اولین بار، وقتی هشت نه سال بیشتر نداشتم، دو کتاب دیدم که به شکل قاچاقی چاپ شده بود. یادم میآید یکی از آنها داستانهای مصور دکتر دولیتل بود؛ همان دامپزشکی که میتوانست با حیوانات حرف بزند و یکی هم نسخهای از ماجراجوییهای تنتنِ خبرنگار.
هر دو کتاب با جلد کاغذی نرم چاپ شده بودند، برخلاف سنت کتابهای مصور آن زمان که جلد ضخیم داشتند. یادم میآید همان موقع هم از کتابها خوشم نیامد، البته دلیلش مطمئناً همانی نیست که الان در نظر دارم.
نشر غیر مجاز کتاب پیشینه ای دیرینه دارد. کتابهای رادیکال چپ و مذهبی را پیش از انقلاب فقط به صورت قاچاق میشد یافت و پس از انقلاب کتابهایی که مخالف مذهب یا وسیع تر از آن خلاف شرع و اخلاق تصور میشود سرنوشت کتابهای رادیکال چپ دورۀ گذشته را پیدا کرده اند. در رژیمهای دیکتاتوری، تیغ ممیزی همواره بر کتابهایی که مخالف با بنیادهای حاکمیت تصور میشوند، فرود میآید و آنها را راهی زیر زمین میکند. این نوع نشر غیر مجاز در واقع ناشی از اعمال سیاستهای حاکم است و همان است که در شوروی به آن ادبیات زیر زمینی میگفتند؛ کار مفیدی به حال جامعه که تا وقتی استبداد و دیکتاتوری وجود دارد از آن گریزی نیست و جامعه را به سهم خود از وقایعی که در عمق میگذرد آگاه میکند.
اما نشر غیر مجاز فقط از نوع سامیزداتی آن نیست. دامنۀ گسترده تری دارد. بیشتر نشرهای غیر مجاز، ناشی از منفعت طلبی ناشران حاشیه نشین، به خاطر ندیده گرفتن پدیدآورنده و پرداخت نکردن حق تألیف است تا تمامی سود کتاب یکجا به جیب زده شود؛ کاری که نه اخلاقی است و نه موافق با عرف و قانون.
در ایران سالهاست که کپی کردن و افست کردن کتابها، چه از نوع سامیزداتی و چه از نوع منفعت طلبانه، رایج است. از جمله کتابهایی که هنوز که هنوز است مجوز انتشار نگرفتهاند و به اصطلاح زیر پیشخوانی هستند، رمان معروف "صد سال تنهایی" گابریل گارسیا مارکز است که بهمن فرزانه ترجمه و انتشارات امیرکبیر پیش از انقلاب آن را چاپ کرده.
کتابهای هدایت هم به همین ترتیب. تا همین چند سال پیش سراغ این کتابها را فقط میشد در میدان انقلاب و از دستفروشها گرفت تا این که انتشارات جامهدران کتابهای هدایت را همراه با تعدادی از کتابهای صادق چوبک منتشر کرد. اما بعد، مجوز چاپ سوم به کتابهای صادق هدایت داده نشد و این کتابها دوباره به سرنوشت گذشتهشان برگشتند.
گاهی هم کتابهایی که مجوز انتشار نمیگیرند، سر از انتشاراتیهای خارج از ایران درمیآورند، اما بعد در ایران افست یا کپی میشوند؛ همین طور کتابهایی که نویسندگانشان خارج از ایران زندگی میکنند. باندهای کپی و افست، این کتابها را در داخل به صورت غیرقانونی چاپ میکنند و سودش را به جیب میزنند. مثل کتابهای نشر فارسیزبان "باران" در سوئد که گاهی کتابهای مشمول سانسورشدۀ ایران را، که مجوز نمیگیرد، چاپ میکند و بعد از چاپ، بازار کپی در ایران به دست مردم میرساند. البته، در کشوری مثل ایران، که ممیزی حاکمیت مطلق کتابها را در دست دارد، این باندها در حکم دوست برای کتابخوانها عمل میکنند تا دشمن.
در همین سالی که گذشت، یکی از رمانها به نام "دالان بهشت"، که بسیار پرفروش است و نشر ققنوس آن را چاپ کرده، به شکل غیرقانونی و بدون اجازۀ ناشر در شهر مشهد چاپ شده و اقدام قانونی ناشر هم به دلیل پروسۀ طولانی دادگاه و هزینههای گزاف به نتیجه نرسیده. بدین ترتیب، هنوز که هنوز است، کتاب دارد به همان شکل غیرقانونی به فروش میرود.
ماجرا وقتی دشوارتر میشود که بدانیم عموماً تیراژ کتاب در ایران از ۳۰۰۰ نسخه تجاوز نمیکند و وقتی کتابی همهپسند پیدا میشود که میتواند برای ناشرش سودآور باشد به چنین سرنوشتی دچار میشود.
در ایران، داستان چاپ غیرقانونی کتابها با نام افست بسیار طولانی است. تا سالها داستان افست کردن کتابها به کتابهای دانشگاهی، دایرةالمعارفها، فرهنگهای زبان و کتابهای آموزشی زبان اختصاص داشت. بعضیها ریشۀ این کار را در گران و کمیاب بودن کتابهای انگلیسی در بازار ایران و کمسرمایه بودن قشر دانشجو جستجو میکنند. یکی از تارنماهایی که کارش کپی و چاپ کتاب است در تبلیغ خود اعلام کرده: "کیفیت کتابها تضمین شدهاند. اگر از کیفیت چاپ کتابها راضی نبودید آنها را برگردانید. ضمناً ما میتوانیم کتابهای الکترونیکی شما را به کتاب کاغذی تبدیل کنیم. خیلی ساده یک نسخه از کتاب شما را چاپ میکنیم و صحافی شده تقدیم حضورتان میکنیم."
در چند سال اخیر، ماجرا شکل جدیدی پیدا کردهاست. اول این که در بخش کتابهای تخصصی (برای مثال پزشکی) ناشرانی هستند که با گرفتن مجوز از وزارت ارشاد این کتابها را در نسخههای محدود چاپ افست و دیجیتال میکنند و در اختیار دانشجویان قرار میدهند. انتشارات آذرخش و انتشارات طبگستر دو ناشری هستند که در زمینۀ نشر کتابهای شهرسازی و پزشکی سابقۀ چندینساله دارند.
به علاوه، در همین نمایشگاه کتاب، که هر سال در اردیبهشتماه برگزار میشود، تعدادی از ناشران داخلی در بخش ریالی (بخشی در نمایشگاه کتاب که خریداران بدون نیاز به گرفتن کارتهای ارزی و با قیمت بالاتری نسبت به کتابهای ارزی، کتابهای خارجی خود را خریداری میکنند) حضور پیدا میکنند و کتابهای افست ناشران بزرگ را عرضه میکنند. این کار البته، با مخالفت بسیاری مواجه شد و نمایندگان ناشران خارجی که کتابهایشان به شکل افست در نمایشگاه عرضه شده بودند، خواستار دخالت وزارت ارشاد شدند.
اما قاچاق کتاب تنها محدود به ایران نمیشود. ناشران افغانستان هم با همین مشکل مواجه هستند. در شرایطی که آنها از حمایت دولت برخوردار نیستند و هزینههای کمرشکن برای حروفچینی، ویرایش، آمادهسازی و چاپ کتاب با کیفیت مطلوب میپردازند، سودجویانی در پاکستان در انتظار نشستهاند، تا بدون پرداخت هزینههایی که از آن نام بردیم، کتاب را افست کنند و با کیفیت پایینتر از حد مطلوب در بازار بفروشند.
این در حالی است که ناشران کوچک افغانستان، که مثل ناشران ایرانی امضاکنندۀ قانون "حق مؤلف" نیستند، برای ترجمۀ کتابهای خود با ناشران غربی مذاکره میکنند، شرایط خود را برایشان توضیح میدهند و در نهایت با پرداخت حقالزحمۀ نه چندان چشمگیری سعی میکنند بین ناشران خارجی جایی برای خود باز کنند؛ همان کاری که تعدادی از ناشران ایرانی در سالهای اخیر انجام دادهاند.
ناشران افغانستان بار اصلی این گناه را به گردن وزارت اصلاحات و فرهنگ دولت افغانستان میاندازند که نه تنها هیچگونه حمایتی از ناشران خود نمیکند، بلکه وقتی پای خرید کتاب مثلاً برای کتابخانهها به میان میآید، به جای خرید از ناشران به سراغ قاچاقچیها میرود.
ابراهیم شریعتی، صاحب نشر عرفان که از ناشران فعال افغان در ایران است، معتقد است که افراد سودجویی که در پاکستان کتابها را افست میکنند، به کسانی در برخی اداراههای دولتی افغانستان حق حساب میپردازند و برای همین هم دولت برای خرید کتاب به جای ناشر سراغ آنها میرود.
در تاجیکستان که شاهد خیزش دوبارۀ احساسات مذهبی است، غالباً آثار اسلامی را میتوان دید که به شکل افست منتشر شدهاند و در خیابانها و بازارها به فروش میرسند. این کتابها به زبانهای فارسی (خط سیریلیک)، روسی و ازبکی یا مؤلف ندارند یا به قلم نویسندگان خارجی هستند که روحشان هم از چاپ آثارشان بدین شکل خبر ندارد. برخی هم کتابهای دینی هستند، چون "چهار کتاب" و "هفتیک" و "اوراد فتحیه" سید علی همدانی که در میان مسلمانان آسیای میانه جایگاه رفیعی دارند.
وزارت فرهنگ تاجیکستان ادارۀ ویژهای دارد که متصدی جلوگیری از چاپ غیرمجاز آثار است. اما تا کنون این اداره موفق نشدهاست جلو چاپ قاچاقی کتابهای درسی و فرهنگهای لغت را بگیرد که به وفور در کتابفروشیهای سر راهی دوشنبه و خجند به چشم میخورند. دلیل تداوم چاپ قاچاقی در تاجیکستان معمولاً گرانی قیمت کتابهای دارای مجوز عنوان میشود.
مشکل چاپ قاچاقی کتاب فقط به ایران و افغانستان و تاجیکستان محدود نمیشود. کشورهای آمریکای لاتین هم درگیر معضلات اینچنینی هستند. در حال حاضر، لیما، پایتخت کشور پرو، به بهشتی برای قاچاقچیان کتاب تبدیل شده است. کتابها در لیما چاپ میشوند و چند روز بعد از شیلی، اکوادور، بولیوی و حتا آرژانتین سردرمیآورند. این قاچاقچیها البته ماجرا را از زاویۀ دیگری میبینند. آنها میگویند در حالی که قیمت هر کتاب معادل ۲۰ درصد از درآمد هفتگی یک کارگر است و هر شهروند در پرو نمیتواند بیش از یک یا دو کتاب در سال بخرد، ما در واقع رابینهودهای کشورمان هستیم، چرا که از ناشران چندملیتی میدزدیم و به مردم میدهیم.
اما اینها رابینهود هستند یا داروغههای ناتینگهام؟