به ما از لحظههای پرتب و تاب عاشقی گفت. چهقدر احساس غرور میکردیم، هنگامی که نام ایران را با صلابت همیشگی صدایش بر زبان میراند. با او همصدا میشدیم و برای مریم نازش میخواندیم. محمد نوری را به حق استاد موسیقی خواندهاند. در دل مردم بسیاری جای گرفتهاست.
نوری، روز اول دیماه ۱۳۰۸ در تهران زاده شد. پس از پایان دوران ابتدایی، به دبیرستان دارایی تهران و هنرستان تئاتر رفت. آواز ایرانی را در همان هنرستان تئاتر از اسماعیل مهرتاش آموخت. پیانو و سلفژ را زیر نظر استادان مصطفی پورتراب، سیروس شهردار و فریدون فرزانه فرا گرفت. همین امر سبب شد جزء آن دسته از خوانندگان ایرانی باشد که با مبانی موسیقی آشنایی کامل دارند و ضربآهنگ را به خوبی میدانند.
نوجوانی محمد نوری با ورود موسیقی غربی به ایران همراه بود. در واقع پخش موسیقیهای کلاسیک و فولکلور خارجی به وسیلۀ ایستگاههای رادیویی و صفحههای گرامافون، موج جدیدی از سبک موسیقی را در کشور رواج داد. محمد نوری جوان نیز از این جریان تأثیر گرفت و ترانههای فارسی را با ملودیهای غربی و بعضاً کلاسیک درآمیخت و شیوۀ منحصر به فرد خود را آفرید. شیوۀ خواندن او متأثر از استادانی چون حسین اصلانی و ناصر حسینی بود.
او بهشایستگی توانست ترانههای فولکوریک ایرانی را در قالب موسیقی کلاسیک پیاده کند که همین امر او را از دیگران متفاوت ساخت. بیشتر ترانههای وی برگرفته از جریان روشنفکری در شعر و ادبیات فارسی (شعر نو) در دهههای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ بود که عمدتاً دارای مضامین اجتماعی و ظلمستیزی بود. انس او با این جریان در ترانههایی چون در شب سرد زمستانی (سرودۀ نیما یوشیج) و در خموشیهای ساحل (سرودۀ فروغ فرخزاد) هویداست. در واقع میتوان او را شاخصترین خوانندۀ ایرانی دانست که شعر نو، به ویژه اشعار نیما یوشیج را در قالب موسیقی ایرانی وارد کرد. این امر یکی از دلایل محبوبیت وی در میان نسلهای جوان ایران نیز بود.
ترانههای او چون "جان مریم"، "ایران، ایران"، "جمعهبازار"، "شالیزار"، "عروسی"، "لالایی شیرازی"، "جیران" (تصنیف آذری) و "چوپان" بر سر زبانها افتاد که بر محبوبیت او افزود.
بعد از انقلاب، مدتی را به سکوت کاری گذراند، تا این که در سال ۱۳۶۷ با همکاری فریبرز لاچینی و احمدرضا احمدی دوباره وارد دنیای موسیقی شد و آلبوم شب سرد زمستانی را منتشر کرد.
او به خاطر یک عمر خدمت به موسیقی ایران و به خاطر ۵۰ سال صدای متفاوت و ماندگار در سال ۱۳۷۸ در جشنوارۀ مهر، جایزۀ "خورشید طلایی" را دریافت کرد و در سال ۱۳۸۵ به عنوان چهرۀ ماندگار موسیقی ایران معرفی شد.
در دوران فعالیت خود بیش از ۳۰۰ قطعه به زبان فارسی و زبانهای محلی گیلکی، آذری و شیرازی اجرا کردهاست. البته، نباید از یاد برد که آموختههای وی در زمینۀ تئاتر بیثمر ماند. برای مدتی به بازیگری تئاتر مشغول شد. به عنوان مثال می توان به نمایش "بلبل سرگشته" در سال ۱۳۳۹ اشاره کرد که در آن در کنار علی نصیریان به ایفای نقش پرداخت. همچنین مدتی به حرفۀ روزنامهنگاری مشغول بود و در مجلاتی چون "نگین" مقالاتی چاپ کرد.
چرخ زمانه به او نیز وفا نکرد و او مبتلا به بیماری سرطان شد. سرانجام بعد از یکسال تحمل درد و رنج، درسن ۸۱ سالگی درگذشت.
او رفت، اما صدایش ماندگار شد.
پیکر محمد نوری را روز دوشنبه، ۱۱ امرداد، در قطعۀ هنرمندان گورستان بهشت زهرا به خاک سپردند. عکسهای مراسم خاکسپاری در گزارش مصور فواد خاکنژاد متعلق به شفق ابریشمی است.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.
ممنون
شانه نبود او که به مویی شکست/ دانه نبود او که زمینش فشرد
گنج زری بود در این خاکدان/ کو دو جهان را بجوی میشمرد
قالب خاکی سوی خاکی فکند/ جان خرد سوی سماوات برد
جان دوم را که ندانند خلق/ مغلطه گوییم به جانان سپرد
صاف درآمیخت به دردی می/ بر سر خم رفت جدا شد ز درد