سینمای کوتاه و مستند ایران از آغاز تاکنون، همواره کوشیده است کاری را انجام دهد که سینمای بلند و داستانی در بسیاری مواقع از انجام آن عاجز بوده است. از توجه به آدم ها و گوشه های فراموش شده سرزمین پهناور ایران، تا نفوذ به هزار توی پیچیده جامعه ایرانی.
این روند در سال های اخیر، با سخت گیری های سیستم نظارتی دولتی و ترس بخش خصوصی از سرمایه گذاری بر روی پروژه های متفاوت و جسورانه، گسترش بیشتری یافته است.
پس از انقلاب دیجیتالی در سینما و روند دموکراتیزه شدن ساخت فیلم، بنا بر بعضی از آمارها، سالانه بیش از پنج هزار فیلم کوتاه داستانی، مستند و تجربی در ایران ساخته می شود که اکثر آنها مجوز ساخت و نمایش ندارند.
شاید اکثر این فیلم ها از کیفیت خوبی برخوردار نباشند، اما اگر از میان آنها فقط تعداد اندکی قابل دیدن باشند، جای خوشبختی است. فیلم هایی که آن ها را فقط می شود در جشنواره ها دید یا ازطریق آشنایی با سازندگانشان.
برای دیدن خیابان ها و میدان ها و آدم های واقعی با پوشش ها و آداب و سنن مختلف و هم چنین دیدن و شنیدن گزارش از اقلیتی که در ایران با اکثریت متفاوتند، به جای فیلم های سینمایی و سریال ها و برنامه های تلویزیونی و گزارش های خبری، باید سری به فیلم های کوتاه و مستندی زد که شاهدان بی ادعای گذر تاریخی پرفراز و نشیب جامعه ایران هستند.
شاید سال ها بعد، جامعه شناسان و تاریخ دانان برای دیدن ایران این سال ها، به این فیلم ها مراجعه کنند.
محمد شیروانی
در میان فیلمسازانی که ازمیانه دهه هفتاد تا میانه دهه هشتاد با فیلم های خود به فیلم کوتاه، هویت مشخص و ممتازی دادند می توان از محمد شیروانی، امیرشهاب رضویان، مهرداد اسکویی، مونا زندی، علی محمد قاسمی، وحید موسائیان، کاوه بهرامی مقدم، شهرام مکری، امید بنکدار و کیوان علی محمدی نام برد.
سینمای شیروانی در این میان گونه ای متفاوت است. فیلم های او علاوه بر داشتن مضامین جسورانه، به لحاظ زیبایی شناسی نیز ممتازند.
فیلم هایی هم چون کنسرو ایرانی، داستان دختری محبوس شده در آسانسور که تنها راه ارتباطش با جهان بیرون، پسری است که از گوشی همراه با او حرف می زند؛ یا کاندیدا، داستان مادری که با ترفندهای عجیب به خواستگاری دختران می رود و در آخر فیلم می فهمیم، پسرش سال ها پیش شهید شده است؛ و اولین و آخرین فیلم بلندش ناف، که قصه غواص بازنشسته ای است که حالا به جای دریا، در وان حمام خانه اش غواصی می کند!
هفت فیلم ساز زن نابینا
محمد شیروانی می گوید: "پس ازتوقیف فیلم بلند ناف که برایش زحمت زیادی کشیدم و امید زیادی به موفقیتش داشتم، دچار سرخوردگی شدم. روزی پرسشی برایم مطرح شد که اگر نابینا شوم، چطور می توانم سینما را تجربه کنم؟"
همین سئوال او را به مسیری کشاند که کارگاه فیلم سازی برای زنان نابینا برپا کند. از دل این کارگاه هفت فیلم بیرون آمد که سازندگانشان، زنان نابینایی هستند که در آنها، زندگی خود را به تصویر می کشند.
اپیزود اول، گفتگو با دیوار ساخته سارا پرتو
روایت دختر نابینایی که به تنهایی در تهران زندگی می کند و همه کارهای زندگیش را، از خرید تا پخت و پز و نوازندگی و دوزندگی، خودش انجام می دهد.
اپیزود دوم، مرگ شاهد ساخته شکوفه داورنژاد
روایت زنی که پس ازچند سال به مطب چشم پزشکی می رود. این دکتر دچار جنون آنی شده، دست و پای او را بسته و با تزریق آمپول جنتامایسین به چشم هایش، او را کور کرده است.
اپیزود سوم، آتش سوزان از مهدیس الهی
دختری که کار روزانه اش درست کردن پانزده هزارچوب کبریت است، ازعشق فراموش شده خود به پسری می گوید. ابتدا پسرمی پذیرد که نقش مقابل را بازی کند، اما در ادامه منصرف می شود و پسرهای دیگری، نقش را ادامه می دهند.
اپیزود چهارم، یادداشت های دیشب از بنفشه احمدی
دخترمهاجر افغانی از دلتنگی هایش می گوید. وابستگیش به افغانستان و ایران، معنی وطن، تفاوتش با خانواده عمویش که با آن ها زندگی می کند و آرزویش برای رفتن به استرالیا.
اپیزود پنجم، راه زندگی از نرگس حقیقت
او که بیست درصد بینایی دارد از زندگی مشترکش با شوهر مداح نابینا و دختر کوچک بینایش می گوید. او و همسرش با شنیدن صدای همدیگر درمراسم روضه خوانی، عاشق یکدیگر شده اند.
اپیزود ششم، شب بخیر ساخته نغمه عافیت
روایت ازدواج زن نابینا با همسری که بینا است. زن می گوید: پانزده سال است که فقط جهان را می شنود و حالا می خواهد با این فیلم، از جهان بخواهد که حرف هایش را بشنود.
اپیزود هفتم، عشق از ندا حقیقت:
کارگردان به دلایلی در خواست عدم نمایش آن را کرد.
جدیدآنلاین: از خانم سارا پرتو خواهش کردیم به سئوال شما پاسخ بدهند. توضیح ایشان را می توانید در همین صفحه بشنوید.
گشتاسب ایرانی از آلمان
جدیدآنلاین: منظور این خانم فیلمساز در واقع بودن در سالن در کنار دیگرانی است که فیلم را دیده اند.