سفری را آغاز کردیم به هدف در راه بودن، بدون مقصدی نهایی که مقصد نهایی مان همان آغاز بود. این بار در راه بودن را سفر کردیم، که یاد بگیریم زندگی در راه است که معنی میشود نه در رسیدن، در راه باید لذت ببریم از سفر، در راه بودن را باید یاد میگرفتیم. در این سفر هدفمان تمرین دیدن مسیر بود، و طبیعتا دیدنیهای شهرها و روستاهای در مسیر را هم از دست ندادیم اما بیشتر تغییر چشم انداز بود که مبهوتمان کرد. در عبور گاه تند و گاه آهسته ماشین، مناظر به ناگاه تغییر میکردند، در چشم بهم زدنی کوه به دشت، دشت به دره و دره به جنگلهای پراکنده بدل شده بود و تجربه این لحظههای در تغییر، سفر را برایمان معنایی تازه بخشید.
در راه مان را این بار از بیستون شروع کردیم. شب قبل را در کنار دیواره چادر زدیم و روز اول از بیستون به سمت کرمانشاه و بعد به سمت غرب کشور راه افتادیم. در مسیر به سمت نامهایی که آشنا بودند و غریبه، راهمان را کج میکردیم که برای هر نامی که هزاران بار پیش از این شنیده بودیم تصویری واقعی تر بیابیم. در مسیر به سمت سر پل ذهاب و قصر شیرینی که نامش را تنها در سالهای جنگ شنیده بودیم، شبی را خیلی اتفاقی در روستای کرند غرب ماندیم.
روستایی کوچک و زیبا که کوچههایش هنوز بوی گذشته میداد با مردمانی پرمهر که با هر سلامشان ما را مهمان دلهای گرمشان میکردند. مسیر کرند غرب تا قصر شیرین خشک بود و کویری و هوا بوی جنوب میداد و مناظر نخلستانهای پراکنده بودند و البته خرابیهای بسیار یادگار سالهای جنگ. شبی دیگر را در گیلانغرب ماندیم، مبهوت مهماننوازی مردمان کرد زبان. مناظر از دشتهای باز به سمت تپههای پوشیده از درختان بلوط تغییر کردند و به سمت ایلام کم کم کوهستانی شدند، با تک درختان دور از همی که خصوصیت زیبای غرب ایران است و برای ما مسافران همیشه خطه شمال، هنوز عجیب و تازه می نمودند، مناطقی خوش آب و هواتر، مناسب برای سکونت عشایر.
از جمله غیرمنتظرههای سفر، منطقه کوهستانی و پرهیبت مانشت از کوههای رشته کوه زاگرس در نزدیکی ایلام پوشیده از جنگلهای بلوط بود و تنگه رازیانه، تنگهای زیبا و باریک در کناره جاده که گویی زمین را به زیبایی به دو قسمت کرده بود. وجود تنگههای زیبای بیشماری که رفتهرفته از تنگه رازیانه تا نزدیکی کبیر کوه به تعداد زیاد در اطراف جاده دیده میشوند و در نهایت کبیر کوه که بزرگترین رشته کوه استان ایلام است و صخرههای سوزنی شکل آن از دیگر مناظر غیر منتظرهای بود که در راه بودنمان را معنایی تازه بخشیدند. در حاشیه رود سیمره از ایلام به سمت دره شهر حرکت کردیم، مناظر کوهستانی جای خود را به مزارع سبز و حاصلخیز دادند. شبی دیگر را میهمان پلدختر بودیم و روز بعد از میان مناطق صخرهای در نزدیکی این شهر دوباره به سمت دشتهای پایین دست حرکت کردیم. در نزدیکی خرم آباد به هدف دیدن آبشار نوژیان به سمت جنوب این شهر به دل درهها سرازیر شدیم و بعدتر به سمت روستا و آبشار بیشه به سمت سپید دشت در جنوب شرقی خرمآباد. پایان سفر اما، از زیباترین جادههای ایران بود که ما در زیبایی نور طلایی غروب از آن عبور کردیم. مسیر ازنا، الیگودرز به سمت خمین که غروب آفتاب با شکوه زیبای اشترانکوه پوشیده از برف در دوردست بدرقه مان میکرد.