"دموکراسی را هم باید از کودکی به بچهها یاد داد". این گفتۀ کسی است که سالها پیش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای اولین بار کلاسهای آموزش موسیقی به راه انداخته بود٬ در ۵۲ مرکز کانون کلاسهای موسیقی برقرار کرده بود، برای آهنگها دنبال شعر ناب گشته بود٬ کودکانی را در سرتاسر ایران با همصدایی سازها آشنا کرده بود و به صحنههای بیش از چهل فیلم ایرانی با موسیقی خود جان دیگری بخشیده بود. اما زمانی که دیگر موسیقی همراه با آواز و بویژه صدای زنان در ایران ممنوع شد، و سازها از ترس محتسبان گوشه گرفتند٬ او راه غربت در پیش گرفت.
"شیدا قرچهداغی" در سال ۱۳۲۰ در تهران به دنیا آمد. در مدرسۀ ژاندارک درس خواند، با خانواده به آمریکا رفت و بعد به ایران بازگشت و تا دیپلم در ایران بود. از همان کودکی پیانو یاد گرفت. آن زمان معلمهای موسیقی یا روس بودند یا ارمنی و معلم او، بانویی روس و ارمنی به نام "دیانا باغداساریان" بود که نامش تا به امروز در یاد هنرمند مانده است. او باید با جدیت به موسیقی میپرداخت که تفنن نبود، ابزاری برای فخرفروشی هم نبود، بلکه هنری بود که باید میآموخت.
او که در آکادمی موسیقی وین به به گونهای تخصصی پیانو و آهنگسازی آموخته بود، در بازگشت به ایران در سال ۱۹۶۹(۱۳۴۸)، اول در هنرستان موسیقی ملی و کنسرواتوار تهران به تدریس پیانو پرداخت و بعد به کارگاه موسیقی تلویزیون رفت و فیلمهایی در زمینه آموزش موسیقی به کودکان تهیه کرد. در همین زمان "لیلی امیرارجمند"، مدیر وقت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، فیلمها را دید و از او برای کار در کانون دعوت کرد. شیدا قرچهداغی به کانون رفت و با آنکه با کمبود امکاناتی مثل ساز و شعرهای خوب و مناسب برای کودکان روبهرو بود، در کتابخانههای کانون پرورش٬ آموزش موسیقی "اُرف" را راهاندازی کرد که شیوهای است بینالمللی برای آموزش موسیقی و امروزه در اکثر کشورهای دنیا و همچنین ایران روشی موفق و پذیرفته شده برای کودکان و نوجوانان است.
او تلاش کرد فلسفه و موسیقی ارف را به مدرسان آینده این هنر نیز بیاموزد. نتیجۀ کار شیرین بود؛ وقتی پس از چهار سال و نیم از کانون بیرون آمد و به دانشگاه فارابی رفت، در ۵۲ کتابخانۀ کانون در سرتاسر ایران آموزش موسیقی برپا بود و کودکان و نوجوانان ایرانی، آوای مهر را همنوایی میکردند.
تمام برنامهریزیها اما با وقوع انقلاب متوقف شد و شیدا قرچهداغی که دیگر نه جایی برای صدای زن میدید و نه جایگاهی برای موسیقی، ایران را ترک کرد و برای مدت شش سال در آلمان اقامت گزید و موسیقی تدریس کرد و بعد در سال ۱۹۸۶ به کانادا مهاجرت کرد. فعالیتهای او در کانادا بیشتر معطوف به تدریس موسیقی شد اما در نوامبر ۱۹۸۹، درست پانزده روز قبل از فروپاشی دیوار برلین، اپرای "پریا" را بر اساس شعر "احمد شاملو" به دو زبان فارسی و انگلیسی در تورنتو به روی صحنه برد. ترجمۀ اشعار به انگلیسی کار "احمد کریمی حکاک" بود. اثری که تا کنون در دسترس همگان نبوده است.
با این همه هنرمند کنسرتهایی در کانادا برگزار کرده به نام "دیالوگ"، که تمام قطعات ساختۀ اوست، تا همصدایی آواها و گفتگوی سازها را از شرق تا غرب یادآور شود. حاصلشان هم شده آلبومی به همین نام که مجموعهای است از موسیقی مجلسی و ساز پیانو که هنرمند خود می نوازد. خانم قرچهداغی همچنین مدتی در دهه نود میلادی در اتریش به تدریس و آهنگسازی پرداخته که حدود ده قطعه از کارهای ایشان توسط رادیواتریش ضبط و پخش شده است.
شیدا قرچهداغی بر این باور است که هر آموزشی را باید از سن کودکی شروع کرد و مشکل جا نیفتادن موسیقی کودکان در ایران را هم جدی گرفته نشدن آن میداند که با منعهای مذهبی و حکومتی این مشکل سختتر هم میشود. از سوی دیگر معتقد است هنوز موسیقی کلاسیک در ایران جا نیفتاده و به رسمیت شناخته نشده است. شاید هنوز باید تمرین دموکراسی کرد تا تکثر در موسیقی را بپذیریم و این که موسیقی انواعی دارد و یکی هم موسیقی کلاسیک غربی است. با این همه در تمام کارهای قرچهداغی ردپایی از حال و هوای ایران دیده میشود که درنگ میکند و ماندگار میشود. او امروز در حال کار بر روی اپرای "جمشید و سیمرغ" است. البته باید منتظر ماند تا شرایط برای به صحنه آمدن این اثر مهیا شود.
در اسفند ۱۳۹۱ در جشن "زنان موسیقی" که با حضور هنرمندانی همچون "سیمین بهبهانی" و "نادر مشایخی" در خانه هنرمندان برگزار شد، تندیس قمرالملوک وزیری به خانم قرچهداغی به عنوان آهنگساز و پیانیست تعلق گرفت. جایزهای که شادی وشیرینیاش برای هنرمند، برافراشته بودن پرچم موسیقی در سرزمینی است که بیش از سه دهه از آن دور است، اما هنوز با نام آن و برای آن نغمه ساز میکند.
در گزارش تصویری این صفحه شیدا قرچهداغی از تجربههای دیروز و امروزش میگوید. همچنین در فایل صوتی "اپرای پریا" ساخته خانم قرچهداغی که برای نخستین بار در وب سایت جدیدآنلاین منتشر میشود را میشنوید.