بار دیگر از آن دانش و تجربه در فضای جدید، اثری بیافریند که بیشتر از آنکه چون مینیاتور کهن مقید به مضمون ادبی باشد تابع کاربردهای خط و رنگ در نقاشی مدرن است. همین تلقی او و همگنانش "اویسی" و "ژازه" را از خیل مینیاتوریستهای سنتگرا جدا میکند.
سال ۴۳ نمایشگاهی در دانشگاه تهران ارائه میکند که تنوعی را در کار او نشان میدهد. در دوره پنجم فعالیتش او به کلاژ گرایش یافته است. اوراق کتابهای قدیمی را برسطح بوم میچسباند و بر آنها نقش و نگارهای خود را مینگارد. در نسخ قدیمی معتبر همواره بازی بدیع و متناسبی بین کتابت و نقش در جریان است، نوشتهها به هر بهانه داخل نقاشی ها میآیند و نقاشی بخشی از صفحه مکتوب را میپوشاند. تبریزی در کلاژهایش این بازی عاشقانۀ دو نوع خط – حرف و نقش- را در ترکیبهای ماهرانه گاهی جسورانه، پیش چشم میآورد.
در همین نمایشگاه او کلیه مدارک تحصیلی خود را از شناسنامه و کارنامهها تا اسناد اداری و احوال شخصی را در تابلویی کنار هم میچسباند ممهور به مهرهای رنگین و در ترتیبی طنزآلود و اسمش را میگذارد "کارنامه زندگی".
یکی از مشخصه های اصلی تبریزی نگاه طنزآلود او به پیرامون، به روابط آدمیان و هستی است. او شوخچشمانه به مناسبات مردم با یکدیگر، به طبیعت و قدرت ملموس مینگرد و سبکسرانه در پرتاب کردن امروز به گذشته و فراخواندن قدیم به اکنون، رندی میورزد، زیر جلای رنگ هایش، در تناسبات خطوط چالاکش، طرب هزل آمیزی جریان دارد که نگاه او را همواره جوان و شاداب نشان میدهد در دنیایی که رقصان بین امروز و همیشه، ناپایدار مینماید.
در همین ایام او کلاژهای شوخچشمانه خود را از ابزارهای موجود در متن هنرهای سنتی میسازد، آینه و طلسم و نگین و مهرهای گوناگون، زنجیر و قفل و اشیای قدیمی و امروزی، بر تابلوهای او جا خوش میکنند.
".... دردفتر مهندسی وزارت کشور به هنگام فراغت، به چهره آدمها در نقاشی ایرانی فکر میکردم، دیدم چه در مینیاتور چه در تابلوهای قهوه خانه قیافه آدمها ثابت و بیاحساس است، کسی که مثل خولی (از قاتلین امام حسین) در دیگ آب جوش شکنجه میبیند همانقدر قیافهاش آرام و بیواکنش عاطفی است که فلان ساقی و رقاصه در مینیاتور یا شکارگری خوش باش در تابلوهای زند و قاجار. چرا چهره آنها نسبت به وقایع بیرونی واکنش نشان نمیداد؟ در این میان خولی موجود مضحکی به نظرم آمد که میتوانست دست مایه مضمون پردازیهای طنزآمیزی شود و چه حرفهای جدی که میشد در قالب این مایه مضحکه مطرح کرد. اتودهایم که سی چهل تا شد به این فکر افتادم کاشکی یک نقاش قهوه خانه – کسی مثل قوللر و مدبر که آنها را از کودکی دیده و میشناختم – به این سوژهها میرسید و به شیوه خودش این مضمونهای هزلآمیز را میساخت. به یاد دوست دیرینم بلوکیفر افتادم که در ۱۲ سالگی وقتی در خانه ما کار میکرد و هر وقت رنگ و قلم مو میخواست به دستش میدادم. با او صحبت کردم و طرحم را گفتم با همان نجابت و فروتنی عظیمش از آن استقبال کرد.
من، مضمون را طرح میزدم و او به شیوه خودش با همان تکنیک و رنگ و فضای نقاشان قهوه خانه، ساخت و ساز آن را به پایان میبرد. همکاری ما کاملکننده کار یکدیگر بود اما اگر صبر و بزرگواری بلوکیفر نبود این کار به سامان نمیرسید. این کارها در گالری سیحون به نمایش درآمد...."
تبریزی که یکی از چهرههای مشخص جریانی است که اساس مدرنیسم خود را بر پایه بازنگری هنرهای سنتی و بومی نهاده است، از مجموعه هنرهای مذهبی ملی فرهنگ ایران در کارهایش سود جسته است. از دورههای آبستره همچون چون نقطه اوج آثارش یاد میکند، لکن نقاشی مضمون دار همیشه ذهن او را به خود مشغول میدارد. سوژه اصلی کار او عشاق جوان و زنان و مردانی درهم پیچیدهاند که به شیوه " گرفت و گیر" ساخته شدهاند، این حالت مهر گیاوار، که انس و الفت اندامها را در شکلهای متنوعاش به تماشا در میآورد مشغله ذهنی نقاشی است که به رغم ذهن طنزاندیشش، رفتاری احساساتی و برداشتی نوستالژیک دارد. فضای قدیمی برای او واجد ارزشهای برتری است که چون آن را خوب میشناسد، به آسانی آن را وا نمینهد، در هر فرصتی به شیوه خود به نو کردنش همت گماشته است.
او زندگی و هنرش را در متن سنت یافته و آموخته. موتیفهای هنر بومی چون مینیاتور و خط عنصر غالب آثار او را تشکیل میدهند. در فضاهای متفاوت هیچگاه از سنت نبریده و هنوز با آن در کشمکشی خلاق است.