Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
نقاشی های قهوه خانه ای

اگرچه قهوه خانه ها هنوز هم صبح ها از کله سحر باز می کنند اما دیگر شبها تا دیر وقت کار ندارند. دیگر مرکز تفریح و سرگرمی نیستند. در آنها از نقل و نقالی و شاهنامه خوانی خبری نیست. تلویزیون و سریال های جفت و تاقش دیگر راه به اسکندر نامه و امیر ارسلان نامدار و سمک عیار نمی دهد. با وجود این در دوران ما شهرداری ها برای آنکه صورت زندگانی قدیم بکلی محو نشود دست به اقداماتی زده اند و برخی قهوه خانه ها را کم و بیش مانند دوران های گذشته ساخته اند.

رونق کار این قهوه خانه ها کاسبکاران بخش خصوصی را هم به شوق ایجاد قهوه خانه هایی انداخته است که مانند قهوه خانه های شهرداری، نام قهوه خانه سنتی دارند و مانند آنها از مشتریان خود پذیرایی می کنند.

به لحاظ شکل و شمایل این قهوه خانه ها بسیار شبیه قهوه خانه های صد سال پیش اند. جعفر شهری در کتاب تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم درباره شکل قهوه خانه ها توضیح می دهد که دیوارهایشان با اشیاء زینتی مانند تابلوها و شمایل ها و عکس های پهلوانان و سرجنبانان محل پوشانده می شد، یا وجود پرنده های خوش الحان که به همخوانی و دهن گیری می پرداختند زینت بخش درختان سرسبز بود.

در قهوه خانه های سنتی تهران، همین شکل و شمایل ها دیده می شود. پیش از هر سخنی اما باید توضیح داد که سنتی عنوانی است که به این قهوه خانه ها داده اند تا یادآور رسم و رسوم قهوه خانه های گذشته باشد، وگرنه این قهوه خانه ها که از آن صحبت می کنیم هیچ دخلی به آن قهوه خانه ها ندارند.

قهوه خانه سنتی راه آهن که تابلو « قهوه خانه سنتی آذری » بر سر در آن خودنمایی می کند، سراسر از تابلوهایی پوشیده است که زمانی کریم امامی بدانها نام نقاشی قهوه خانه ای داد. ورودی قهوه خانه یا سالن اصلی آن که همیشه از صبح تا شب دایر است، سالن وسیعی است با حوض آبی در وسط، و پر از سماورهای برنجی بزرگ که حالا دیگر نقش زینت پیشخوان قهوه خانه را دارند و قوری های متعدد از بزرگ تا کوچک از هر رنگ و هر شکل که بر تاقچه ها نهاده اند و البته مهمتر از همه تابلوهای زیبایی که دیوارهایش را پوشانده اند. هنوز ننشسته اید و چشم از تابلوهای نبرد رستم و اشکبوس، یا رستم و سهراب و انواع دیگر نقاشی های مذهبی و ملی برنداشته اید که قهوه چی می پرسد صبحانه چه میل دارید؟ تا به خود بجنبید و بدانید که چه میل دارید موبایل بغل دستی زنگ می زند و شما را که قصد کرده اید ساعتی در فضای صد سال پیش زندگی کنید به خود می آورد: « محمود جان سلام. ساعت چند بیام؟ ... باشد، سر وقت، حتما سر وقت ». وقتی قهوه چی سینی چای را حاوی یک قوری زیبای پر از چای و یک استکان و نعلبکی خوش رنگ روی میز شما می گذارد، بار دیگر به همان فضاهای صد سال پیش پرتاب می شوید. هر چند شک می کنید که صد سال پیش پدرانمان چای را در استکان ها و قوری های به این پاکیزگی نوشیده باشند، و به یاد می آورید که صد سال پیش اصلا قندان روی میز نبود و در قوری چای نمی آوردند بلکه قهوه چی دسته ای از استکان های پر از چای را هنرمندانه روی دست و ساعد خود می گرداند و تا به شما می رسید یک استکان پیش شما می گذاشت و « قندگیر » که معمولا جوانکی چون حب نبات بود، پشت سرش می آمد و سهم قند شما را تحویلتان می داد و از آنجا که قند چیز گرانبهایی بود که تعلیم کردن تجارش می توانست انقلاب مشروطه راه بیندازد سهم تان هیچگاه بیشتر از سه حبه نبود.

تابلوهای این قهوه خانه استثنایی اند. مخصوصا تابلوهایی که در سالن اصلی که تا نیمروز و وقت ناهار بسته است کم مانندند. شاید در هیچ قهوه خانه دیگر نتوان آنها را یافت. آثاری از معروف ترین نقاش های قهوه خانه ای چشمان شما را به ضیافت می خواند. اثری از استاد اسماعیل زاده که یکی از معروف ترین و از آخرین باز ماندگان نقاش های قهوه خانه ای بود، شما را به یاد این می اندازد که همین یکی دو هفته پیش در روزنامه خوانده اید که به دیار باقی شتافت.

از سفره خانه سنتی تا رستوران سنتی

در بسیاری از پارک ها و اماکن عمومی هم قهوه خانه های سنتی می توان یافت. پارک شهر صاحب یک قهوه خانه دیگر از همین دست است که بر سر درش « سفره خانه سنتی سنگلج » بر روی کاشی های سرمه ای نقش بسته است. پارک شهر هنوز پارک شهر است. هنوز درختانش در شلوغ ترین ناحیه شهر شما را به گردش می خوانند، هنوز می توان در گوشه و کنارش مثل ایام جوانی درس خواند، هنوز می توان چند کلاغ زیر درختانش دید و صدای پرندگان دیگر را شنید، حتا هنوز می توان با دخترها راندوو گذاشت و بر نیمکت هایش دور از چشم محتسب نشست، اما قهوه خانه اش حال و هوای دیگری دارد. آنجا جای نشستن و چای نوشیدن و قلیان کشیدن است که بیشتر مردان جا افتاده در آن می نشینند. فضای آن به اندازه فضای قهوه خانه راه آهن پر از دود قلیان نیست اما غلغل قلیانش هست و به جای میز و صندلی های معمول هم، نیمکت هایی گذاشته اند که یاد صد سال پیش و پیشتر را در شما زنده می کند. نیمکت هایی که بر آنها قالیچه انداخته اند و شما می توانید نوشته های جعفر شهری را در کتاب تهران قدیم به یاد بیاورید که وقتی قهوه خانه های دوران گذشته  را توصیف می کند می نویسد بر سکوهای دور تا دور محوطه اش که نشیمنگاه مشتریان بود قالیچه های خوش نقش و نگار مفروش بود که طبق قرارداد با فرش فروش همه ساله تعویض می شد.

به جای تابلوهای نقاشی در قهوه خانه راه آهن هم اینجا ابتکار دیگری به کار بسته اند که باز راه به سنت قهوه خانه های پیشین می برد. دیوارهای بلند این قهوه خانه از بالا تا پایین پر از عکس های  تهران قدیم است. در قدیم قهوه خانه ها را از عکس های پهلوانان و سرجنبانان محله پر می کردند اما امروز دیگر پهلوان زیادی پیدا نمی شوند که عکسشان را به دیوار بزنند. تختی تنها پهلوان دوران ماست که عکسش را اینجا و آنجا در بعضی قهوه خانه ها می توان دید اما قهوه خانه سنگلج عکس هایی دارد که حسرت تهران خوب، حسرت تهران دلپذیر، حسرت تهران آرام سالهای بیست و سی را در شما زنده می کند. عکسی که میدان توپخانه را در سال 1335 نشان می دهد می تواند به ما بگوید که ما چه مهارتی در زشت کردن زیباترین میدان های شهر داشته ایم؛ یک عکس زیبای خیابان چراغ گاز می تواند نشان دهد که ما یک شهر آرام و خلوت را در عرض چهل پنجاه سال به پارکینگی از انواع ماشین های ساخت داخل و خارج تبدیل کرده ایم؛ یک عکس میدان حسن آباد، عکسی از چهار راه کالج، یک عکس از خیابان سعدی و دهها عکس از جاهای مختلف تهران حسرت یک تهران زیبا، حسرت یک تهران دلاویز و حسرت یک تهران خوش آب و هوا را در ما زنده می کند و به یادمان می آورد که این شهر همیشه تا این اندازه غیر قابل زندگی نبوده است.

اما همه قهوه خانه ها متعلق به شهرداری نیستند. به تبع شهرداری، بخش خصوصی هم دست به کار شده و در برخی خیابانها بویژه در خیابان کریمخان زند شماری قهوه خانه سنتی دایر کرده است. در این قهوه خانه ها شما نمی توانید تابلوهای زیبایی ببینید اما در هرحال در آنها فضای قدیمی قهوه خانه ها زنده می شوند. دور تا دور یک قهوه خانه سنتی در همان خیابان نزدیک خیابان ایرانشهر،  مملو از قفس پرندگانی است که دهن به دهن آواز سر می خوانند و یک سنت دیگر قهوه خانه های ایران را زنده می کنند. معلوم است که صاحب قهوه خانه به اصطلاح اهل بخیه بوده و در کتابهای قدیمی خوانده است که « جاروی صبح و عصر و آب پاشی « گل نم » ساعتی یکی دو بار قهوه خانه ها از واجبات بود و به زمین خاکی طراوت می بخشید و پرنده های خوش الحان قهوه خانه و دیگران که به همخوانی و دهن گیری از هم می پرداختند زینت بخش فضای سر سبز درختان می شد ».

صحبت از قهوه خانه های سنتی تهران بدون ذکر نام رستوران دیزی در خیابان ایرانشهر کامل نیست. این رستواران دیزی که نام قهوه خانه ندارد و قهوه خانه هم نیست، بیش از هر قهوه خانه در شهر تابلوی نقاشی دارد. از یوسف زلیخا گرفته تا به میدان رفتن علی اکبر و داستانهای شاهنامه و گذشتن سیاوش از آتش و صدها مضمون و موضوع مذهبی و پهلوانی دیگر. اما در اینجا به شما دیزی می دهند و چندان ارزان هم نمی دهند.

فضای قهوه خانه ها طوری است که از همان ابتدای ورود با مکان های دیگری که نام کافی شاپ و مانند آن دارند متفاوت است. تمام سالن ها تا کمرکش به کاشی های خوش رنگ مزین شده، چند تابلو یا عکس در کنار چند ابزار جنگی قدیمی مانند سپر و تبرزین بر دیوارها نصب است و میزهای همه شان با رومیزی های ایرانی از نوع ترمه مفروش است. بسیار پاکیزه تر از تمام کافی شاپ های شهر و حتا رستورانهای معتبر. موسیقی اغلب آنها سنتی است هرچند موسیقی پاپ را هم در برخی می توان شنید.

تقریبا هیچ یک از قهوه خانه ها حوض آب وسط سالن را فراموش نکرده اند. همه در استکان های کمر باریک چای می دهند. در بیشتر آنها چای با بامیه سرو می شود. اما آنها که مربوط به بخش خصوصی است منوی غذایشان فرق می کند و چه بسا در منوی آنها قهوه، نسکافه، شیرکاکائو و انواع کباب ها هم وجود داشته باشد، در حالی که قهوه خانه های قدیمی مطمئنا شیر کاکائو و چلو کباب نمی دادند. تمام این قهوه خانه به مشتریان خود قلیان می دهند اما قلیان دادن به خانم ها ممنوع است. در یک قهوه خانه سنتی این عبارت بر دیوار نصب شده است تا مشتریان حساب خود را از پیش بدانند: « به دستور اداره محترم اماکن عمومی ناجا مصرف دخانیات برای خانم ها ممنوع می باشد ».

  

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.