در جستجوی "خانه کودک صباشهر" که به همت "انجمن یاری کودکان درمعرض خطر" بنیانگذاری شده٬ به "صباشهر" (در نزدیکی شهریار و در چهل کیلومتری تهران) رفتم. وقتی به آنجا پا میگذارید مهاجران افغان زیادی را در سطح شهر میبینید. من از کنار بچههایی که با لباسهای سنتی افغانستان مشغول بازی بودند رد شدم و به کوچهای که مدرسه در آن قرار داشت رسیدم. بچههایی که با کیفهای خود منتظر شروع کلاس بودند، تنها نشانهای بود که به من میگفت "اینجا یک مدرسه است".
خانه حیاط کوچکی داشت که تنها یک آبخوری در آن قرار گرفته بود. دو اتاق و یک هال، که نقاشیهای دانشآموزان روی دیوارهای آن خودنمایی میکرد، سه کلاس درس این مدرسه را تشکیل میداد. برای استفاده هر چه بیشتر از فضای مدرسه، ۷۸ دانش آموز آن در دو نوبت و دو گروه جداگانه در کلاسهای درس شرکت میکردند.
محیط کوچک مدرسه از شوق یادگیری کم نمیکرد و باید تا زنگ تفریح منتظر میماندم تا فرصتی مناسب برای گفتگو با بچهها پیش بیاید. دخترها در گوشهای مشغول صحبت و خوردن خوراکیهایشان شدند و پسرها هم سرگرم بازی و شلوغیهای خاص خودشان. وقتی با آنها صحبت کردم متوجه شدم به دلیل نداشتن کارت اقامت، یا سن بالا برای تحصیل و آموزش در مقاطع پایین نتوانسته بودند به مدرسه عادی بروند.
خانم "شری نجفی" مدیر انجمن یاری کودکان در معرض خطر از سال ۱۳۷۳، و از زمانی که فعالیتهای داوطلبانه در عرصههای اجتماعی شکل گرفت، عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان بوده است. او در سال ۷۸ طرح "حمایت از کودکان کار و خیابان" را ارائه کرد. این فعالیت از محله ناصرخسرو شروع شد و از دل آن سازمانهای مردم نهاد (سمن یا NGO) زیادی به وجود آمد که تا به امروز به فعالیت خود ادامه میدهند. خانم نجفی از سال ۸۲ با جدیت بر موضوع کودکان در معرض خطر متمرکز شد و پس از مشکلات فراوان در سال ۸۶ انجمن یاری کودکان در معرض خطر را ثبت کرد.
انجمن علاوه بر برنامههای سوادآموزی و راهاندازی کتابخانه و اینترنت در مدارس محروم، فعالیتهایی همچون آموزش مادران، مشاوره و مددکاری، بهداشت و درمان، حمایت از برخی از روستاهای آسیبدیده از زلزله آذربایجان، شناسایی و پیگیری موارد کودکآزاری، برگزاری سمینارهای مربوط به آسیبهای کودکان داشته است.
خانم نجفی میگوید: "در ابتدا اولین خانه کودک در فرهنگسرای خواجوی کرمانی را افتتاح کردیم که تقریبا ۶۰ درصد مراجعهکنندگان افغان بودند. کم کم در بیشتر مناطق تهران سازمانهایی درگیر موضوع کودکان شدند و بعد از آن به سراغ حاشیه شهرهای بزرگ رفتیم که آنجا با تعداد زیادی از کودکان افغان بازمانده از تحصیل مواجه شدیم. بسیاری از این کودکان در مقایسه با کودکان ایرانی، به دلیل نداشتن کارت اقامت حتا از حداقل امکانات برخوردار نبودند".
در این راستا خانم نجفی به تاسیس خانه کودک صباشهر همت گمارد.خانه اولبار اردیبهشت۱۳۹۰ در محیطی کوچکتر فعالیت خود را آغاز کرد و در دی ماه همان سال به علت نامناسب بودن فضای آموزشی مکان دیگری برای آموزش کودکان انتخاب شد. اکنون علاوه بر کودکان، بیست تن از مادران نیز در بخشهای سوادآموزی و کارآفرینی آموزش میبینند.
خانم نجفی در رابطه با مشکلات پیش رو میگوید: "مشکلات زیاد و متفاوت است. خیلی وقتها به بن بست میرسیم. NGOها ظاهرا مجوز دارند ولی در عمل هیچ سازمانی که بتوانیم با آن حل مشکل بکنیم و پاسخگو باشد وجود ندارد. کار یک NGO کار خیریه نیست بلکه فعالیت کاملا تاثیرگذار اجتماعی، فرهنگی است. اگر دولتها نگاه جدی به این نوع انجمنها و یافتههای آنها داشته باشند، میتوانند برای بهبود وضعیت جامعه کارهایی انجام دهند که البته تا به حال این اتفاق نیفتاده است و مشکلات اجتماعی روز به روز بیشتر میشود".
وقتی از دانش آموزان درباره وطنشان میپرسیدم، آنهایی که چند سالی افغانستان بودند طوری برایم توصیف میکردند که انگار از نظر طبیعت زیباترین کشور جهان است. همه آرزو میکردند زودتر جنگ تمام شود و امنیت کشورشان برقرار شود تا بتوانند به وطنشان باز گردند. حتا بچه هایی که در ایران به دنیا آمده بودند و آنجا را ندیده بودند شوق بازگشت به وطن داشتند. اکثر پسرها دوست داشتند سرباز شوند و دخترها هم معلم و یا دکتر تا به کشور خود خدمت کنند. فقط شاه مسعود که تاجیک بود و خیلی پسر شیرین و خوش خندهای بود گفت: "میخواهم خواننده شوم" و برایم یک شعر را به صورت رپ خواند. تقریبا هیچکدام از بچههای مدرسه کار نمیکردند و شاید تنها برنامه متفاوت آنها با بچههای ایرانی رفتن به پیش ملا و آموزش قرآن باشد.
کم کم نزدیک ظهر و وقت تعطیل شدن بچهها فرا میرسد. بچههایی که با توجه به همه مشکلات هنوز شاد و امیدوار هستند. از همه آنها خداحافظی میکنم و هنوز چند کوچه دور نشدم که دلم برایشان تنگ میشود. به خودم میگویم کاش هیچ کودکی دور از وطن و در آرزوی بازگشت به وطن نباشد.
گزارش تصویری این صفحه حاصل دیدار من از مدرسه مهاجران افغان و گفتگو با دانشآموزان و دوتن از مسئولان آن است.
_____________
جدیدآنلاین: پيوند تارنمای خانه کودک صباشهر در ستون "از سايت های ديگر"، در سمت چپ صفحه افزوده شد.
سرکار خانم / جناب آقای محترم،
از جمله وظائف ما انسان ها در این جهان هستی خدمت به نوع بشر است، از هر رنگ و نژاد. از دیگر وظائف ما قدردانی از خدمات دیگران به ما است. از اینرو، اگر خدمتی به نوع بشر انجام دادیم که بجز عمل به وظیفۀ انسانی خود انجام ندادیم. پس توقع قدردانی بیجاست؛ «کردار نیک» انجام کارهای نیک است بخاطر آنکه نیکویند، نه بخاطر آنکه از انسان قدردانی می شود. اگر دیگران از خدمات ما قدردانی ننمودند، آنانند که باید در مقابل وجدان خود پاسخگو باشند. ما حقی در گله از آنان نداریم. خدمت به نوع بشر نوعی معاملۀ پایاپای نیست که مشروط به عملی متقابل و نیک باشد.
و چه خوب انسان هايي اين چنين... كه مأمني مي شوند براي كودكان افغان...
گزارش فوق العاده اي بود هر چند گزارش تصويري اش چيز ديگري ست.