Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
وسوسۀ پرواز در جنوب
نبی بهرامی

آدم‌ها از همان ابتدا نگاهشان به آسمان بود و رؤیای پرواز در ذهن خود می‌پروراندند و آرزو می‌کردند روزی برسد که در هوا شناور باشند. افسانه‌ها  نشان دهندۀ این رؤیای دیرینه است.

در افسانه‌های یونان باستان آمده‌است که  دادلوس، برای رهائی و فرار از جزیرۀ مینوس، بال‌هایی از جنس پر و موم برای خود و پسرش ایکاروس ساخت. ایکاروس پس از پرواز با این بال‌ها و به دلیل اینکه بیش از حد لازم به خورشید نزدیک شده بود، قسمتی از بال‌هایش که از جنس موم بود آب شد و موجب سقوط وی در دریا گردید. و نمونۀ مشابه این افسانه، داستان برج‌های بابل بود که در انجیل نیز ذکر شده‌است.

به هر حال، این گونه افسانه‌ها نشان‌دهندۀ تمایل انسان به پرواز می‌باشد. چند قرن پیش هم لئوناردو داوینچی طرحی کشید که دست‌ها و پاهای انسان به بال تبدیل می‌شد که بتواند با آن به پرواز درآید. ولی طرحش با همۀ کمکی که به صنعت پرواز کرد، به دلیل نواقص فراوانش روی کاغذ باقی ‌ماند. تا اینکه داستان پر ماجرای پرواز، در ژوئن ۱۷۸۳ به برادران "جوزف و اتین مونت گولیفر" رسید و اولین بالن با هوای گرم را به هوا فرستادند و بشر به آرزوی دیرینۀ خود دست يافت. بعد از سال‌ها در حدود سال ۱۹۸۶ میلادی کوهنوردان سوئیسی برای پایین آمدن از کوه از از وسیله‌ای به نام پاراگلایدر استفاده کردند.

در این روش خلبان به آرامی از سطح شیب‌دار کوه به سمت پایین می‌دوید و با حالتی به شکل سُر خوردن در آسمان از کوه جدا می‌شد و برای شروع پرواز احتیاجی به انجام سقوط آزاد و یا پرش از صخره نداشت. کم کم به دلیل هیجان و امنیتی که در این پرواز وجود داشت به ورزشی همه‌گیر و محبوب تبدیل شد. و به مهربان‌ترین نوع پرواز معروف گردید.

محسن، پسری سبزه با ته‌لهجۀ جنوبی است که در یک روستا در دل جنوب با این بال‌ها پرواز می‌کند. پیدا کردن محسن در آن روستای کوچک کار سختی نبود. پرسان پرسان خانه‌اش را پیدا می‌کنم. کنارش که می‌ایستم، با آن کولۀ بزرگش به آن همه انرژی و هیجان غبطه می‌خورم. الان ۲۴ سال دارد و  از ۲۰ سالگی پرواز کرده‌است.  او قبلاً عکاسی، شعبده‌بازی و نوازندگی را هم تجربه کرده‌است.

در گوشه‌ای از حیاط پر از نخلشان می‌نشینیم. انگار که دل پری از روزهای اول پرواز دارد. از روزهایی که برای تأمین هزینۀ پروازش در یک چاپخانه کار می‌کرده است. از شب‌هایی که کف سالن چاپخانه می‌خوابیده  و بعد هم در گرمای ۵۰ درجۀ عسلویه کار می‌کرده. اما به قول خودش، هرگز به مسیری که انتخاب کرده‌است، شک نکرده و هرگز پشیمان نشده‌است.

محسن در یک خانوادۀ پرجمعیت ۱۱ نفری زندگی می‌کند. می‌گوید: "روز اول که تلفن زدم خانه و به برادر بزرگترم گفتم که می‌خواهم پاراگلایدر کار کنم، فکر کرد اسم یک نرم‌افزار کامپیوتری هست. حتا اسمش را هم نشنیده بود. بقیۀ آدم‌های روستا هم وضع بهتری نداشتند و برایشان عجیب بود. اما با همۀ اینها مبارزه کردم و  نگاه‌های پرسشگر مردمان دیارم را تحمل می‌کردم. و حالا خوشحالم که اولین پارگلایدرسوار جنوبی‌ام و گاهی با پروازهایم مردم روستایم را شاد می‌کنم."

خیلی زود با محسن صمیمی شدم. پسر خون‌گرمی است. حس فضولی‌ام گل می‌کند و از او می‌پرسم: اگر روزی ازدواج کردی و قرار شد بین همسرت و پرواز یکی را انتخاب کنی، کدام را انتخاب می‌کنی: خنده‌اش می‌گیرد و با شیطنت می‌گوید:

"فعلاً که زن و بچه‌مون شده همین چهارتا طناب. اما خب سعی می‌کنم با کسی ازدواج کنم که با این کارم مشکل نداشته باشه. ولی خب نمی‌تونم پرواز رو کنار بگذارم. جزو جداناپذیر زندگیم شده. به راحتی به اینجا نرسیدم. و اگر وسط راه کنارش بگذارم، یعنی این همه هزینه و وقتم را هدر دادم."

به تجهیزات محسن که نگاه می‌کنم، خودش نگاهم را می‌خواند و می‌گوید: "همه اولین بار همین سئوال را می‌پرسند که چه قدر هزینه داره. چقد پول می‌خواد." بدون اینکه منتظر تأیید من باشد، ادامه می‌دهد که "تقریباً ۴ تا ۵ میلیون خرج بال و تجهیزات دیگه که مثلا‌ً هارنس، رادیو، کلاه و کفش هست میشه. اما در کنارش هزینه‌های جانبی هم داره. مخصوصاً اگر بخوای بری توی شهر دیگه آموزش ببینی که بدتر. مثلاً توی ایران اکثر استان‌ها آموزش هست، اما فعال‌ترینش رو بخوام بگم، تهران هست و یزد. اصفهان هم خوبه. پس من باید می‌رفتم یه شهر دیگه برای آمورش."

انگار که همه سؤال‌هایم را خوانده، خودش باز ادامه می‌دهد: "مدت زمان آموزش هم بستگی به توانایی فرد داره، اما به طور معمول دو تا سه هفته کافیه."

انگار محسن خستگی برایش معنی ندارد. پر است از انرژی و برنامه های تازه ای در ذهن دارد. از برنامۀ "کایت سرفینگ" می‌گوید؛ از اینکه هوای ساحل یا آرام است یا باد تند می‌وزد. اگر هوا آرام بود، زمان خوبی برای پاراگلایدرسواری است و پرواز می‌کند و اگر هم باد تند بود، می‌زند به دل دریا و روی موج‌ها هیجان را تجربه می‌کند. نگاهش را به بال‌هایش می‌دوزد و می‌گوید: "روزی این کار را خواهم کرد."

در گزارش تصویری این صفحه پرواز محسن را با پاراگلایدر در جنوب ایران می‌بینید.

 برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- محسن منصوری، 2012/05/30
امشب بعد از سالها خودم اومدم گزارش رو خوندم. فیلم رو هم دیدم. نبی جان از گزارش بسیار زیبات ممنونم.
- farzin، 2011/06/02
محسن، عشقمی... عشقمونی... دوستش دارم. مرسی از گزارشتون
- یک کاربرreza، 2010/04/01
nemidonam chetoor tashakor konam. adrese shoma ro az dooste jadidam ke mohandese microsofte payda kardam wa haminghadr begam ke omidwaram ke bemonid wa be hamin shekl edame bedid.
parwaz ra bekhater bespar
- یک کاربر1، 2010/03/16
خیلی باحال بود. دمش گرم.
- یک کاربر، 2010/03/15
kheli ziba bod
- صادق، 2010/03/13
از شما بخاطر شاد کردن روح مردم واقعا متشرکم. عالی بود.
- یک کاربر، 2010/03/13
این گزارش و چند بار نگاه کردم و سیر نشدم. از عکسهای زیبا از داستان قشنگش و از همه زیباتر لهجه شیرین بوشهری.
آقای بهرامی واقعا دست مریزاد.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.