جایگاه سادهای که در گذرگاهها بنا شدهاند و پیوندی میان آب و نور هستند. مردم آنها را به نام "سقاخانه" میشناسند. یعنی مکان حضور کسی که به مردم تشنه آب میدهد. در این ساختمانهای کوچک تشنگی معنای خود را از دست میدهد و نور جای تاریکی را میگیرد.
بناهای دکانیشکلی که در معابر پررفت و آمد در تهران قدیم و شهرهای دیگر ایران احداث شدهاند، برای در دسترس قرار دادن آب آشامیدنی سالم به عابرانی بودهاند که در گذرها عبور و مرور داشتهاند. اغلب شمعی یا چراغ نفتی کوچک ارزانقیمتی در آن روشن بودهاست، تا در شبها امنیت معابر را تأمین کند و دزدان و بدکاران، محل امنی در کوچهها نداشته باشند.
در یک دستهبندی کلی تهران دارای چند نوع سقاخانه بودهاست: گروهی به صورت شخصی ساخته شده و بخشی از بنای یک منزل مسکونی را تشکیل می دادهاند؛ گروهی وقف عام بودهاند و گروهی هم دولتی ساخته و اداره شدهاند.
این ابنیه، خدماتی- مذهبی یا باشکوه ساخته میشدند و ارزش معماری خاصی پیدا میکردند و یا فقط یک آبخوری ساده بودهاند.
سقاخانههای تهران پراکندگی خاصی ندارند و بیشتر آنها در بافت قدیمی این شهر دیده میشوند. چه بسیار مردمی که معتقدند این سقاخانهها شفا میدهند یا حاجت برآورده میکنند و به همین دلیل با بستن قفل و پارچه به پنجرههای فلزی آن شکل خاصی به این بناها بخشیدهاند. آنچه از سقاخانههای تهران باقی ماندهاست، قدمتی بین ۸۰ تا ۹۰ سال را نشان میدهد و البته، تخمین تاریخ هر یک از سقاخانهها بر اساس کتیبههای نوشتهشده بر سردر آنها صورت گرفتهاست.
معجزۀ آقا شیخ هادی
شاید هرکدام از سقاخانهها داستانی برای خود نداشته باشند، ولی سقاخانۀ "آقا شیخ هادی" داستانی دارد. شیخ هادی نجمآبادی از علمای بزرگ و نواندیش زمان خود و از همفکران سید جمالالدین اسدآبادی بود که در زمان ناصرالدینشاه زندگی میکرد. او بسیار وارسته و از همین رو مورد اعتقاد و احترام مردم بود و از همین رو به یاد او سقاخانهای بنا شد.
داستان سقاخانه شیخ هادی که بر نگاه غربیان به ایران تاثیر منفی داشته، به کشته شدن "ماژور ایمبری" مأمور کشور آمریکا برمیگردد. او به هنگام عکاسی از چگونگی استفاده مردم از این سقاخانه و مراسم توسل و نذر و نیاز کشته شد.
قتل ایمبری که در بعد ازظهر روز جمعه ۲۷ سرطان (تیرماه) ۱۳۰۳ هجری شمسی برابر با ۲۵ ذیحجۀ ۱۳۴۲ هجری شمسی اتفاق افتاد، در پی پیچیدن این خبر بود که سقاخانه شیخ هادی معجزه کردهاست. داستان معجزه این بود که مردم گفتهاند فردی قصد مسموم کردن آب سقاخانه را داشته که دستش شَل و چشمش کور شدهاست. این اتفاق سبب شد سقاخانه شهرت بیشتری پیدا کند و مردم دسته دسته برای نذر، توسل و شفا گرفتن به این مکان سرازیر شوند. ایمبری که قصد عکاسی از این صحنهها را داشت، با ممانعت مردم از عکاسی که عملی غیرشرعی تلقی میشد، روبرو شد و بعد از ضرب و جرح بر اثر زخمهای وارده بر وی به بیمارستان منتقل شد، ولی درگذشت.
سقا
سقا در معنی آبرسان یا آبفروش کسی بود که به وسیله مشک آب به خانهها و دکانداران پزنده، مانند دیزیپز و چلویی و قهوهخانه و آببندها (مانند شربتفروشان و بستنیفروشان) آب میرساند.
مردم در آن زمان دو نوع آب داشتند؛ آب ریخت و ریز و شستشو و آب خوردن که با آنها چای و غذا درست کرده و مینوشیدند که آب اولشان از نهرها و جوها تأمین میشد و آب خوراکیشان را سقا میرساند.
کار سقا در محلاتی بود که آب مشروب در اختیار ساکنینش قرار نداشته یا موقع آبمحل که باید با آب تمیز آخر شب آبانبارهای خود را پر کنند، از آن محروم مانده، به آنها نرسیده، آبانبارهایشان خالی مانده، یا در اصل آبی که آشامیدنی باشد، در دسترسشان قرار نمیگرفت و دکاندارهایی که باید آب لازم را از آبانبارها و مجاری کاریزها تحصیل کنند و آن مستلزم وقت زیاد بود که این کار را سقا به عهده میگرفت.
بهترین آب، آب قناتها بود که به صورت شخصی حفر میشد یا آبی بود که سقاها میآوردند. این آب از بهترین نقاط آورده میشد، یعنی جایی که هنوز کسی رخت و فرش در آب نشسته و خاک و خاکروبه در آب نریخته است.
سقاخانه و سقاخانهداری
سقاخانهداری گونۀ دیگر آبفروشی در معابر بود که با سرمایهای زیادتر تشکیل شده بود. به جای اینکه سقاها در مشکهای چرمی یا کوزههای سفالین به مردم آب بفروشند، مکانی به نسبت کشش و ظرفیت محل در نظر گرفته شده، به جای کوزه، آبگیری برای آن ساخته شده، در آن به فروش آب میپرداختند. برخی از مردم برای جلوگیری از انباشت زباله در پشت خانههای خود سقاخانههایی بنا میکردند، در آن کتیبه قرار داده، دو طرفش پارچۀ سیاه زده، تقدسی به آن میبخشیدند، تا دیگران زباله و نجاست در کنار آن نریزند. گروهی هم برای شیادی، عدهای را اجیر کرده، معجزهای برای سقاخانۀ خود ترتیب میدادند، تا با نذر و نیازهای مردم کسب درآمد کنند. سقاخانههایی که هنوز معجزۀ یکیشان تمام نشده، دیگری معجزه میکرد.
حالا دیگر رسم سقائی رفته و سقا در شهرها آبفروشی نمیکند، ولی هنوز چراغ بعضی از سقاخانهها به برآوردن حاجات مردم روشن ماندهاست.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.